متقی

اتحادیه اروپا و آمریکا در سال۱۴۰۱ از سیاست تاخیر در کنش همکاری‌های دیپلماتیک بهره گرفته‌اند. واقعیت آن است که سیاست تاخیر و امتناع در موضوعات راهبردی می‌تواند چالش‌های امنیتی جدیدی را برای کشور‌ها به‌وجود آورد.  آمریکا در سال۱۴۰۰ از انگیزه بیشتری برای همکاری‌های دیپلماتیک برای نیل به اهداف نسبتا همگون با ایران در روند برنامه جامع اقدام مشترک برخوردار بوده است. کشورهای غربی در فضای سیاسی موجود انگاره جدیدی را در دستور کار قرار داده‌اند. در ذهنیت و ادراک راهبردی آمریکا، اروپا و برخی دیگر از بازیگران منطقه‌ای نسبت به ایران انگاره تردید در کنش تعاملی پایدار و اثر بخش به‌وجود آمده است.

۱- انگاره کنش تعارضی ایالات متحده در برابر ایران

 واقعیت‌های سیاست و الگوی رفتاری ایالات متحده در برابر ایران نشان می‌دهد منطق کنش رفتاری آمریکا به میزان قابل‌توجهی در مقایسه با سال گذشته تغییر پیدا کرده است. ایالات متحده همکاری با ایران برای نیل به توافق نسبتا پایدار و در ارتباط با موضوع هسته‌ای را تغییر داده و به میزان قابل توجهی با سیاست‌های اسرائیل و عربستان همگونی و هماهنگی پیدا کرده است.  سیاست تاخیر در الگوی رفتاری آمریکا مبتنی بر منطق قدرت، منافع و بهره‌گیری از دیپلماسی اجبار بوده است. دیپلماسی اجبار ایالات متحده بر اساس‌ سازوکارهای محدود‌سازی ایران برای تحقق اهداف تاکتیکی در محیط منطقه‌ای محسوب می‌شود. از زمانی که آمریکا و کشورهای اروپایی فعال در برجام، سیاست محدودسازی ایران را در دستور کار خود قرار دادند، نشانه‌هایی از دیپلماسی اجبار و فشار مضاعف مشاهده می‌شود. در این دوران تاریخی آمریکا و اروپا در دو مرحله زمانی، از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای مقابله با دیپلماسی هسته‌ای ایران بهره گرفته‌اند.

بیانیه‌های شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیانگر این واقعیت است که مقابله با ایران در فضای دیپلماتیک آغاز شده و به عرصه نهادهای بین المللی رشد یافته است. شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یکی از نهادهایی محسوب می‌شود که ارتباط مستقیم و درهم‌تنیده با نهادهای راهبردی و شورای امنیت سازمان ملل دارد.

۲- تصاعد دیپلماسی اجبار آمریکا در برابر ایران

دیپلماسی اجبار آمریکا در برابر ایران مبتنی بر نشانه‌های کنش سیاسی، حقوقی، رسانه‌ای و ارتباطی بوده است. ایالات متحده در 6ماه گذشته از ‌سازوکارهای متنوعی برای محدود‌سازی ایران بهره گرفته و این نشانه‌ها بیانگر آن است که دستور کار قبلی برجام نمی‌تواند با مطلوبیت‌های سیاسی و دیپلماتیک جهان غرب هماهنگی داشته باشد.  کنش راهبردی آمریکا و کشورهای اروپایی در ۶ماه گذشته مبتنی بر تصاعد دیپلماسی اجبار و فشارهای فزاینده در ارتباط با ایران بوده است. به همین دلیل آمریکا تلاش دارد این پیام را به تهران منتقل کند که برای همکاری با ایران و در فرآیند برجام نیازمند امتیازات جدیدی است. این امر با سیاست‌های ایران هماهنگی نخواهد داشت. سیاست رسانه‌ای آمریکا در فضای بحران‌های اجتماعی کشور معطوف به محدود‌سازی اهداف راهبردی جمهوری اسلامی بوده است. رسانه‌های آمریکایی در این روند تلاش داشتند تا زمینه افزایش اعتراضات سیاسی و اجتماعی را فراهم سازند.

 حمایت سیاست رسانه‌ای آمریکا از مجموعه‌های اطلاعاتی اسرائیل محور بیانگر این موضوع است که هرگونه بحران اجتماعی در ایران می‌تواند تاثیر خود را بر معادله قدرت به جا گذارد. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که ایران از سیاست کنش نامتقارن استفاده خواهد کرد. اقدام ایران برای افزایش ضریب غنی‌سازی یکی از این نشانه‌ها تلقی می‌شود. سیاست رسانه‌ای آمریکا در فضای بحران‌های اجتماعی کشور معطوف به محدود‌سازی اهداف راهبردی جمهوری اسلامی بوده است. رسانه‌های آمریکایی در این روند تلاش داشتند زمینه افزایش اعتراضات سیاسی و اجتماعی را فراهم سازند.

 این امر بیانگر آن است که دستور کار آمریکا در حال تغییر است و ایالات متحده تلاش می‌کند دیپلماسی امتناع را برای دستیابی به اهداف و مطالبات بیشتری فعال سازد. در چنین شرایطی پرسش اصلی این است که درخواست آمریکا برای نیل به توافق نسبتا پایدار چه خواهد بود و آیا این درخواست با سیاست ایران چه میزان هماهنگی دارد؟

*استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران