آیا کمبود گاز و برق،صنایع تولیدی را زمینگیر میکند؟
تزلزل در گلوگاههای اقتصادی
این اتفاق مثبتی است و میتواند طی سالهای آتی مشکلات برق را بهطور کل برطرف کند. با همه این تفاسیر، بالا رفتن قیمت انرژی حداقل برای صنایع تولیدی، امری گریزناپذیر است. چه بخش خصوصی وارد شود و چه دولت اقدام کند، افزایش قیمت گاز و برق طی دورههای آتی به وقوع خواهد پیوست. پیشبینی میشود با این حساب هر مترمکعب قیمت گاز تمامی صنایع بر مبنای نرخ خوراک پتروشیمی (۱۵سنت) تعیین شود. هر کیلووات برق نیز باید حداقل ۵.۵ تا ۶سنت قیمتگذاری شود تا صنعت برق و گاز از بین نرود. از طرفی هزینه افزایش ذخایر گاز و جمعآوری گاز فلور برای جبران کمبود گاز صنایع، با توجه به کسری بودجه دولت از سود صنایع بزرگ تامین میشود. این خود میتواند سود خالص و تقسیمی صنایع بزرگ را طی سالهای آتی تقلیل دهد.
بیبهرگی ایران از منابع سرشار گاز
پس از روسیه، ایران با برخورداری از ۱۷درصد منابع گازی، رتبه دوم بیشترین ذخایر گازی دنیا را دارد. با این حال این منابع باارزش به دلیل سیاستهای غلط قیمتگذاری نهتنها برای ایران ارزشافزوده نداشتهاند، بلکه در سالهای گذشته بحران قطعی و کمبود گاز به چالش جدی در کشور تبدیل شده است. با توجه به قیمت پایین گاز در ایران، ۷۵درصد مصرف انرژی از طریق گاز تامین میشود. قیمتگذاری نادرست در منابع گازی موجب شده تا سرمایهگذاری در استخراج گاز صورت نگیرد که البته در این بین تحریم و کسری بودجه نیز به مشکلات گازی کشور دامن زده است. مساله ناترازی در مصرف گاز کشور همواره برقرار است. در فصل زمستان مصارف خانگی بسیار افزایش مییابد، بهطوری که ۹۰درصد میانگین مصرف سالانه را به خود اختصاص میدهد که با توجه به سیاست دولت مبنی بر عدمقطع گاز خانوار با افزایش مصرف خانگی، گاز صنایع را قطع میکند. با این حال در فصل تابستان مصرف گاز خانوار به حداقل میرسد و فقط ۱۰درصد متوسط مصرف سالانه صرف بخش خانگی میشود. بر این اساس یکی از عوامل ایجاد قطعی گاز صنایع را میتوان موضوع ناترازی مصرف گاز کشور دانست. از طرفی سرمایهگذاری در حوزه استخراج گاز یک سرمایه هنگفت میطلبد و در حال حاضر دولت توان پرداخت این هزینه را ندارد. به گفته مسوولان امر، سرمایهگذاری در استخراج گاز بیش از ۸۰میلیارد دلار هزینه دارد تا بتوان مشکلات زیرساختی کشور را برطرف کرد. با این حال برخی راهکارهای کمهزینهتر میتواند طی سالهای آتی مشکل کمبود گاز کشور را برطرف کند.در دنیا بهطور متوسط ۱۱درصد از گاز تولیدی را ذخیره میکنند. این عدد در اروپا به ۲۴درصد افزایش مییابد و در روسیه که بزرگترین تولیدکننده گاز دنیاست ۱۸درصد است. با این حال در ایران تنها ۱.۴درصد متوسط تولید سالانه ذخیره میشود. بنابراین یک عامل کلیدی که میتواند ناترازی مصرف گاز کشور را برطرف سازد موضوع ذخیرهسازی است. همانطور که در قانون برنامه هفتم نیز اشاره شده است که کشور ایران باید بتواند حداقل ۱۰درصد از گاز تولیدی خود را ذخیره کند، با توجه به مشکل کمبود گاز در یکسوم روزهای سال (زمستان) اگر ۱۰درصد مصرف میانگین کشور ذخیره شود، میتواند بسیاری از مشکلات گاز صنایع را رفع کند. یکی دیگر از راهکارها که طی سالهای آتی احتمالا توسط دولت در کنار ذخیرهسازی اجرا خواهد شد، استفاده از گاز فلر (دوستدار محیطزیست) است. در ایران به ازای هر بشکه نفت تولیدی، ۱۵ تا ۱۸مترمکعب گاز فلر سوزانده میشود و در نهایت هدر میرود. در حال حاضر شرکت پالایش گاز بیدبلند روی گاز فلر سرمایهگذاری خوبی انجام داده است. مجموع سرمایهگذاری در بیدبلند ۳.۵میلیارد دلار است که روزانه ۲۰میلیون مترمکعب گاز متان تولید میکند. مصرف گاز کل صنعت فولاد ایران در سال ۱۴میلیارد مترمکعب است که این یعنی هر روز حدود ۴۰میلیون مترمکعب مصرف گاز کل صنعت فولاد است. بنابراین سرمایهگذاری در جمعآوری گاز فلر در کنار ذخیرهسازی میتواند دو راهکار طلایی برای نجات صنعت گاز کشور باشد که در سالهای آتی از هر دوی روشهای یادشده در ایران استفاده خواهد شد.
