روزی که ریسک متولد شد...
پدیدههای طبیعی بر مبنای نظام جبر و اختیار موجود در کائنات در ذات خود از عدم قطعیت برخوردارند. اختیار انسانها که تصمیماتشان را تابعی از جنبههای روانشناختی و اجتماعی و اقتصادی آنها میسازد، نمودی از همین عدم قطعیت است. سالهاست که تلاش میشود تا با تخمین رفتار این عدم قطعیتها نتایج آنها تحت کنترل تصمیمگیران قرار گیرد. در زنجیرههای تولید و فروش مدلهای زیادی برای این موضوع طراحی شده است. مدلهایی که عدم قطعیت تقاضا، اختلالات ماشینآلات و تسهیلات، شرایط آب و هوا و امثال آن را تحت سناریوهای مختلف بررسی یا تابع احتمال آنها را تخمین زدهاند و برای تصمیمگیری در چنین شرایطی نسخه پیچیدهاند.
زنجیرههای خدماتی و خصوصا زنجیره تامین مالی بیش از سایر زنجیرهها درگیر عدم قطعیت است؛ چراکه این زنجیرهها تشکلی از تصمیمگیران هستند و تصمیمات این تصمیمگیران به همان دلیل تاثیرپذیری از اختیار انسان بهشدت تحت تاثیر عدم قطعیت قرار میگیرند. وقتی در این احتمالات عدم قطعیت سود و زیان حاصل از رخ دادن هر یک از حالات سنجیده میشود، پای ریسکسنجی به میان میآید. به عبارت دیگر عدم قطعیت وقتی با ارزش حاصل از رخ دادن هر سناریو عجین میشود، پای مدیریت ریسک به میان میآید.
قوای عاقلهای که خروجی هر تصمیم را بر مبنای احتمالات مختلف روی دادن سنجیده و ارزش حاصل از این تصمیم را تحت هر سناریو حساب میکند، ابزاری کارآمد در دست هر مدیری خواهد بود.
بد نیست نگاهی به بازار مالی ایران کنیم تا میزان استفاده از این ابزار کارآمد را بسنجیم: مشتقات مالی از شناختهشدهترین ابزارهای پوشش ریسک در بازارهای مالی هستند. چندی پیش سری به آمار معاملات مشتقات مالی در سامانههای بورس اوراق بهادار و بورس کالا زدم. در دیماه سال جاری بهطور میانگین ۲۶۱هزار سهم با متوسط روزانه ۵۱میلیارد ریال معامله «اختیار معامله» صورت میگیرد. این مبلغ در حدود یک هزارم مجموع معاملات بورس اوراق بهادار در یک روز عادی است. حتی اگر این موضوع را در نظر بگیریم که مشتقات مالی ارزش کمتری نسبت به دارایی پایه دارند، تعداد سهم ۲۶۱هزار در برابر تعداد سهم معاملات روزانه اوراق بهادار بسیار ناچیز است.
در بورس کالا هم وضعیت چندان بهتر نیست. در یک روز عادی در بهمنماه ۵/ ۲درصد از معاملات بورس کالا مربوط به معاملات آتی و ۰۱/ ۰ درصد معادل یک دههزارم معاملات نیز به اختیار معامله اختصاص یافته است. همین اعداد گویای میزان توجه به پوشش ریسک در بازارهای مالی ایران است.
در شبکه بانکی نیز وضعیت بهتر نیست. با وجود الزامات دستوری بانکمرکزی تحت عنوان الزامات حاکمیت شرکتی، ترجمه اسناد کمیته بال و اقداماتی از این دست، مدیریت ریسک تقریبا جایی در چرخه تصمیمات کسبوکار بانکی به ایفای نقش عملیاتی نمیپردازد. هنوز بسیاری از مدیران امور حقوقی را پای میز تصمیمات کسبوکار مینشانند؛ اما مدیران ریسک را به گزارش نتایج اقدامات پس از اجرا میگمارند. حال آنکه وظیفه مدیر ریسک، سنجش میزان ریسک تصمیمات و تصمیمگیری درخصوص اجرا یا توقف آن است نه مطالعه خروجی پس از اجرا و پیامدهای تصمیمات قبلی!
چندی پیش با دوستی که در یکی از بانکهای کشورهای توسعهیافته متولی امور ریسک بود، گفتوگو میکردم. گفتوگو از توجه به مدیریت ریسک پس از بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۷ آغاز شد. با مدیریت ریسک تصمیمات کلان بانک دنبال شد و به جایی رسید که بانک مورد نظر حتی برای اعطای تسهیلات خرد نیز پرونده ریسکسنجی با محاسبات هزینه خطر نکول احتمالی را دارد.
با وجود اینکه بعضی تاریخچه مدیریت ریسک را به ۱۸ قرن قبل از میلاد بر میگردانند و با وجود اینکه در ۵۰ سال اخیر تلاشهای گستردهای در سطح جهانی برای کنترل و مدیریت ریسک صورت گرفته، هنوز در بازارهای مالی ایران نیاز جدی به استفاده از ابزارهای مدیریت ریسک به درستی پاسخ داده نشده است. در مواجهه با ریسک چند نوع واکنش میتوان نشان داد:
۱- نادیده گرفتن ریسک (رویکرد بررهای!)
۲- ریسکگریزی (کوچکترین ریسک در یک تصمیم مورد پذیرش نیست.)
۳- رفتار ریسک خنثی (تصمیماتی مورد قبول است که بهطور متوسط وضعیت مشابه وضعیت فعلی بماند.)
۴- ریسکپذیری (پذیرش یک میزان از ریسک برای حصول یک میزان از ارزش مورد انتظار).
آنچه مشخص است، یک ملازمه بین ریسک و ارزش مورد انتظار شماست. به عبارت دیگر اگر نهاد مالی شما در پی سود بیشتر است، باید ریسک بیشتری را بپذیرد. در دانش تصمیمگیری شما میتوانید کاهش ریسک را در تابع هدف خود قرار دهید و حداقل سود مورد انتظارتان را بهعنوان محدودیت مدل در نظر بگیرید. با این کار به اقداماتی دست پیدا میکنید که با اجرای آنها حداقل سود شما محقق میشود و کمترین ریسک ممکن با این قید را خواهید کرد. اگر سطح مشخصی از ریسک مد نظرتان باشد و به قول معروف اشتهای ریسک مشخصی داشته باشید، میتوانید حداکثر ریسک مجاز را بهعنوان محدودیت مدل لحاظ کنید و رسیدن به سود مورد انتظار را بهعنوان هدف تعیین کنید. شاید هم یک مدل دو هدفه تعیین کنید. مثلا یک تابع زیان تصمیمگیر تعریف کنید که ترکیبی از ریسک و ارزش مورد انتظار باشد. شاید هم از مدلها و ماتریسهای معروف در دانش مدیریت پروژه استفاده کنید. هرکدام را که انتخاب کنید به هر حال یک گام جلوتر از آن است که ریسک را نادیده بگیرید یا دنبال ریسک صفر باشید.
تصمیمگیری با ریسک صفر آسان است و نیازی به مدیریت ریسک ندارد. هنر مدیریت آن است که برای اجتناب از کشاورزی بررهای، خطر تصمیمات را بسنجیم و بر مبنای محاسبات احتمال خطر و خروجی حاصل از آن، پای به عرصه تصمیم بگذاریم.