سیاستگذار توریسم در ایران به جای بخش خصوصی تصمیم میگیرد
بازیگر اشتباهی در بازار گردشگری
چرا اینفلوئنسرها برای تبلیغ یک مقصد گردشگری اهمیت دارند؟
مهمترین نکته اینفلوئنسرها این است که آنها شبکه پخش کردن محتوا هم دارند. فرض کنید بهترین محتوایی که میشود از آثار تاریخی ایران تولید کرد را تولید کنیم، اگر این محتوا بهصورت سیدیها در طاقچه فلان اداره قرار بگیرد چه فایدهای دارد؟ برای مستند شدن و مستندسازی ممکن است بسیار ارزشمند باشد، اما با هدفی که در ابتدا مطرح کردیم، سنخیتی ندارد و گردشگر را به ایران سرازیر نمیکند. اینکه محتواهایی که تولید میشوند در شبکههای اطلاعرسانی اینفلوئنسرها پخش شود، اهمیت بسیار بالایی دارد.
با وجود چنین اهمیتی چرا گاهی شاهد مخالفتهایی با حضور این گروه برای سفر به ایران هستیم؟
هر اینفلوئنسر دامنه مخاطبان خاص به خود را دارد. یکی ممکن است در حوزه موضوعات روانشناسی فعالیت کند، دیگری در حوزه سینما، یکی دیگر در حوزه مد و لباس و... در همین حوزهها هم زیرشاخههایی وجود دارد. مثلا اینفلوئنسرهای سفر را میتوان در چند دسته مختلف طبقهبندی کرد، اینفلوئنسرهای سفر ماجراجویانه و سفر دریایی، سفر تاریخی، اینفلوئنسر غذاهای محلی و.... انتخاب اینفلوئنسر برای معرفی یک مقصد گردشگری باید با دقت انجام شود. اگر در این گام انتخاب اشتباه انجام دهیم، ممکن است مجبور شویم تبعات آن را متحمل شویم! به عنوان مثال اگر به جای اینفلوئنسری که دنبالکنندگانش سفرهای او و مسیر سیاحتش را دنبال میکنند، یک اینفلوئنسر حوزه آرایش و مد را به ایران دعوت کنیم، به جای معرفی مقصد گردشگری بیشتر تمرکز بر عکسهای ظاهر و مد آن اینفلوئنسر خواهد بود و به صورت ضمنی یک اثر تاریخی-طبیعی را هم در حاشیه عکس شخصی او میبینیم. غافل از اینکه اولا این در حاشیه قرار دادن اصل ماجراست و این محتواها به جذب گردشگر آن طور که باید منجر نخواهد شد. البته صرفا حضور اینفلوئنسر مد و لباس اگر مضراتی در سایر جنبهها نداشته باشد، در زمینه جذب گردشگر اثر منفی ندارد و حتی کمیاثر مثبت هم دارد، اما متاسفانه مخصوصا در ایران مضرات سایر حوزهها از منافع حاشیهای که حضور اینان دارد بیشتر است.
آیا باید تجربهای که اینفلوئنسر در سفر داشته است برای سایرین نیز دسترسپذیر باشد؟
بله. اینفلوئنسر باید تجربیاتی ارائه کند که امکان دسترسی آن برای سایر گردشگران هم مهیا باشد. اگر به صورت استثنایی مجوز یک تجربه برای اینفلوئنسر ارائه کنیم که برای سایر گردشگرانی که به ایران سفر خواهند کرد امکان ارائه آن فراهم نیست، هرچند ممکن است این تجربه خیلی جذاب باشد اما به جذب گردشگر منجر نخواهد شد. به عنوان مثال اینکه اجازه تولید محتوا بدون رعایت قوانین کشور، به صورت استثنا و برای اینفلوئنسرها را فراهم کنیم، اما این امکان برای گردشگران عادی مهیا نباشد، در عمل نوعی تبلیغ دروغگویانه کردهایم که هرچند ممکن است در کوتاهمدت اثرات مثبتی داشته باشد، اما در بلندمدت قطعا به ضرر گردشگری تمام میشود. فرض کنید ما برای تبلیغ یک محصول به دروغ بگوییم که این محصول باعث میشود که شما سرطان نگیرید. شاید در ابتدا برخی آن را باور کنند و از شما آن محصول را خرید کنند. اما کافی است یک مورد خلاف ادعای اولیه اتفاق بیفتد آن موقع هست که کلی تبلیغات منفی متوجه شما خواهد شد. در مورد گردشگری هم همینطور است، ممکن است شما در کوتاهمدت بتوانید با پخش کردن تصاویری که در واقعیت امکان وقوع آن وجود ندارد، گردشگرانی را به ایران بکشانید، اما در بلندمدت و با آشکار شدن اینکه آن تصویر منطبق بر واقعیت نبوده است گردشگران را از دست خواهید داد.