مازاد تقاضا عامل بحران برق
بررسی وضعیت نیروگاهها نشان میدهد که با توجه به نبود صرفه اقتصادی، کسی به سرمایهگذاری در این صنعت تمایل ندارد. حال موضوعی که مطرح میشود این است که با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، صرفه اقتصادی در بسیاری از صنایع وجود ندارد و همواره سرمایهگذاران از ورود سرمایه به بسیاری از صنایع پرهیز میکنند. بنابراین فقدان سرمایهگذاری در نیروگاهها بحث تازهای نیست. در اینجا باید در نظر داشت که بحث سرمایهگذاری در نیروگاهها با دیگر صنایع همچون اوره، سیمان و متانول که کسی در آنها سرمایهگذاری نمیکند بسیار متفاوت است. در این صنایع مازاد عرضه برقرار است و به دلیل وجود مازاد عرضه سرمایهگذاری در آنها صرفه اقتصادی ندارد و عدمسرمایهگذاری نیز برای کشور مشکلی نخواهد داشت. اما در بحث برق، مازاد تقاضا وجود دارد و فقدان سرمایهگذاری در این صنعت که به عنوان گلوگاه اقتصادی است، میتواند آینده بسیاری از صنایع بورسی را به خطر بیندازد.
چرا سرمایهگذاری در برق اقتصادی نیست؟
ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی همچون بمپنا در عسلویه، حداقل دو سال زمان میبرد و حدود یکمیلیارد دلار هزینه دارد که در حالت خوشبینانه هر سال ۱۰میلیارد کیلووات برق تولید میکند. با توجه به صرف ریسک ایران که ۱۵درصد است، سرمایهگذار انتظار سود سالانه ۱۵۰میلیون دلاری را خواهد داشت. اگر عمر مفید هر نیرگاه را ۲۰سال و استهلاک و هزینههای تعمیر و نگهداری را که همگی دلاری است در نظر بگیریم، باید هر سال ۵۰میلیون دلار به سود سالانه قبلی اضافه کرد. با در نظر گرفتن ۵۰میلیون دلار هزینههای سالانه مرتبط با پرسنل و هزینه جانبی مجموعا ۲۵۰میلیون دلار انتظار سود سالانه یکسرمایهگذار برای توجیه سرمایهگذاری در ساخت نیروگاه در ایران است. تولید خوشبینانه نیروگاه مپنای عسلویه، همانطور که پیشتر عنوان شد، در سال ۱۰میلیارد کیلووات برق است. اگر گاز ارسالی به نیروگاه را رایگان در نظر بگیریم، هر کیلووات برق باید بهمیزان ۲.۵سنت قیمتگذاری شود تا سود سالانه ۲۵۰میلیون دلاری محقق شود. در نیروگاههای سیکل ترکیبی برق، بهازای دریافت هر یک مترمکعب ۵کیلووات برق تولید میکند. در نیروگاههای معمولی که چرخه بخار ندارند به ازای هر مترمکعب گاز، ۳.۲کیلووات برق تولید میشود. ایران در حال حاضر دومین ذخایر گاز دنیا را دارد، اما چون گاز دولتی بوده و تحتتاثیر قیمت دستوری است، در حال حاضر همچون تولید برق به هیچ عنوان صرفه اقتصادی ندارد. با این حال این وضعیت نمیتواند تداوم داشته باشد و دیر یا زود هزینه انرژی در ایران دلاری میشود. هر چند در حال حاضر نیز برای بسیاری از صنایع همچون پتروشیمیها گاز دلاری (۱۵سنت) شده است. اگر قیمت گاز نیروگاهها را همان ۱۵سنت خوراک پتروشیمیها در نظر بگیریم، باید به قیمت هر کیلووات برق ۳سنت اضافه شود که با این حساب هر کیلووات برق باید به میزان ۵.۵سنت به فروش برسد تا صرفه اقتصادی برای سرمایهگذار ایجاد شود.
