از حکمرانی دیجیتال تا دولتگرایی
وقتی شرکتها خیلی بزرگ میشوند، به شیوههای مختلف میتوانند رقابت را مختل کنند. مثلا با توجه به توان مالی بالا ممکن است، با زیرقیمتفروشی (Dumping) به صورت موقت، رقبای تازهوارد را حذف کنند یا با اعمال سیاستهایی باعث شوند، تامینکنندگان یا مشتریان، چارهای جز مراجعه به آنها نداشته باشند یا با تملک شرکتهای دیگر، کنترل کل زنجیره ارزش صنعت را به دست بگیرند. چنین کارهایی و هر کار دیگری که مانع رقابت منصفانه در هر صنعت شود، میتواند کارآیی بازارها را پایین بیاورد.
البته در ایران، برخی از فرط بدبینی به مداخله دولت، با اصل موضوع، یعنی دخالت حاکمیت در جلوگیری از انحصار و تسهیل رقابت مخالف هستند. نگرانی این افراد قابل درک است؛ اما تجربه دنیا و علم اقتصاد نشان داده است که اگر بازار را رها کنیم، خود به خود در نقطه بهینه نمیایستد. فون هایک که بهعنوان نظریهپرداز پرشور اقتصاد آزاد شناخته میشود، در کتاب «راه بردگی» خود بهصراحت میگوید: «بسیار فرق است بین خلق آگاهانه نظامی که رقابت در آن به نافعترین شکل ممکن عمل خواهد کرد با پذیرش منفعلانه نهادها به همان صورت که هستند.» بازار هم نهادی است که نیاز به طراحی و تنظیم قواعد دارد. مهم این است که چه کسی و با چه انگیزهای در بازار مداخله کند.
در علم اقتصاد شاخهای وجود دارد که طراحی بازار (Market Design) نامیده میشود. افرادی نظیر آلوین راث، لوید شپلی و پل میلگرام، از سرآمدان این شاخه هستند که بعضا برای کارهایشان در این حوزه برنده نوبل اقتصاد هم شدهاند. طبعا وقتی از طراحی بازار صحبت میکنیم، یعنی بازار را طراحیپذیر میدانیم؛ پس موافق طراحی مکانیزمها و قواعدی هستیم که کارآیی بازار را بهبود بخشند. اما در اقتصاد، هدف از طراحی بازار، تعیین قیمت یا کنترل سوگیرانه آن نیست، بلکه اطمینان پیدا کردن از حصول شرایطی است که در آن بازار کارآمد است و شکست بازار رخ ندهد. دهههاست که کشورهای توسعهیافته در این زمینه کار میکنند و تجربه دارند. مثلا در آمریکا، در سال ۱۸۹۰ یعنی ۶سال قبل از ترور ناصرالدینشاه، اولین قانون ضدانحصار (موسوم به قانون شرمن) تصویب شد.
در ۱۹۱۴ دو قانون دیگر (قانون ایجاد FTC و قانون کلیتون) برای جلوگیری از انحصار و نقض رقابت در کنگره آمریکا تصویب شد. در ۱۹۳۶ قانون رابینسون - پتمن و در ۱۹۷۶ قانون هارت - اسکات - رادینو، دو قانون دیگری بودند که ضوابط حمایت از رقابت و جلوگیری از انحصار را توسعه دادند. هزاران صفحه ضوابط و اصلاحیه و احکام دادگاههای ایالتی و فدرال و دیوانعالی آمریکا را هم به اینها اضافه کنید و هزاران پروندهای که در این خصوص طی این سالها در آمریکا رسیدگی شدهاند. بهرغم همه این تجربیات، ظهور غولهای فناوری، سرفصل جدیدی در این زمینه باز کرده است.
شواهد مختلف نشان میدهند که حتی در آمریکا بعد از ۱۵۰سال تجربه، ضوابط و قوانین موجود در برابر کسبوکارهای جدید کارآمد عمل نمیکنند. یکی از مهمترین دلایل این مساله، به موضوع اثر شبکه (Network Effect) برمیگردد که نقش مهمی در رشد سریع کسبوکارهای مبتنی بر فناوری دارد. اثر شبکه، خیلی ساده وقتی برای محصول یک شرکت رخ میدهد که اضافهشدن هر کاربر جدید باعث شود، مطلوبیت استفاده از آن محصول برای کاربران دیگر هم بالا برود. چنین وضعیتی را اقتصاددانان بهعنوان اثر جانبی مثبت (Positive Externality) تعریف میکنند. اثر شبکهای گاهی بهطور مستقیم عمل میکند.
مثلا افراد از پیامرسانی استفاده میکنند که بدانند دوستان و آشنایان آنها هم از آن استفاده میکنند. گاهی هم این تاثیر، غیرمستقیم و در قالب یک اکوسیستم است. مثلا احتمالا ترجیح میدهید از گوشی هوشمندی استفاده کنید که سیستم عامل اندروید داشته باشد، چون میدانید اپلیکیشنهای بیشتری برای آن نوشته میشود، همچنین اپلیکیشنهای بیشتری برای اندروید وجود دارد، چون کاربران بیشتری از آن استفاده میکنند. این اکوسیستم در بعضی کشورها براساس محصولات اپل شکل گرفته است.
