شکاف آمریکا در مقایسه با سایر کشورهای توسعهیافته بررسی شد
راز قدرت اقتصاد شماره یک
بیش از سه دهه بعد، برخی دوباره تصویری از اقتصادی آمریکایی در حال افول ترسیم میکنند. اکنون چین بهعنوان غول اقتصادی در حال صعود در شرق شناخته میشود. دونالد ترامپ، اکنون بهعنوان نامزد ریاستجمهوری وضعیت اقتصاد را مورد انتقاد قرار میدهد. مردم عادی آمریکا نگران وضعیت اقتصادی هستند. موسسه نظرسنجی گالوپ بهطور منظم از آمریکاییها میپرسد که آیا از وضعیت اقتصادی جاری راضی هستند یا نه؟ از سال۱۹۸۰ تا اوایل دهه۲۰۰۰، بهطور متوسط کمی بیش از ۴۰درصد پاسخ مثبت دادهاند؛ با این حال، طی دو دهه گذشته این رقم به ۲۵درصد کاهش یافته است.
آیا پیامبران افول اینبار چیزی را درست دیدهاند؟ به گزارش اکونومیست، اقتصاد آمریکا از دهه۱۹۹۰، دچار نوسانات گاهبهگاهی همچون ترکیدن حباب داتکام، بحران مالی جهانی، افزایش بیکاری در دوران همهگیری کووید-۱۹ و اخیرا هم افزایش تورم شده است؛ سهم آمریکا از اقتصاد جهانی بر مبنای برابری قدرت خرید (PPP)، واقعا کاهش یافته و از ۲۱درصد در سال۱۹۹۰ اکنون به ۱۶درصد رسیده است. اما چیزی که از اوایل دهه۱۹۹۰ ثابت مانده این است که آمریکا سریعتر از سایر کشورهای بزرگ و ثروتمند رشد کرده و پس از شوکها قویتر اقتصاد خود را بهبود داده است.
پیشبینیهای غلط
تشخیص اشتباه شورای رقابت در سال۱۹۹۲ باید زمینهای برای تغییر دیدگاه کسانی باشد که به وضعیت آمریکا بدبینانه نگاه میکنند. رشد اقتصادی آمریکا از آن زمان تاکنون وضعیت بهتری را نسبت به دیگر کشورها ثبت کرده و نقاط قوت امروز آن، تحلیلگران را نسبت به آینده خوشبین میکند. کاهش سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهان بر مبنای PPP بیشتر نشاندهنده رشد چین و هند است تا ضعف آمریکا. در این شرایط، باید یادآور شد که تولید سرانه چین همچنان کمتر از یکسوم آمریکا است؛ تولید هند نیز حتی کمتر است.
بیش از همه اینها، نکته مهم این است که آمریکا در میان اقتصادهای بزرگ جهان بهتر از همتایانش عمل کرده است. در سال۱۹۹۰ آمریکا حدود دو پنجم از کل تولید ناخالص داخلی گروه G7 (هفت کشور صنعتی پیشرفته) را تشکیل میداد؛ امروز این سهم به حدود نیمی از تولید G7 افزایش یافته است. تولید اقتصادی سرانه آمریکا اکنون حدود ۴۰درصد بیشتر از اروپای غربی و کانادا و ۶۰درصد بیشتر از ژاپن است که تقریبا دو برابر شکاف بین آنها در سال۱۹۹۰ است. دستمزدهای متوسط در فقیرترین ایالت آمریکا، یعنی میسیسیپی، بالاتر از میانگینهای بریتانیا، کانادا و آلمان است. عملکرد برتر آمریکا اخیرا شتاب گرفته است. از آغاز سال۲۰۲۰، درست قبل از همهگیری کووید-۱۹، رشد حقیقی آمریکا ۱۰درصد بوده است، این رقم سه برابر میانگین سایر کشورهای گروه G7 بوده است.
