گردشگری غذا تا چه میزان باعث رونق سفرهای ورودی میشود؟
خوراک ؛ عامل جذب توریست خارجی
ارشک مسائلی، پژوهشگر گردشگری با بیان اینکه گردشگری غذا هنر انتخاب، آمادهسازی، سروکردن و لذت بردن از غذای خوب تعریف شده است، میگوید: گردشگری غذا یا گردشگری خوراک یا گاسترونومی و ... حوزهای است که لازم و ملزوم محصول گردشگری حساب میشود.
به گفته مسائلی نیاز هر گردشگر، غذا خوردن در مقاصد گردشگری است (شرط لازم) و گردشگری غذا میتواند به عنوان یک جاذبه (ملزوم و مکمل) مهم برای محصول گردشگری محسوب شود. او اضافه می کند: صرف غذا میتواند «تجریه خوب»، «تجربه خاص»، «خاطره شیرین» به همراه داشته باشد.
او درباره اهداف گردشگری خوراک می گوید: جذب گردشگران در یک منطقه در ایام غیراوج سفر، جلب توجه رسانهها به یک محله یا منطقه و اعتباردهی و مطرح کردن آن منطقه، ایجاد تحرک اقتصادی – اجتماعی و روحیه بخشی به جامعه محلی- منطقهای، تشویق گردشگران به تکرار بازدید از یک محله یا منطقه و جلب منابع برای تجدید حیات اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی یا حتی سیاسی یک مقصد گردشگری از جمله این اهداف است.
این پژوهشگر گردشگری با بیان اینکه دنیای مدرن امروز و اشتراکگذاری تجربههای شیرین و فضای اینفلوئنسری، امروزه گردشگری غذا را جاذبهای اساسی تعریف کرده است و شکمگردی از قالب نیاز انسان به قالب «مطلوبیت و لذت» تبدیل شده است. میگوید: گردشگری خوراک هنر استفاده از غذا برای ایجاد خوشحالی و خرسندی است.
او اضافه میکند: باید بین لذت بردن از غذا و ایجاد خوشحالی و خرسندی تفاوت قائل شد، بخش اول یعنی لذت بردن از غذا میتواند هورمونهای خوشحالی مانند سروتونین، اندورفین، ملاتونین، دوپامین و اکسیتوسین تولید کند اما خوشحالی و خرسندی مطمئنا این هورمونها را تولید میکند (۱۰۰ درصد). بر همین اساس است که فیلسوفان و تاریخنگارهای بزرگی مانند ویل دورانت هم به غذا و خوراک اهمیت خاص دادهاند؛ ویلدورانت در این راستا گفته است که «مساله خوراک انسان و تهیه آن بنیان تمدن را تشکیل میدهد، کلیسای جامع و معبد، موزه هنر و تالار موسیقی، کتابخانه و دانشگاه، همه روکار بنای تمدن هستند و باید چشم داشت و در پشت، ظاهر «مطبخ» را دید». مسائلی میگوید: با این نگاه سازمان گردشگری جهانی دلیل اصلی اینکه گردشگران تصمیم به سفر و دیدار از مقاصد گردشگری را میگیرند، ابتدا انگیزههای تاریخی- فرهنگی، سپس جاذبههای طبیعی را در جایگاه دوم و غذا را در جایگاه سوم عنوان کرده است. او اضافه میکند: سهم غذا در صنعت گردشگری حدود ۱۵تا ۲۵درصد کل هزینههای سفر است؛ به عبارتی به طور میانگین هر گردشگر در مقصد گردشگری نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۵۰ دلار صرف خرید غذا میکند.
انگیزه سفر؛ کشف و شهود یک طعم تازه
این پژوهشگر توریسم میافزاید: نیازهای بشری از غذا را میتوان در سه بعد مورد توجه قرار داد؛ اول فقر غذایی است که مصرف غذا کمتر از ۲۱۰۰ کالری در روز را شامل میشود. دوم غذا بر اساس نیاز انسان به ویتامینها، پروتئینها، کربوهیدراتها و ... است و دسته سوم غذا بر اساس احساس خوب شکل گرفته است که شامل هنر آشپزی، نوآوری و خلاقیت است.
او با اشاره به اینکه بر این اساس سه روش برای خوردن تعریف شده است، میگوید: یکی از آنها خوراک به مثابه رفع نیاز است. در این حالت هدف رضایت فرد به خصوص از نظر مقدار است. دومین مورد خوراک به عنوان سرگرمی است. در این حالت غذا به عنوان یک سرگرمی و حس خوب تعریف میشود. خوراک مهیج یا خوراک خلاق سومین دسته بندی است. در این مدل غذا نه تنها به عنوان خوراک بلکه کشف و شهود تجربه جدید و نوآورانه است. در این حالت ترکیب مواد غذایی، محصول جدید و خلاقانهای را تولید میکند.
مسائلی میافزاید: هر یک از روشهای فوق، متقاضیان خود را دارد مثلا اغلب افراد طیف اولیه را تجربه کردهاند؛ به تناسب، درصد کمتری از افراد طیف خوراک به معنای سرگرمی را تجربه کردهاند و افراد خاصی هستند که تمایل و توان تقاضای خوراک مهیج یا خوراک خلاق را داشته باشند؛ بر این اساس متناسب با این دستهبندی، هزینه خوراک از پرخوری به غذای مهیج افزایش مییابد. نکته اصلی در این خصوص آن است که علاوه بر توانایی برای دستیابی به فنون تولید هر یک از خوراکهای طبقهبندی شده فوق، طرف تقاضا و مشتریان بالقوه در ایجاد و گسترش هر یک از این طبقهها از اهمیت هستند لذا در ابتدا باید از نظر قدرت خرید، سلیقه و ... مورد نیازسنجی قرار گرفته تا بتواند خوراک خاص خود را در سبد مصرفی طبقه خاص قرار دهد.