نگاهی به زندگی و آثار یک روشنفکر دوره مشروطه
میرزا ملکمخان سیاستمدار هزار چهره
آیت وکیلیان: میرزا ملکمخان بعد از عزل از سمت وزیر مختاری ایران در لندن، با انتشار روزنامه قانون به انتقاد از ناصرالدین شاه و روش حکومتی وی پرداخت. دامنه انتقادات و فعالیتهای ملکم چنان تاثیرگذار بود که با واکنش شخص شاه مواجه شد. ناصرالدینشاه در نامهای به امینالسلطان خطاب به ملکم مینویسد: «مزخرفات ملکم را که نایبالسلطنه فرستاده بود، ملاحظه کردیم، فرستادم ملاحظه بکنید. اینجا خودش راهنمایی کرده به ما که بعد از این از راه بغداد و عشقآباد ارسال مرسول خواهم کرد. خلاصه اینکه راه دخول این مزخرفات را به ایران باید به هر تدبیر که باشد مسدود نمایید و آن تدبیر را به عرض برسانید و محکم بگیرید.
آیت وکیلیان: میرزا ملکمخان بعد از عزل از سمت وزیر مختاری ایران در لندن، با انتشار روزنامه قانون به انتقاد از ناصرالدین شاه و روش حکومتی وی پرداخت. دامنه انتقادات و فعالیتهای ملکم چنان تاثیرگذار بود که با واکنش شخص شاه مواجه شد. ناصرالدینشاه در نامهای به امینالسلطان خطاب به ملکم مینویسد: «مزخرفات ملکم را که نایبالسلطنه فرستاده بود، ملاحظه کردیم، فرستادم ملاحظه بکنید. اینجا خودش راهنمایی کرده به ما که بعد از این از راه بغداد و عشقآباد ارسال مرسول خواهم کرد. خلاصه اینکه راه دخول این مزخرفات را به ایران باید به هر تدبیر که باشد مسدود نمایید و آن تدبیر را به عرض برسانید و محکم بگیرید. یکی هم توسط انگلیس و روس نباید بگذارید این پدر سوخته در اسلامبول و در خاک عثمانی بماند.» نامه فوق نشان میدهد که دستگاه سلطانیسم قاجاری از فعالیتهای سیاسی یک فرد مخالف حکومت به چه وحشتی افتاده است که دستور بستن هرگونه راه مراسلاتی و ورود نوشتههای وی به داخل ایران را میدهد. نکته نهفته دیگر در این نامه این است که این شاه به ظاهر مقتدر توانایی از خود بروز نمیدهد که اسباب تبعید ملکم را فراهم آورد و دست به دامن روس و انگلیس میشود. سرانجام کار این میشود که آن دهان نقاد ملکم در ازای پست دولتی مستشاری ایران در استانبول به هم میآید و ملکم دگر بار به دستگاه سلطان ارائه خدمات مینماید. شاید پر بیراه نباشد که «اسماعیل رائین» ملکم را جمع اضداد میداند و به اعطای لقب هزار چهره مزینش نموده است.
پس از قتل ناصرالدین شاه و برکناری امینالسلطان و روی کار آمدن امینالدوله، بهواسطه دوستی دیرینهای که بین ملکم و امینالدوله بود، میرزا ملکم خان را به سمت وزیر مختار ایران در ایتالیا به رم میفرستد و ملکم تا پایان عمر در این سمت باقی میماند. خان ملک ساسانی و ناظمالاسلام کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان دو تعبیر متفاوت درمورد مرگ ملکم دارند؛ اولی مرگ وی را در شهر لوزان سوئیس و دومی در همان رم پایتخت ایتالیا.
