سفر به همدان (قسمت دهم)
آرامگاه پنهان همدان
این پیرمرد توضیحات کوتاهی میداد گویی اساسا میلی برای توضیح دادن ندارد. در گوشه و کنار تابلوهایی به زبان عبری دیده میشد که یکی نسب و شجرهنامه استر و مردخای را به زبان عبری روی سنگی نصبشده روی دیوار نوشته بود: اینکه نسب این دو نفر با پانزده واسطه به حضرت یعقوب نبی میرسد. در محوطه داخلی روی یکی از تابلوها نوشتهشده بود که در دوران ارغون خان مغول این بنا بازسازی شد. پیرمرد میگفت در دوران معاصر هم فردی به نام «تویسرکانی» همت کرد و بنا را بازسازی کرد. توضیح دیگر او این بود که چوبهای نصبشده روی قبر این دو نفر قدمتی ۲۰۰ساله دارد. درهرحال، در سمت راست راهرو دو ردیف صندلی چیده شده بود(حدود ۱۸ صندلی به عبارتی دو ردیف ۹ تایی) که به قول پیر عبوس فقط مختص به بازدیدکنندگان خارجی است.
او میگفت فقط بازدیدکنندگان خارجی حق نشستن روی صندلیها و عکس گرفتن و عبادت در این مکان را دارند. سپس وارد محراب شدیم که قبر استر و مردخای در آن قرار داشت. قبر سمت راست متعلق به مردخای و سمت چپ متعلق به استر بود. در سمت راست این قبر هم باز اتاقکی بود با چند صندلی مخصوص نشستن که روی دیوارهایش تابلوهایی به زبان عبری بود. پیرمرد عبوس گویی عجله داشت و چنان با عجله صحبت میکرد و با دستش هدایتمان میکرد که تصور کردیم دارد ما را از محوطه بیرون میکند. در پشت این قبر هم «ده فرمان» حضرت موسی (ع) روی تابلویی با قاب چوبین نوشتهشده بود. در بیرون آرامگاه قطعهسنگی هم به شکل صندلی وجود داشت که جایگاه خشایارشا نام دارد. اما نکته مهمی که در مورد این آرامگاه وجود دارد این است که من در طول مسیر هیچ تابلوی راهنما و هیچ نشانهای که نشان دهد آرامگاه مذکور کجاست ندیدم.
گویی عمدی در کار است تا این آرامگاه تاریخی یهودیان پنهان بماند. برای غریبهای در شهر چون من، یافتن این مکان اندکی سخت بود. در مسیریاب «نشان» هم مکان آرامگاه بهطور دقیق مشخص نمیشد. باید به انتهای خیابانی که آرامگاه در آن قرار دارد برویم و سپس وارد کوچهای شلوغ شویم. اما مسیریاب «نشان» چند صد متر مانده به انتهای خیابان، در یک دوربرگردان ما را بازگرداند و دوباره مجبور شدیم خیابانی دراز و باریک و پرترافیک را طی کنیم و در انتهای خیابان دوباره دور بزنیم. دو بار این اشتباه را مرتکب شدم اما بار سوم تا انتهای خیابان رفتم و با پرسوجو از اهالی آرامگاه را نشانم دادند.