نقطه کور مسیر جذب توریست

دبیری‌‌‌نژاد در گفت‌‌‌وگو با «دنیای‌اقتصاد» با بیان اینکه طبیعتا هر کشوری با توجه به ظرفیت‌‌‌ها و امکانات خود مخاطبانش را مشخص و بر اساس جاذبه‌‌‌هایش برنامه‌‌‌‌‌‌ریزی می‌کند تا با این گروه ارتباط بگیرد، ‌‌‌ می‌‌‌گوید: این مخاطبان بر اساس نام کشور تعیین نمی‌شود. ما ظرفیت‌‌‌ها و جاذبه‌‌‌هایی داریم که افراد را در سنین مختلف اعم از کودکان، ‌‌‌جوانان‌‌‌، میانسال‌ها، ‌‌‌ جوانان، بازنشسته‌‌‌ها، ‌‌‌ سالمندان و...را هدف می‌گیرد.  بنابراین وقتی سراغ ملت‌‌‌های مختلف می‌‌‌رویم بر اساس این ظرفیت‌‌‌ها برنامه‌‌‌ریزی خود را انجام می‌‌‌دهیم. او می‌‌‌‌‌‌افزاید: نگاه بیرونی و تصورات از یک کشور نظیر ایران ممکن است برای گروهی این پرسش را ایجاد کند که آیا این نگاه و تصورات درست است یا خیر، یا تصوری که درباره یک کشور اسلامی وجود دارد آیا در واقع همان‌طور است که گفته می‌شود؟ اگر ما بتوانیم برای این نگاه و تصورات برنامه‌‌‌ریزی داشته باشیم حتی از همین امر هم بهره خواهیم برد. مشکل ما این است که با وجود انبوهی از ظرفیت‌‌‌ها و گوناگونی داده‌‌‌ها‌‌‌، هیچ‌کدام تبدیل به جاذبه نشده‌‌‌اند و این به فقدان برنامه برمی‌‌‌‌‌‌گردد.

این کارشناس میراث فرهنگی ادامه داد: برنامه به معنای شناسایی مخاطبان، علاقه‌‌‌مندی‌‌‌ها و ظرفیت‌‌‌هاست و اینکه چطور می‌توانیم این مقوله‌‌‌ها را به هم پیوند بزنیم، زیرا ممکن است این جاذبه‌‌‌ها نسل‌‌‌های مختلف از کشورهای مختلف را به هم پیوند بزند.  به گفته دبیری‌‌‌نژاد در ایران ما نگاه‌‌‌مان اغلب گردشگر ورودی به شکل کلی و بدون در نظر گرفتن سلایق آنهاست یا آنقدر شیفته خود و داده‌‌‌هایمان هستیم که درک درستی از ظرفیت‌‌‌هایمان نداریم. او می‌‌‌گوید: داشتن آثار تاریخی، ‌‌‌ موزه یا آثار طبیعی به تنهایی نمی‌توانند جاذبه باشند. اینها زمانی تبدیل به جاذبه می‌‌‌شوند که برنامه برای آنها داشته باشیم و این امر به معنای در نظر گرفتن شرایط پیرامونی یک اثر و ارتباط بین عناصر مختلف است به‌گونه‌‌‌ای که در یک چرخه داد وستد قرار گیرند نه اینکه صرفا به شکل دستوری آنها را وارد چرخه گردشگری کرده و ببینیم چطور از آنها بهره‌‌‌برداری کنیم.

او اضافه می‌کند: ما باید بتوانیم گردشگران را به رسانه‌‌‌های مبلغ تبدیل کنیم. بسیاری از کشورهایی که توریست دارند تجربه‌‌‌های متفاوتی را عرضه می‌کنند. برخی کشورها دنبال ساخت هتل ۵ ستاره نیستند یا در آنها ناامنی و فقر وجود دارد اما توانسته‌‌‌اند فرصت‌‌‌هایی برای گردشگری ایجاد کنند. مشکل ما در ایران این است که نگاه جدی به گردشگری نداریم؛ زیرا برای اقتصاد به منابع دیگری متکی هستیم. این کارشناس میراث فرهنگی ادامه می‌دهد: در ایران دولت به عنوان یک بنگاه اقتصادی عمل می‌کند در حالی که گردشگری یک چرخه عام است و سود آن در کل شبکه ذی‌نفعان پخش می‌شود. به‌دلیل همین عدم‌درک از توریسم به شکل جدی در این بخش هزینه نشده است و عوامل دست‌‌‌اندر کار گردشگری و صاحبان این حوزه نیز جزو تصمیم‌گیران و سیاستگذاران این حوزه نیستند.