گاهی تاثیر اثر شبکه دوسویه است. مثلا اگر مسافر باشید، از سامانه تاکسی آنلاینی استفاده میکنید که بدانید، راننده بیشتری روی آن فعال است و اگر راننده باشید، روی تاکسی آنلاینی ثبتنام میکنید که بدانید مسافر بیشتری دارد؛ این دو سوی متفاوت پلتفرم، یکدیگر را تقویت میکنند. شکل دیگری از اثر شبکه وقتی رخ میدهد که هرچه کاربران بیشتری روی یک پلتفرم فعال باشند، کارآیی آن پلتفرم بالا میرود. مثلا هرچه کاربران بیشتری از نقشههای آنلاین استفاده و اطلاعات روی آن ثبت کنند، کارآیی و دقت نقشه بالاتر میرود و باز هم افراد بیشتری انگیزه دارند از آن نقشه استفاده کنند. انواع اثر شبکه باعث میشود که دو اتفاق برای پلتفرمها رخ دهد.
اولا رشد آنها خیلی سریع خواهد بود؛ یعنی اگر بتوانند مومنتوم مثبت به این اثر شبکه بدهند (که عمدتا با تبلیغات سنگین و دادن مشوقهای زیاد برای کاربران اولیه رخ میدهد)، معمولا بهسرعت رشدهای نمایی را تجربه میکنند؛ چون برخلاف کسبوکارهای سنتی، رشد آنها مستلزم استخدام کارگر و تامین مواد اولیه و ایجاد کارخانه و خط تولید نیست. ثانیا اثر شبکه باعث میشود که کاربر روی این کسبوکارها قفل شود (Customer Luck-in)؛ چون به دلیل تعداد زیاد کاربران که مدام هم بیشتر میشوند، مشتریان فعلی انگیزهای برای ترک این پلتفرم ندارند؛ چون میبینند که مدام کاربر جدید اضافه میشود و مطلوبیت استفاده برای آنها هم بالاتر میرود. این تجربهای است که اغلب ما بهطور روزمره در استفاده از سرویسهای دیجیتال تجربه کردهایم.
حال بهسادگی میتوان فهمید که چرا احتمال ایجاد انحصار در پلتفرمها بیشتر است. وقتی اثر شبکه به نفع یک کسبوکار دیجیتال فعال میشود، رشد سریع رخ میدهد و مشتریان هم روی این کسبوکار دیجیتال قفل میشوند و انگیزهای برای ترک آن ندارند، این کسبوکار خیلی زود کل بازار (Winner takes all) یا عمده آن (Winner takes most) را میگیرد و سایه انحصار بالای سر همه بازیگران آن بازار ظاهر میشود؛ این اتفاقی است که در اغلب صنایع دیجیتال طی دو دهه اخیر رخ داده است. در آمریکا که هم قوانین و ضوابط مفصل و محکمی علیه انحصار وجود دارد و زادگاه بسیاری از کسبوکارهای بزرگ دیجیتال است، این بحث بهشدت داغ و جدی است و البته هنوز هم ابهامها و نگرانیهای زیادی درباره آن وجود دارد.
شرکتهایی نظیر مایکروسافت، گوگل و اپل، همزمان درگیر هزاران پرونده هستند که از سوی دولتها یا شرکتهای دیگر و گاهی نهادهای مدنی علیه آنها به اتهام انحصارطلبی تشکیل میشود. در اواخر دهه ۹۰ میلادی، اغلب ایالتهای آمریکا با همراهی دولت فدرال، شکایتی علیه مایکروسافت مطرح کردند که به صدور حکم تجزیه این شرکت به دو شرکت مجزا منجر شد. هرچند بخشی از این حکم، بعدا در تجدیدنظر نقض شد؛ اما چنین شکایاتی مدام علیه این شرکتها مطرح میشود و در موارد متعدد، موجب محکومیت آنها به پرداخت جریمه یا تغییر در سیاستهای آنها میشود. همین چند ماه پیش، گزارش ۵۰۰صفحهای کمیته قضایی کنگره آمریکا منتشر شد که وضعیت رقابتپذیری و انحصار در بازار دیجیتال آمریکا با تمرکز بر چهار شرکت آمازون، فیسبوک، گوگل و اپل را بررسی میکرد.
ضمن اینکه جریان زنده و پویای دانشگاهی هم در این کشور فعال است که هزاران مقاله در این باره منتشر کرده و انبوهی از موسسات حقوقی و کارشناسان هریک از این حوزهها مدام در حال انتشار نتایج فعالیتهای خود هستند. البته ما در ایران، نه آن غولهای دیجیتال را داریم و نه اصلا مساله اصلی فضای دیجیتال ما انحصار است. تا وقتی دولت بزرگی داریم که راه را بر کار میبندد و انبوه محدودیتها و کنترلها را به کسبوکارها تحمیل میکند، مساله اصلی ما انحصار دولت است، نه انحصار پلتفرمها. بررسی مسائل دنیا خوب و لازم است؛ اما صورتمساله ما چیز دیگری است.