سفرنامه؛ تهران
اثرات مخرب وندالها بر قلعه اینانج
اطراف این مکان تاریخی هم در حال تراش دادن کوه هستند و به همین دلیل، زمینهای آنسوتر آسفالت شده است. با پرس و جوی فراوان به دنبال یافتن این قلعه و نقارهخانه بودم اما احدی از ساکنان هیچ اطلاعی در مورد قلعه و نقارهخانه نداشتند. نمیدانستند اینانج کیست. فقط یک نفر پایین نقارهخانه تنها چیزی که میدانست این بود که «اینجا نقارهخانه است و قدیم برای اطلاع دادن به اهالی از شیپور یا چیزی مثل آن استفاده میکردند.» وقتی از مردم در مورد اینانج میپرسیدم، گویی پرسشی از ارشمیدوس مطرح میکنم. همه به اتفاق تنها نشان دژ رشکان را میدادند. وجهتسمیه «اینانْج»: حسامالدین سنقر معروف به اینانْج، حاکم ری و از امرای قدرتمند اواخر دوره سلجوقی است. وی از غلامان سلطان سنجر سلجوقی و از دلاوران مشهور سپاه او بود. چون سنجر از غزان شکست خورد، اینانج به ری گریخت و بر آن ولایت چیره شد و به اطاعت سلطان محمد بن محمود سلجوقی فرمانروای همدان و اصفهان گردن نهاد.
پس از مرگ سلطان محمد، اینانج بر نواحی مجاور ری مستولی شد و نیرویش چنان فزونی گرفت که امرای سلجوقی از او خواستند که یکی از شاهزادگان را به پادشاهی بنشاند. اندکی بعد به پایمردی اینانج و حمایت خلیفه عباسی، سلیمان شاه، عموی سلطان محمد بر تخت نشست. چون اینانج به ری بازگشت، سلیمان شاه چنان در خوشگذرانی فرو رفت که امرای سلجوقی به رهبری شرفالدین گردبازو، هفت ماه بعد او را سرنگون کردند. پسازآن شمسالدین ایلدگز،پسرخوانده خود شاهزاده ارسلان بن طغرل را به همدان آورد و بر تخت سلطنت نشاند. اینانج نیز خود را مطیع ایلدگز خواند، ولی در نهان با امرای دیگر بر ضد او به کار پرداخت.
اینان محمد بن طغرل را به سلطنت شناختند و ارسلان و ایلدگز نیز به جنگ آمدند و اینانج و یارانش را بشکستند و به ری گریزاندند. اینانج سپس از ری به طبرستان نزد پادشاه باوندی، ملک علاءالدوله شرفالملوک حسن بن رستم، و از آنجا به گرگان نزد خواجه تاش مؤید رفت و با یاری سپاهی که ایشان به او داده بودند، آهنگ ری کرد. ارسلان وایلدگز نیز در اوایل سال ۵۶۱ ق راهی ری شدند. سفیران اینانج و شاه مازندران در دولاب ری به حضور ارسلان رسیدند و ارسلان موافقت کرد که اینانج فقط در امارت ری باقی بماند و گلپایگان و ساوه را از او بازگرفت. اینانج در زمستان ۵۶۳ ق. بار دیگر آهنگ ری کرد و بر آنجا چیره شد. از آنسو ارسلان و ایلدگز نیز در ۵۶۴ ق به ری شتافتند. پس از جنگی سخت سرانجام اینانج به صلح راضی شد و امان خواست؛ اما روز بعد که قرار بود نمایندگان دو طرف برای صلح دیدار کنند، اینانج را در خیمهگاه خود کشته یافتند. گفتهاند اینانج با دسیسه وزیر خود، سعدالدین اَشل که نهانی به شمسالدین ایلدگز پیوسته بود، به قتل رسید.