در حاشیه دیدار روحانی، پوتین و اردوغان
ابزار و امکانات هر یک از آنها چیست؟ فرجام احتمالی کشاکش این سه کشور با آمریکا در سوریه چه خواهد بود؟
۱- اهمیت حمله به ادلب در این است که قرار است این حمله، آخرین بقایای مخالفان دولت بشار اسد را از میان بردارد و به هفت سال ناآرامی خونین پایان دهد. طبعا چنین حملهای به حادثهای تاریخی تبدیل میشود که بر بسیاری از فرآیندهای سیاسی سالهای آینده تاثیر خواهد گذاشت و روابط بازیگران منطقهای و جهانی را در خاورمیانه شکل خواهد داد. اما شکلگیری فرآیندهای آتی، موضوع بسیار پیچیدهای است که شکلگیری آن تابع اراده بازیگران منطقهای و بینالمللی پرشمار است. بخشی از این اراده را ایران و روسیه و ترکیه شکل خواهند داد و بخشهای دیگر آن را آمریکا، عربستان سعودی و متحدانش و اسرائیل.
۲- نشست کنونی تهران، اجتماع سه نوع تلقی درباره سوریه و خاورمیانه است که تنها نقطه مشترکشان ناهمسو بودن آنها با تلقی آمریکا، عربستان و اسرائیل است. ایران، سوریه را پارهای از جبهه مقاومت در برابر اسرائیل میداند و قهرا دفاع از آن را جزئی از دفاع از امنیت ملی و منافع ملی خود به حساب میآورد. روسیه، سوریه را ابزاری برای قدرت نمایی در برابر آمریکا در خاورمیانه و ایضا محمل تنظیم رابطه با ایران و عراق و ترکیه بهشمار میآورد و اگر این خواستهها به طریق دیگر تامین شود، رهبران مسکو در تغییر روش خود تردید نخواهند کرد. ترکیه میهمان مقطعی و ناگزیر اجلاس تهران است. ترجیح رهبران آنکارا این بود و شاید هنوز هم باشد که رژیم بشار اسد سرنگون شود؛ اما پس از شکست مخالفان اسد، به راه میانه تن دادند و اکنون بیش از آنکه به آینده رژیم سوریه فکر کنند، دلواپس تاثیر تحولات استان ادلب بر مسائل قومی خود هستند. به این ترتیب روسیه و ترکیه برای تعقیب هدفهایی تاکتیکی مذاکره میکنند و ایران برای تضمین یک وضع استراتژیک؛ یعنی مهار اسرائیل.
۳- ابزار ایران برای تعقیب هدفهایش در خاورمیانه، ابزاری مشخص، آشکار و قابل احصا است. ایران، حمایت خود را از گروههای فلسطینی و لبنانی همسو با «مقاومت ضدصهیونیستی»، پنهان نمیکند و مقابله با اسرائیل را از اجزای اساسی سیاست خارجی خود میداند و هزینه این انتخاب را پرداخته است و میپردازد. ترکیه این هدف را با ابزار متغیر و به اقتضای زمان، گاه حمایت از گروههای فلسطینی و گاه دیگر در چارچوب مصالح دیگر تعقیب میکند. این «مصالح دیگر» حتی در مقطعی به پیمان امنیتی با اسرائیل هم انجامید. روسیه به تحولات خاورمیانه صرفا در چارچوب تقابل روسیه - آتلانتیک مینگرد و این منطقه را آوردگاهی میداند که آمریکا نباید در آن یکهتاز شود. ابزار اصلی روسیه در این میدان، گسل میان آمریکا با کشورهای منطقه بهویژه ایران است.
۴- با توجه به موارد بالا میتوان نتیجه گرفت که اجلاس تهران قرار است هدف استراتژیک ایران و هدفهای تاکتیکی روسیه و ترکیه را به هدفی مشترک تبدیل کند که سه طرف به خواستههای بنیادی خود برسند. هنوز چشمانداز کار روشن نیست و بهدرستی معلوم نیست بلوک رقیب یعنی آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل در جنگ ادلب چه خواهند کرد. اما یک چیز کاملا روشن است: اشتراک منافع ترکیه با ایران و روسیه در مساله سوریه چنان زیاد است که رهبران آنکارا با نادیده گرفتن تعهدات خود به ناتو و همچنین عدول از سیاست سرنگونی اسد، به جبهه مخالفان بینالمللی دولت سوریه پشت کردهاند. روسیه فعلا ملاحظات استراتژیک خود را در رابطه با آمریکا، از جمله عضویت در گروه کشورهای صنعتی، کنار گذاشته و تمرکزش بر تثبیت دولت سوریه و به شکست کشاندن طرح سرنگونی اسد است و ایران امیدوار است با اعاده نظم در سوریه، برخی مشکلات سیاست خارجی خود را حل کند. بازگشت ثبات به سوریه، احتمالا موضع عربستان سعودی را در برابر ایران منعطفتر میکند، روابط ایران و ترکیه را نزدیکتر میکند و به روسیه امکان میدهد تا مدتها در کشاکشهای جهانیاش با آمریکا، توانایی خود را در صلحسازی به رخ رهبران واشنگتن بکشد. دست آخر اینکه، اعاده نظم در سوریه، ولو به قیمت باز شدن پای کشورهایی که پیشتر نبودهاند و منبعد خواهند بود (آمریکا، روسیه، ترکیه)، نشان خواهد داد که تشخیص اولیه سیاست خارجی ایران و اصرارش بر جلوگیری از تغییر خشونتآمیز دولت در سوریه، سیاستی واقعبینانه بوده است و حالا ایران میتواند خود را پاره اصلی مثلث صلح بهشمار آورد.
ارسال نظر