احترام به فرهنگ جامعه میزبان چه جایگاهی در چنین تبلیغاتی دارد؟
گرچه اینفلوئنسرهای حوزه سفر به خاطر تجربیاتشان در سفرهای مختلف به درک اهمیت فرهنگ جامعه میزبان رسیدهاند اما بازهم باید اطمینان حاصل کنیم که این مهم به درستی به آنها منتقل و اجرا شود. البته برای اینفلوئنسرهای حوزههای غیرمرتبط با سفر این موضوع ممکن است حاشیههایی ایجاد کند که کفه سنگینی ضرر حضورشان نسبت به منافع آن بچربد. به عنوان مثال ما در حوزه کار خودمان اینفلوئنسرهایی به ایران دعوت کردیم یکی گردشگر ماجراجو بود که ویدئوی سفرهای ماجراجویانهاش را در یوتیوب پخش میکرد و دومیعکاسی بود که گزارشهای تصویری و عمیق از سفرهای مردمشناسانهاش این قابلیت را داشت که در مجلات معتبر منتشر شود. با توجه به این محتواها اکنون بسیاری از گردشگران ماجراجو یا گردشگرانی که بهدنبال سفرهای عمیق مردمشناسانه هستند تمایل پیدا کردهاند که به ایران سفر کنند.
به نظر شما سیاستگذار میتواند برندینگ گردشگری را به خوبی انجام دهد؟
اینکه سیاستگذار بخواهد خودش برندینگ گردشگری ایران را تحت هلدینگ مادرتخصصی گردشگری یا حتی تولید محتوا را به دست بگیرد یا اینکه فم تریپ (سفرهای ارزان یا بعضا رایگان) اجرا کند یا اینفلوئنسرها را به ایران بیاورد قطعا به خروجی مطلوب نخواهد رسید. سیاستگذار باید تسهیلگری کند و فضایی را ایجاد کند که فعالان گردشگری بتوانند برای سود خودشان و کشور نقشآفرینی کنند. البته این به این معنی نیست که هیچ کنترلی نخواهد داشت بلکه در قالب آییننامهای که برای ورود اینفلوئنسرها مشخص میکنند نمود پیدا کند.
پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟
گردشگری یکی از پرکاربرترین صنایع دنیاست. معنی این جمله این است که حجم سرمایهگذاری مالی مورد نیاز در صنعت گردشگری نسبت به حجم سرمایهگذاری نیروی انسانی در آن کمترین است. پس باید جهت توسعه گردشگری نیز نگاهمان بیشتر معطوف به توسعه زیرساختهای انسانی در گردشگری باشد. یک پیشنهاد در جهت توسعه منابع انسانی تسهیل ورود جوانان به این حوزه با معرفی تجربیات گردشگری به اینفلوئنسرهای حوزه سفر است. اگر معاونت گردشگری بتواند بستری برای انجام این مهم توسط فعالان حوزه گردشگری فراهم کند مزیتهای فراوانی رقم خواهد خورد.
اولا اینفلوئنسرهای حوزه سفر اینقدر سرشان شلوغ است و پیشنهادهای سفر متعددی دریافت میکنند که تا خیالشان از خدماتی که دریافت میکنند، راحت نشود پیشنهاد را قبول نخواهند کرد. در ثانی، حضور این افراد حرفهای باعث حرفهایتر شدن فعالان آژانسهای گردشگری در کشور و نهایتا منافع آن هم به سود کشور و هم باعث رشد آژانسهای نوپا در حوزه گردشگری خواهد شد. علاوه بر آن باید سعی شود بودجه و توان بازاریابی بینالمللی کشور را به صورتی عادلانه بین فعالان حوزه گردشگری توزیع کنیم و برای ورود اینفلوئنسرها تحت یک قاعده شفاف سوبسید و همکاری توسط معاونت گردشگری صورت بگیرد. نقدهایی به اینفلوئنسرهایی که در دولت قبلی و اخیرا به ایران آمده وجود دارد. از جمله مهمترین این نقدها این است که آنها متخصص در حوزه سفر نیستند یا سفرهای لوکسی که ایران مقصد مناسبی برایشان نیست را معرفی میکنند، من کلیت این اقدام را نفی نمیکنم بلکه پیشنهادم این است که همانطور که تسهیلاتی برای این گروه مهیا شد این تسهیلات برای همه و طبق قانون شفافی مهیا باشد. منظور از تسهیلات فقط همین ویزا و هماهنگیهاست که البته بهینهتر است که بودجههای برندینگ گردشگری نیز طبق قانونی شفاف به جوانان و کسب و کارهای نوپا یا قدیمی واگذار شود و با این مدلی که شرح دادم، ساختار به گونهای میشود که رقابت موجود در بازار را به سمت بهبود و بهینگی حرکت میدهد. اما ساختارهای قدیمیکه تاکنون در کشور وجود داشته و سالانه بودجههای هنگفتی صرف برندینگ گردشگری کشور شده است، به خروجی کافی نرسیده است.