دبیری‌نژاد در این باره که هتل‌‌‌های ۵ ستاره چقدر در توسعه گردشگری ایران موثر است، می‌‌‌گوید: بسیاری از کشورها بر اساس ظرفیت‌‌‌ها، ‌‌‌ قابلیت‌‌‌ها و امکانات مستقر در جامعه بومی جاذبه ایجاد می‌کنند که می‌تواند خوراک‌‌‌، محل اقامت، ‌‌‌ حمل‌‌‌ونقل و... باشد. لازم نیست یک کشور حتما از ماشین برای همه مسیرها استفاده کند، به عنوان مثال در مواردی برخی کشورها فیل‌‌‌سواری را به عنوان جاذبه گنجانده‌‌‌اند و همین تمایز جذابیت ایجاد کرده است. با این حال همچنان که گفتم تمایز باید تبدیل به برنامه شود.

دبیری‌‌‌نژاد معتقد است ما در ایران به تمایز به عنوان فرصت نگاه نکرده و به آنها باور نداریم بلکه در عوض به دنبال تغییر آنها هستیم. او توضیح می‌دهد: چنین عدم‌باوری در جامعه بومی هم باعث شده آنها دنبال تغییر و همسانی با دیگران باشند.  بنابراین ما باید بتوانیم در یک کار تعاملی با جامعه محلی اعتماد لازم را به آنها بدهیم، ‌‌‌ همچنین در گفت‌‌‌وگو با آنها برنامه‌‌‌ریزی و تولید محتوا کرده و در ادامه برای آنچه تولید شده تبلیغ کنیم. ممکن است ایران ۱۰ نقطه خاص داشته باشد که در سطح جهان درجه یک هستند اما این به معنای آن نیست که ما ظرفیت‌‌‌هایی که درجه ۲ یا ۳ دارند را رها کنیم بلکه باید این فضای بینابینی را پر کنیم.  او می‌‌‌گوید: در ایران حجم ظرفیت‌‌‌ها و داده‌‌‌های ما زیاد است و کثرت آنها مانع از درک و برنامه‌‌‌ریزی درست و جذاب‌‌‌سازی و سیاستگذاری درست در این زمینه شده است.

این کارشناس میراث فرهنگی در این باره که فارغ از وزارت میراث‌فرهنگی و گردشگری چه نهادها و دستگاه‌های دیگری هستند که به اندازه این وزارتخانه یا فراتر از آن در توسعه توریسم نقش دارند، بیان می‌کند: مسائل اصلی گردشگری و میراث فرهنگی در حمل‌ونقل، اقامت و مراکز رفاهی مانند رستوران و.. است که سیاستگذاری‌‌‌ها، مجوز‌‌‌ها و نظارت بر آنها به عهده نهادهای مختلف است در عین اینکه از گردشگری تمام آنها نفع می‌‌‌برند. به عنوان مثال اگر از جاذبه‌‌‌ای مانند کاخ گلستان صحبت می‌‌‌کنیم‌‌‌، انتفاع آنها تنها به مجموعه گلستان نمی‌رسد بلکه فضای اطراف‌‌‌، ‌‌‌ فرودگاه، ‌‌‌ اماکن اقامتی و به نحوی شهر از آنها منتفع می‌‌‌شود، با این حال چندگانگی در سیاستگذاری در این حوزه باعث شده شاهد برنامه هماهنگی نباشیم.

به گفته دبیری‌‌‌نژاد یکی از جدی‌‌‌ترین چالش‌های توریسم ورودی به اشکالاتی که ما در فرصت‌‌‌سازی داریم برمی‌‌‌گردد. او می‌‌‌‌‌‌گوید: توریست‌‌‌های ورودی از تمام ظرفیت‌‌‌های کشورمان بهره‌‌‌مند نمی‌‌‌شوند یا نمی‌توانند از آنها استفاده کنند. ما به بسیاری از مراکز گردشگری خود جفا می‌‌‌کنیم؛ زیرا آنها در سایه جاذبه‌‌‌های اصلی قرار می‌‌‌گیرند. متاسفانه فاصله از جهت پرداختن و برنامه‌‌‌ریزی بین جاذبه‌‌‌های اصلی با سایر جاذبه‌‌‌ها زیاد است و همین امر ضرورت سیاستگذاری‌‌‌هایی که به انتفاع از همه جاذبه‌‌‌ها منجر شود را ضروری می‌‌‌سازد.