چه بر سر صنایع خواهد آمد؟
با همه تفاسیری که عنوان شد چه بخش خصوصی وارد سرمایهگذاری در گاز شود و چه توسط دولت و از طریق شرکتهای دولتی رفع شود، قیمت گاز با افزایش همراه خواهد شد و گاز همه صنایع براساس نرخ خوراک پتروشیمیها تعیین میشود. از طرفی با توجه به کسری بودجه دولت و نیاز به سرمایهگذاری جهت بهبود زیرساخت گازی کشور (افزایش ذخایر و جمعآوری گاز فلر) دولت مجبور است از سود صنایع بزرگ بهره گیرد. در خصوص برق نیز حتی اگر از نیروگاه خورشیدی در صنایع استفاده شود، هر کیلووات برق باید حداقل ۶سنت قیمتگذاری شود تا تاسیس یک نیروگاه خورشیدی با احتساب میزان استهلاک و بهرهوری ۲۰ تا ۲۵درصدی، حداقل ۱۰درصد سود دلاری داشته و صرفه اقتصادی برای تاسیس آن وجود داشته باشد. بر این اساس راه صنایع با افزایش قیمت برق و گاز از یکدیگر جدا خواهد شد. صنایعی همچون سیمان و کاشیوسرامیک که مازاد عرضه دارند و قیمت آنها جهانی نیست، میتوانند رشد قیمت انرژی و افزایش بهای تمامشده را به مصرفکننده منتقل سازند. اما این مساله در مورد فلزات اساسی متفاوت است. فولادیها در حال حاضر گاز را به میزان ۶۰درصد نرخ خوراک پتروشیمیها دریافت میکنند. این موضوع تداوم نخواهد داشت و گاز فولادیها به نرخ خوراک پتروشیمیها خواهد رسید. برق ۶سنتی با گاز ۱۵سنتی، آلومینیومسازان را زمینگیر میکند و باعث کاهش جدی در سودآوری فولادیها خواهد شد. اما چون پتروشیمیها در حال حاضر خوراک خود را با سقف ۱۵سنت دریافت میکنند، افزایش قیمت گاز تاثیر بسزایی بر آنها نخواهد داشت. البته لازم به ذکر است که در شرکتهای بزرگ همچون فولادیها و پتروشیمیها کاهش سود امری بدیعی است؛ چرا که دولت به جهت جبران هزینههای زیرساختی نیاز دارد تا از سود این صنایع تغذیه کند که این موضوع کاهش سود تقسیمی صنایع بزرگ را به دنبال خواهد داشت. در پایان به عنوان جمعبندی، در پاسخ به این سوال که آیا صنایع تولیدی بهدلیل کمبود برق و گاز زمینگیر خواهند شد، باید گفت خیر؛ اما افزایش قیمت انرژی در سالهای آتی موضوعی گریزناپذیر است و حتما اتفاق خواهد افتاد که این امر در کنار تغذیه دولت از سود صنایع بزرگ، کاهش سودآوری و تقسیم سود را رقم خواهد زد.