مهندس-رستگار copy

 سنگ‌ها در بسته‌های ۸۰ تا ۱۰۰ کیلویی از طریق انزلی به آستاراخان و سرانجام به‌کارخانه سرب و روی قزاقستان و بلاروس شوروی حمل می‌شد. معامله پایاپای با شوروی به واردات اتومبیل سواری لادا که به تاکسیرانان و افراد فروخته می‌شد و منابع مالی لازم برای سرمایه‌گذاری، از طریق سود صادرات فراهم می‌شد. کار عیاریابی یا سنگ‌جویی سنتی، عرضه محصول قابل‌فروش را امکان‌پذیر می‌کرد. پس از مدتی، به‌منظور استخراج اصولی و دارای ارزش‌افزوده بیشتر با شرکت ایرلندی – انگلیسی RTZقرار داد مشاوره همکاری امضا شد. احداث کارخانه مدرن تغلیظ و پرعیارسازی در کوشک فراهم شد. در اوایل دهه‌پنجاه، شرکت خدمات هوایی ایران، هواپیمای یک موتوره اجاره می‌داد. مرتضی رستگار کنار معدن، فضایی به مساحت ۴۵۰متر را مسطح کرده‌بود؛ به گونه‌ای که هواپیمای چهار‌نفره ملخی سسنا می‌توانست در آن فرود بیاید. روز چهارشنبه هر هفته به‌منظور رفت و آمد مهندسان، تدارکات فوری، یک هواپیما در اجاره معادن شرکت کوشک بود. مهندس علیرضا رستگار (فرزند رضا) پس از پایان تحصیل در خارج از کشور، سال‌۱۳۵۰ به شرکت خانوادگی پیوست. در همین زمان با تلاش او تجهیز معدن و کارخانه تغلیظ معدن انگوران راه‌اندازی شد. عیار خام ماده‌معدنی بین ۲ تا ۷‌درصد بود. خرد‌کردن سنگ‌ها آن را به عیار ۲۰ تا ۲۵‌درصد می‌رساند. با احداث کانه‌آرایی، عیار سنگ‌ها به ۵۰‌درصد می‌رسید.کنسانتره سرب و روی (محصول پر عیار شده) از کارخانه انگوران و کوشک با همکاری شرکت RTZ به‌کارخانه‌های ذوب سرب و روی اروپا صادر می‌شد. پایان صادرات به شوروی به قطع واردات از آنجا منجر شد. این معدن به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین معادن فلزی کشور در سال‌های‌۱۳۵۵-۱۳۵۴ به ظرفیت کامل استخراج رسید. معدن انگوران بزرگ‌ترین معدن روی ایران بود. خاک سرب و روی از طریق بندرعباس صادر می‌شد. مرتضی پس از سال‌ها تحصیل در فرانسه با تاثیرپذیری از بخشی از ایده‌های مارکسیستی به کشور بازگشت، درحالی‌که برادرش رضا به‌طور مادام‌العمر از سیاست نفرت داشت.

دو برادر در کارهای اقتصادی تا سال‌۱۳۵۷ با هم شریک بودند. آن دو خود را پدر معادن مدرن ایران می‌دانند. برادران رستگار از جمله کسانی بودند که در بخش خصوصی، استخراج را از شکل سنتی به سمت صنعتی تغییر و نیم‌نگاهی به صادرات بازار جهانی داشتند، به‌طوری‌که معدن انگوران در زنجان یکی از کارآترین و بزرگ‌ترین معادن روی کشور تا سال‌۱۳۸۵ بود. آنها یک کارخانه تولید باتری ماشین و کامیون تاسیس کردند. یک هفته پس از بهره‌برداری، ارتش ایران به دلایلی، مالکیت و مدیریت کارخانه باتری را به عهده گرفت. آنها همچنین در مونتاژ کامیون ولوو در ایران از سهامداران آن شرکت بودند. زمان انقلاب، به دلیل دور بودنشان از ارتباط با شاه و خانواده سلطنتی و بی‌توجهی به مسائل سیاسی تصور نمی‌کردند مشکلی برای آنها رخ دهد. آنها به‌کار خود ادامه دادند. با رادیکال‌شدن فضای سیاسی در آن زمان، رضا دستگیر و یک‌ماه در زندان ماند. دو برادری که از موسسان مرکز رازی، استاد پیشین دانشگاه و از پیشگامان استخراج معادن مدرن در بخش‌خصوصی ایران و فعال صنعتی بودند در سن ۷۰ سالگی از کشور خارج شدند. رضا به لندن و مرتضی به کانادا رفت. خانواده رضا رستگار در سال‌۱۳۷۷ برای راه‌اندازی آزمایشگاه مرکزی به دانشکده دامپزشکی کمک مالی کردند. آنها در محوطه دانشکده در زمینی به مساحت ۴۰۰ متر با 2‌هزار متر زیربنا در چهار طبقه، ساختمان جدید آزمایشگاه را افتتاح کردند. زیرزمین این مجتمع برای نگاهداری حیوانات آزمایشگاهی، طبقه اول و دوم آزمایشگاه، طبقه سوم کلاس و طبقه چهارم آمفی‌تئاتر قرار داشت. مرتضی در دی‌ماه ۱۳۷۷ و یک‌سال بعد رضا در همان روز در سال‌1378در لندن درگذشت. گویی زندگی و مرگ آنها همچون پیوستگی در فعالیت اقتصادی از هم جدا نبود.