روایتجرددایموندازواگراییقارهها copy

شگرف‌ترین تاثیر برخورد تمدن‌ها در قاره آمریکا و استرالیا رخ داد؛ جایی که عمده فرهنگ، زبان و جمعیت بومی از بین رفت و مفاهیم اروپایی جایگزین آنها شدند. در نقطه مقابل، در سر دیگر طیف، بخش عمده آسیا، یا هرگز توسط اروپا مستعمره نشد یا اگر هم شد، توانست تمدن، جمعیت و زبان قبل از استعمار خود را حفظ کند. سرنوشت آفریقای جنوب صحرا چیزی میان این دو سر طیف بود: کنترل اروپا بر مناطق آفریقایی کامل‌تر از آسیا بود؛ اما این کنترل هرگز منجر به جابه‌جایی عمده جمعیت بومی آن‌طور که در آمریکا اتفاق افتاد، نشد.

بسیاری از دلایل تقریبا قطعی تسلط اروپا براین قاره‌ها کاملا روشن است: اروپایی‌های قرن شانزدهم جنگ‌افزارهای بهتر و سازمان‌های اجتماعی پیچیده‌تری نسبت به بومیان آمریکایی، استرالیایی و آفریقایی که با آنها در حال رویارویی بودند، داشتند. شکاف بسیار کوچک‌تر فناوری بین اروپا و آسیا بیان می‌کند که چرا اروپایی‌ها برخلاف سایر مناطق، نتوانستند بر آسیا تسلط پیدا کنند. اما منشأ این تفاوت کجا بود؟

چرا قاره‌های آمریکا، استرالیا و جنوب صحرای آفریقا تا زمانی که همه با هم در ارتباط نزدیکی بودند، به اندازه تمدن‌های اروپا و آسیا توسعه نیافته بودند؟

۱. جغرافیا: جرد دایموند، زیست‌شناس در کتاب اسلحه، میکروب و فولاد، سرنوشت جوامع بشری، استدلال می‌کند که این جغرافیا بود که چنین نتیجه‌ای را حاصل کرد. بر اساس ادعاهای دایموند، اوراسیا –خشکی‌های متشکل از قاره‌های اروپا و آسیا- چندین مزیت کلیدی نسبت به دیگر مناطق جهان داشت که به او اجازه می‌داد سرانجام بر آنها مسلط شود.

۲. فراوانی گونه‌های گیاهی و حیوانی: مهم‌ترین مزیت اوراسیا، بخت و اقبال آن در داشتن گونه‌های فراوانی از گیاهان و حیواناتی بود که قابل اهلی شدن بودند. پستانداران بزرگی که پایه و اساس اقتصاد کشاورزی پیشامدرن را شکل دادند -گاو، اسب، خوک، گوسفند و بز- همگی بومی اوراسیا بودند. در مقابل، در قاره آمریکا تنها پستاندارانی که می‌توانستد اهلی شوند لاما و آلپاکا بودند که هر دو در زیستگاه‌هایشان متمرکز بودند و از نظر اقتصادی مفید بودند. به‌طور مشابه، از 56گونه بذر درشت علف که به‌طور بالقوه می‌توانستند به‌عنوان غلات پرورش یابند، 39گونه بومی اوراسیا، 11گونه بومی آمریکا، 4گونه بومی جنوب صحرای آفریقا و تنها 2گونه بومی استرالیا بودند. این مزیت در میان دانه‌هایی که می‌توانند پرورش یابند، تا حدی از شانس ساده اهالی آن مناطق ناشی می‌شد.

۳. مقیاس: نتیجه دومی که سبب مزیت برای اوراسیا شده بود به اندازه و مقیاس آن بازمی‌گردد. از ضمیمه کردن شمال آفریقا به اوراسیا که هم از نظر فرهنگی و هم از نظر اقتصادی به اوراسیا مرتبط بود، خشکی اوراسیا 50درصد بزرگ‌تر از قاره آمریکا، 2.5برابر بزرگ‌تر از جنوب صحرای آفریقا و 8برابر بزرگ‌تر از استرالیا است. بر این اساس یک منطقه بزرگ‌تر، احتمالا دارای گونه‌های گیاهی و جانوری مفیدتری نیز است. حال اگر این تعداد از تنوع گونه‌ای در سراسر خشکی گسترش یاید، ساکنان یک منطقه بزرگ‌تر از تعداد بیشتری از گونه‌های مفید بهره‌مند می‌شوند.

۴. جهت‌گیری جغرافیایی: از دیگر مزایای اوراسیا، قرارگیری آن در جهت شرق به غرب بود. این جهت‌گیری موجب گسترش فنون کشاورزی و نیز گونه‌های گیاهی و جانوری بسیار مفید در سراسر منطقه‌ای با آب و هوای نسبتا مشابه شد. از این رو یک مرغ اهلی‌شده در چین، می‌تواند به اروپا نیز برود. این در حالی است که دانه‌هایی که برای نخستین‌بار در هلال حاصلخیز (نوار باریکی از زمین‌های بین دو رود دجله و فرات)، در جنوب غربی آسیا کشت شده بودند، تا شرق ژاپن نیز گسترش یافته بودند. در نقطه مقابل، موقعیت‌گیری قاره آمریکا از شمال به جنوب، به این معنا بود که مناطق مشابه آب و هوایی از مناطقی که مشابه نبودند به‌‌واسطه فناوری‌های کشاورزی مشترک، جدا شدند. به همین ترتیب، اگر چه آب و هوای جنوب آفریقا و حوزه مدیترانه به اندازه‌ای مشابه بود که محصولات اروپایی در جنوب آفریقا نیز رشد می‌کردند؛ اما این دو منطقه توسط یک قاره که محصولات اروپایی در آن رشد نمی‌کردند، از هم جدا شدند. در نتیجه، این محصولات تا زمانی که از طریق دریا به آفریقای جنوبی نرسیدند، در آنجا یافت نمی‌شدند.

دسترسی‌پذیری به محصولات غذایی و حیوانات اهلی در اروپا و آسیا، امکان ایجاد غذاهای کارآمدتر، تراکم جمعیت بیشتر و ظهور تمدن‌های پیشرفته را فراهم کرد. غذای مازاد بر تقاضا، می‌تواند موجب تقویت بخش بزرگی از فرمانروایان، کشیشان و روحانیان و نیز جنگجویان شود. این وضعیت سبب پیدایش فناوری‌های جدید از جمله نوشتار، فلزکاری و کشتی‌های اقیانوس‌پیما شد که استعمارگران اروپایی را به سرتاسر جهان می‌بردند. موقعیت شرق به غرب خشکی اوراسیا باعث شد تا اختراعات با اهمیتی همچون چرخ (که در حدود 3000سال پیش از میلاد مسیح در منطقه دریای سیاه اختراع شد)، در سراسر قاره گسترش یابد و از سوی دیگر وسعت خشکی اوراسیا به جمعیت بیشتری اجازه می‌داد تا این فناوری‌های جدید را به یکدیگر به اشتراک بگذارند. از این رو اوراسیا به لحاظ اقتصادی پیشرفته‌تر بوده و تراکم جمعیت بیشتری از دیگر بخش‌های زمین داشته است.

در نهایت، حیوانات اهلی و جمعیت‌های متراکم، یک مزیت حیاتی دیگر نیز به اورپایی‌ها دادند؛ ارتباط نزدیک مردم با حیوانات بزرگ باعث شد که بسیاری از بیماری‌های حیوانی نظیر سرخک و آبله به انسان منتقل شوند. این موضوع در کنار جمعیت متراکم اروپا باعث می‌شد تا این قاره بتواند در مقایسه با یک منطقه با تراکم جمعیت پایین، تعدادی از بیماری‌های بومی را تحمل کند و همچنان جمعیت خود را حفظ کند. در طول زمان، اروپاییان اگرچه همچنان دارای عوامل عفونت بودند، نسبت به این بیماری‌ها مصونیت نسبی پیدا کردند. از این رو زمانی که اروپاییان با سرخ‌پوستان آمریکایی ناشناخته ارتباط برقرار کردند، نتیجه‌ای ویرانگر اتفاق افتاد؛ بیماری‌ها، بسیار بیشتر از هر پیکار عامدانه‌ای از سوی اروپایی‌ها، موجب مرگ بومیان آمریکا می‌شدند و در پی آن، یعنی کاهش انبوه جمعیت، قاره آمریکا (و بعدها استرالیا) بیشتر در معرض سلطه و استعمار قرار گرفت.