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول در میان کشورهای گروه G20 که شامل بازارهای نوظهور بزرگ میشود نیز آمریکا تنها کشوری است که تولید و اشتغال آن بالاتر از انتظارات قبل از همهگیری بوده است. ترکیب این رشد با قدرت دلار به معنای افزایش نفوذ برای آمریکا و ثروت بیشتر برای آمریکاییهاست. این موضوع را میتوان در تعداد زیاد آمریکاییهایی که سفر میکنند و مبالغ بیسابقهای را در خارج از کشور خرج میکنند مشاهده کرد. یک دهه پیش، بسیاری از تحلیلگران (همزمان با خودنمایی ثروتمندان چینی در مسافرتها) فکر میکردند که تا این زمان چین باید از نظر نرخهای کنونی مبادله بهعنوان بزرگترین اقتصاد جهان از آمریکا پیشی گرفته باشد. اما آنچه اتفاق افتاده برعکس است و نسبت تولید ناخالص داخلی چین به تولید ناخالص داخلی آمریکا اخیرا کاهش یافته و از حدود ۷۵درصد آمریکا در سال ۲۰۲۱ به ۶۵درصد رسیده است.
چرا آمریکا موفقتر از اروپاست؟
چرا رشد اقتصادی آمریکا برای مدت طولانی تا این حد قوی بوده است و چرا انتظار میرود که ادامه یابد؟ برخی از دلایل به موهبت جغرافیایی آمریکا بازمیگردد. شرکتهای آمریکایی از مقیاس بزرگی برخوردارند؛ زیرا بازار مصرفی عظیمی در داخل کشور خود دارند. یک ایده خوب که در کالیفرنیا به وجود میآید یا یک محصول که در میشیگان ساخته میشود، میتواند به سرعت در ۴۹ ایالت دیگر نیز عرضه شود. آمریکا همچنین دارای یک بازار بزرگ و یکپارچه کار است که امکان جابهجایی مردم به سمت مشاغل با حقوق بهتر و جذب نیروی کار در بخشهای پربازدهتر را فراهم میکند. مرز جنوبی طولانی و نفوذپذیر آمریکا با مکزیک ممکن است از نظر سیاسی بحثبرانگیز باشد؛ اما از نظر اقتصادی یکی از عوامل رشد بالای آمریکا بوده و به رشد مستمر نیروی کار کمک کرده است.
مهاجرت گسترده مکزیکیها باعث شده است مشاغل سخت و کثیفی را که بسیاری از آمریکاییهای بومی علاقهای به انجام آنها ندارند، پر شوند. به اندازه آنچه روی زمین در جریان است، آنچه در زیر آن نیز نهفته مهم است. در دو دهه گذشته، بهبود تکنیکهای استخراج هیدروکربن از سنگهای شیل سفت، آمریکا را به بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز در جهان تبدیل کرده است. اقتصاد آمریکا همچنین نقاط قوت ویژهای دارد که باعث تقویت بیشتر آن شده است. داشتن عمیقترین بازارهای مالی جهان، راهاندازی شرکتهای نوپا را تسهیل کرده، زیرا این شیوه بسیار بهتر از قرض گرفتن پول برای شروع کار است. تعداد زیاد شرکتهای جوان و هیجانانگیز در آمریکا، به نوبه خود، جذابیت بازارهای آن را افزایش داده است. بهطور مشابه، داشتن ارز غالب جهانی، تجارت بینالمللی را برای کسبوکارهای آمریکایی آسانتر کرده است. آمریکا همچنین بهترین دانشگاههای جهان را دارد که به لطف جذب بهترین دانشجویان دنیا در این جایگاه باقی مانده است.
دست مرئی سیاستگذاری در آمریکا
انتخابهای سیاستی مهم نیز عامل اثرگذاری در رشد آمریکا بوده است. این کشور در مقایسه با بسیاری از کشورها، مقررات کسبوکار ضعیفتری دارد. این رویکرد به شرکتهای فناوری پیشرفته فضای لازم برای فعالیت و رشد را داده است. این قوانین همچنین امکان انجام آزمایشهایی را که منجر به انقلاب شیل شد، فراهم کرده است. اما موفقیت آمریکا فقط داستان دولت کوچک نیست. مقامات در بحرانها مداخلات جسورانه و قاطعی داشتهاند (از جمله بحرانهایی که به واسطه مقررات سهلانگارانه تشدید شدهاند).