خان ملک ساسانی در کتاب «سیاستگران دوره قاجار» درباره ملکم مینویسد: «میرزا یعقوب خان که ارمنی بود، دعوی مسلمانی مینمود. در سفارت روس سمت مترجمی داشت و در تمام عمر برای انگلیسیها جاسوسی میکرد و بهموجب اسناد و نوشتجات موجوده دو فقره جاسوسی از او در دست میباشد که در ترجمه احوال میرزاآقاخان نوری ذکر کرده است. میرزا یعقوب خان پسرش را به آداب اسلامی بزرگ کرده کوشش نموده بود که زبان فارسی را بهخوبی فرا گیرد.» منتظم ناصری در این مورد مینویسد: «میرزا ملکم سرهنگ آتاماژور و مترجم مخصوص مامور سفارتخانه دولت علیه اسلامبول گردید.» در همان سال او را عضو سفارت فرخ خان امینالملک غفاری به دربار ناپلئون سوم که در دنباله جنگ هرات و اشغال بوشهر پیش آمده بود، میبینیم. ملکم در این سفر وارد فراموشخانه شده و پس از مراجعت به ایران در سال ۱۲۷۴ هجری قمری سال آخر میرزا آقاخان در تهران فراموشخانه که آن را (فری میسن یا بنای آزاد) مینامیدند دایر کرده و مردم را به آزادیطلبی و جمهوری دعوت میکرده است. از همه اعضای لژ فراماسونری مبلغی وجه نقد دریافت میکرده و به حفظ اسرار تایید میکرده است. ادوارد براون در کتاب انقلاب مشروطه ایران، او را از پیشگامان مشروطه دانسته و مینویسد: «برای اصلاح نوع بشر مجمعی با اعضای سری تشکیل داده است.» دوره اجلاسیه این لژ فراماسونی هفت سال طول کشید و در این ایام میرزا یعقوبخان با پسرش در تشکیلات فراموشخانه و تبلیغات جمهوری همکاری میکرد. به تدریج این اسرار علنی شد. در سال ۱۲۷۹ه.ق، جمعی از شاهزادگان و آزادیخواهان بر دولت شورش کردند و نگرانیهای زیادی برای شاه به وجود آوردند. به دستور حکومت، عدهای را گرفتند و عدهای نیز پا به فرار گذاشتند. سرنوشتی را که بر ملکم رفت در مطلع این نوشتار آوردیم.
ملکم در لندن به این جمعبندی رسیده بود که اعطای امتیازات اقتصادی به کشورهای پیشرفته میتواند کالبد در حال احتضار ایران را زنده کند. در این سالها است که امتیاز معروف «بارون دو رویتر» که ازجمله امتیازاتی بود که تمام ایران را میبلعید به امضا رسید. لرد کرزن امتیاز رویتر را عجیبترین امتیازی میداند که یک دولتی کلیه منابع ثروت خود را به دول خارجی واگذار میکند. اعتمادالسلطنه در کتاب «خلسه یا خوابنامه» در مورد امتیاز رویتر مینویسد: «ملکم خان پنجاه هزار لیره هم برای حاجی حسین خان مشیرالدوله از بارون رویتر گرفته بود.» و در همین کتاب مینویسد: «بعد از دادن امتیاز رویتر ملکم خان در مبادی سال هزار و دویست و نود بهسفارت فوقالعاده مامور اروپا گردید که لوازم سفر همایونی را مرتب و مهیا نماید بعد از مراجعت موکب همایون به سمت وزیر مختاری مامور به اقامت دربار لندن و وین و برلن شد و در سفر ثانی موکب صاحبقرانی به اقلیم اروپا ملکمخان به سمت وکالت مختاری دولت علیه مامور کنگره برلن گردید پس از ختم این ماموریت به منصب جلیل سفارت کبری و رتبت والای پرنسی و خطاب نبیل جناب اشرق که مرادف با التسی است نائل و مفتخر آمد.» ناصرالدینشاه در ۲۱ صفر اسفند ماه ۱۲۹۰ روانه فرنگستان شد. در عکسی که شاه و ملتزمان رکاب انداختهاند ملکم خان را میبینیم که با یک کپه ریش پشتسر شاه ایستاده و برای سلطان مراد میرزا حسامالسلطنه حریم گرفته است. معتمدالدوله فرهاد میرزا که از ملتزمان رکاب همایون بوده در نامهای که از لندن به طهران فرستاده، مینویسد: «این مرد ارمنی در کمال وقاحت و بیشرمی در نزد اروپاییان خود را از احفاد پادشاهان اشکانی ارمنستان معرفی مینماید و بهخود لقب پرنس رفورماتور داده است.» یکی از خدمات برجسته ایشان در سفارت لندن این بود که هر وقت وضعیت میرزا حسین خان در نزد شاه متزلزل بود ملکم یک تلگراف رمز وحشتناکی از لندن مخابره میکرد شاه هم در عزل میرزا حسینخان دست نگه میداشت. در کتاب منتظم ناصری آمده است: «جناب ملکمخان وزیر مختار از لندن به طهران آمده علاوه بر سفارت دربار دولت انگلیس سفارت دربار دولتین آلمان و هلند را نیز به عهده کفایت او موکول و معزیالیه به لقب نبیل ناظمالدوله ملقب و هنگام مرخصی و حرکت او از دارالخلافه به یکثوب سرداری ترمه از ملابس خاصه مخلع و مباهی فرمودند.» در سال ۱۳۰۶ ه.ق، هنگام سومین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ ملکمخان که شانزده سال بود وزیر مختار لندن بود امتیاز لاتاری را از شاه گرفت.
