دنیای اقتصاد-گروه تاریخ و اقتصاد:
سیاویل پایان کار من برای اندونزی نبود، بلکه در واقع تنها آغازی بر آن بود. در ژانویه۱۹۷۷، کمی بیش از دو ماه پس از اولین سفرم به جاکارتا، در حال تماشای مراسم تحلیف کارتر بودم که تلکسی از رئیس کل صالح به دستم رسید. او از من پرسید آیا شرکت وایت اند کیس حاضر است بهعنوان وکیل عمومی خارجی برای اندونزی در تمام معاملات بینالمللیاش، چه مالی و چه سایر موارد، خدمت کند. ما البته این نمایندگی برجسته را پذیرفتیم که از آن زمان تاکنون ادامه داشته است. برای ۷سال، از آن اولین سفر تا زمانی که در پایان سال۱۹۸۳ به لاهه رفتم، من ۴بار در سال به مدت یک هفته تا ۱۰روز به جاکارتا سفر کردم و شاهد رشد مستمر شرایط اندونزی بودم؛ زیرا کمکها و سرمایهگذاریها به سمت آن سرازیر شدند. یکی از مهمترین پروندههای من برای اندونزی، پروندهای بود که در آن به صورت رسمی حاضر نشدم.
روشن است که بهصرف دیدن این چند قطعه عکس نمیخواهم بگویم که مردم در فرنگ، ابدا به بناها و کوچهها و خیابانهایشان دست نمیزنند؛ ولی این هم معلوم است آنها مثل ما عطش نوسازی یا شاید نیازی به هر روز عوض کردن ساختمانها و معابر ندارند. چرایش بماند که مایه هزاران ساعت بحث است. من این عکسها را بهعنوان نمونههایی از معماری باثبات و شهرسازی پایدار آوردهام که علیالحساب نشان میدهند که دستکم در این مکانها، با گذشت هشتاد سال و البته پس از جنگی ویرانگر، ساختمانها و کوچهها بلکه درختها و باغچهها و گلها و حتی برخی از کوچکترین عناصر صحنه، سر جایشان ثابت و دستنخورده ماندهاند. ساکنان این مکانها با این ثبات در ساختار شهری، دچار تشویش و فقدان حافظه دیداری در خاطره هویتیشان از مکان و طبعا از این لحاظ، درگیر عاطفهپریشی هم نمیشوند و نسل امروزشان همان منظرههایی را از محل تولد و رشد و زیستش میبیند که پدران و مادرانشان و چند نسل قبلشان دیدهاند.