دنیای اقتصاد-منصور بیطرف:
اغلب اوقات ما معنی کلمات را بدون آنکه تاریخچه پیچیده و تغییر تعاریف آن را بدانیم، بهکار میگیریم. «کاپیتالیسم» نمونهای از این موارد است. «کاپیتالیسم: داستان پشت یک کلمه» نوشته مایکل سوننشر(Michael Sonenscher)، تاریخدان و روشنفکر بریتانیایی دانشگاه کمبریج این بحث را پیش میکشد که به سختی میشود کاپیتالیسم را تعریف کرد؛ حتی با آنکه کاپیتالیسم هواداران و انجمنهای بیشماری را به همراه دارد. سوننشر که تاریخ سیاسی را در دانشگاه کمبریج تدریس میکند، متوجه شده است که ما واژه کاپیتالیسم را به سازمانهای صنعتی، تخصصهای فنی، تولیدکنندگان، رقابتها یا بازارها مرتبط میسازیم. هدف اصلی این کتاب طرح این موضوع است که هرچند «کاپیتالیسم» را به مثابه واژهای در نظر میگیریم که طیف موضوعات متفاوتی را شامل میشود، اما زمانی این واژه معنی خیلی مشخصی داشت که ما در طول زمان آن را فراموش کردهایم. «کاپیتالیسم» در اوایل قرن نوزدهم در کشور فرانسه ابداع شد که به سرمایهگذاری ثروت بخش خصوصی در بدهیهای عمومی بهکار میرفت و بهویژه به ابزاری برای تامین مالی جنگها، تبدیل شده بود. این یعنی آنکه کاپیتالیسم، محصول مالکیت خصوصی سرمایه بود. سوننشر مینویسد: «درحالیکه محکومان آن، افراد بدون سرمایه بودند.» به بیان دیگر، کاپیتالیسم در ابتدا آنطور که فهمیده میشد، یک فرضیه مالکیتی بود. کاپیتالیسم خودش آنطور که دیده میشد ابدا متهم به استثمار اقتصادی نبود. در عوض مساله در این سمت بود که چه کسی مالک سرمایه است. سوننشر این بحث را پیش میکشد که در حال حاضر آنچه به مراتب بدتر از کاپیتالیسم است، تقسیم کار مدرن است که هیچ راهحل روشنی ندارد. بر خلاف امروز و نه بر حسب تصادف، این تقسیم کار در ابتدا از کاپیتالیسم متمایز بود.
برای بسیاری از ما که در روزگار پول فیات زندگی میکنیم و سازوکار اقتصاد پولی را نیز برپایه آن میآموزیم، تصور اقتصاد جهان پیشامدرن سخت است؛ اقتصادی بر پایه پول کالایی (Commodity Money) که بازیگران عرصههای آن -از جمله حکومت- مجبور بودند بر اساس کمیابی منابع قابل استفاده بهعنوان پول، فعالیتهای خود را تنظیم کنند. برای مثال میتوان به نهاد «بازفراخوانی سکهها» (Recalling of Old Coins) اشاره کرد. این نهاد حاکمان را مجبور میساخت که برای ضرب سکههای جدید، سکههای قبلی را از میان مردم جمعآوری و ذوب کنند و سکههای جدید ضرب کنند.