پس از شروعی ناامیدکننده، دولت آمریکا واکنشی قوی به بحران مالی جهانی ۲۰۰۷-۲۰۰۹ انجام داد، ترازنامههای بانکی را به سرعت ارزیابی کرد و از سیاستهای پولی انبساطی برای حمایت از رشد استفاده کرد. واکنش دولت به کاهش رشد در همهگیری کووید-۱۹ حتی خارقالعادهتر بود، آنها مجموعهای از بستههای محرک مالی گسترده را به بازارها تزریق کردند. در واقع، مقامات آمریکایی در تلاش برای بازیابی وضعیت اقتصادی پس از کرونا زیادهروی کردند و به افزایش جهانی تورم کمک کردند. اما نمیتوان بدون اذعان به تمایل دولت برای فشردن پدال گاز، رشد قدرتمند اقتصاد آمریکا را توضیح داد. با وجود تمام برتریهای آمریکا، این کشور همچنان مشکلات زیادی دارد. یکی از آزمونهای اساسی حکمرانی هر کشور این است که آیا مردمش زندگی خوب و طولانی دارند یا نه؟
در این زمینه، آمریکا با ضعف مواجه است. بر اساس آمارهای سازمان ملل در سال۲۰۲۳، امید به زندگی برای یک نوزاد آمریکایی ۷۹سال بود که سهسال کمتر از میانگین اروپای غربی بوده است. این شکاف حیرتانگیز در سال۱۹۸۰ تقریبا وجود نداشت. این امر تا حد زیادی ناشی از نرسیدن بسیاری از آمریکاییها به پیری بهدلیل مشکلاتی نظیر چاقی و معضلات خاص آمریکا مانند مواد مخدر، اسلحه و جادههای ناایمن است. اما افراد مسنتر آمریکایی نیز در مقایسه با همتایان اروپایی خود وضعیت بدتری دارند.
در سال۲۰۲۳، انتظار میرفت یک فرد ۶۰ساله در آمریکا بهطور متوسط ۲۴سال دیگر زندگی کند این رقم تقریبا یک سال کمتر از اروپا است. در سال۱۹۸۰ اما وضعیت برعکس بود؛ در آن زمان پیشبینی میشد افراد مسن آمریکایی تقریبا یک سال بیشتر از همتایان اروپایی خود عمر کنند. بسیاری از منتقدان مدل اقتصادی آمریکا معتقدند که این مدل بهطور ذاتی معیوب است؛ زیرا نابرابریهای شدیدی در این کشور وجود دارد و شرکتهای آمریکایی رقبا را له میکنند. اما اغلب این سخنان حاوی نوعی اغراق است. شاید بتوان ثروت کشور را به شیوه برابرتری توزیع کرد بدون اینکه رشد آمریکا را تضعیف کرد؛ اما باور گستردهای که میگوید یکدرصد بالایی همه ثروت را به خود اختصاص دادهاند، بیش از حد اغراق شده است.
درباره غولهای فناوری مانند اپل و آمازون نیز، باید مراقب پتانسیل آنها برای سلطهگری بود و در صورت لزوم محدودشان کرد، اما این نیز درست است که آنها ارزش فوقالعادهای در زندگی روزمره ایجاد کردهاند و صنایع ایستا را متحول کردهاند. آنها برای باقی ماندن در صدر با رقابت شدید مواجهند و بیشتر بهعنوان شواهدی از موفقیت اقتصادی آمریکا شناخته میشوند تا مشکلات آن. در تاریخ اقتصاد مدرن، عملکرد برتر سهدههای آمریکا شگفتانگیز است. آیا این روند ادامه خواهد داشت؟ به نظر میرسد پویایی بیوقفهای در این کشور وجود دارد که ویژگی اصلی اقتصاد آمریکا و نیروی نهایی پیشبرنده آن خواهد بود.