نوشتههای ملکم در روزنامه قانون منتشر میشد. اولین شماره روزنامه قانون در بیستم فوریه ۱۸۹۰ - رجب ۱۳۰۷ در لندن منتشر شد و شخصی که در اسلامبول موقع ازدواج با هانریت از مسلمانی توبه و استغفار کرده و عیسوی شده بود روزنامه خود را با یک صلوات بلند شروع میکرد و به همه مطالبش جنبه اسلامی میداد و در تحت این تزویر مینوشت. مطالب روزنامه به قلم ملکم حاوی این مباحث بود که؛ امینالسلطان وزیر اعظم ایران قاطرچی است، مامورین دولت ایران نادان و شیاد و همه از خانوادههای پست متولد شدهاند، قشون ایران مایه تمسخر دنیا است، شاهزادگان ایران همچون فقرا و مساکین مستحق شفقتاند، شهرهای ایران مرکز آلودگی است، قانون و دادگستری در ایران شوخی است، جادههای ایران از رفت و آمد چهارپایان به وجود آمده است و قس علیهذا. اصول آدمیت (فراموشخانه) را برای ایران ضروری میدانست. افاضات سیاسی ملکم به پلیتیک سیاسی تقلیل مییافت و مینوشت؛ پلیتیک کوچک آن است که دولت ایران بدون تخلف و بدون تامل با دولت روس موافقت نماید و کمال اهتمام را داشته باشد که به هیچ وجه بهانهای به دست روسها ندهد و بقای خود را به انسانیت و ترحم آن دولت واگذارد. این تفسیر جناب ملکم از سیاست کوچک بود که تمکین و سر تعظیم فرود آوردن در برابر روسها را آیتی از انسانیت میداند. ملکم چیزی از پلیتیک بزرگ بروز نمیدهد. وی چند سوره از قرآن و چند حکایت از گلستان سعدی را با حروف مقطع چاپ کرده و برای تغییر خط فارسی به حروف مقطع و حذف بعضی از حروف ابجد جدیت زیادی به خرج داده است. برخی از مطالبی که وی در روزنامه قانون مینوشت، در فضای آن زمان موثر واقع میشد و حقیقت داشت اما عمده مطالبش جهت عوامفریبی و برای به دست آوردن پول و مقام و اعتبار بود. تفاسیر متکثر در مورد ملکم به وفور دیده میشود، صفت «جمع اضداد» یا «مرد هزار چهره» از اسماعیل رائین حقیقتی بر گواه آرای تمامی منتقدان وی است. ملکم در تاریخ مشروطه ایران چهره مرموزی از خود به نمایش گذاشته است. آنچه در مورد وی به وضوح قابل تفسیر است، این است که متظاهر به تمام تیپ انتقادهایی بود که در پوشش آنها سینهخیز حرکت میکرد. ملکم بهعنوان یک نظریهپرداز سیاسی و در قامت یک عملگرای سیاسی بهعنوان الگویی از سلف و خلف روشنفکری ایرانی، مظهر سادهاندیشی، زودباوری و تقلیلدهنده مفاهیم تئوریک دوره گذار تاریخ تجدد ایران بود.
ارسال نظر