برای برون‌رفت از این شرایط چه باید کرد؟ شاید سوال اساسی‌تر این می‌توانست باشد که چه کارهایی در این سال‌ها باید انجام می‌شد؟ بررسی روند سرمایه‌گذاری طی ۱۰‌سال گذشته به‌خوبی چگونگی شکل‌گیری شرایط کنونی را‌ ترسیم می‌کند، چراکه اساسا فقدان استراتژی کلان، مشکلات حقوقی و قراردادی، مسائل مالی و اقتصادی، نبود فناوری‌های روز دنیا و ضعف‌های فنی و عملیاتی در حالی به‌طور کلی حیات حوزه انرژی را تهدید می‌کند که جذب سرمایه‌گذاری خارجی در احیا و نجات این میادین و چاه‌ها به یک رویا شبیه شده‌است، اما در هر صورت در این بخش سرمایه‌گذاری‌های لازم صورت نگرفته است. حال باید چه کرد؟ شاید یکی از راه‌های دم‌دستی که بیشتر در صنعت پتروشیمی می‌توان آن ارائه کرد، انتقال زمان اورهال این شرکت‌ها به پیک مصرفی در مصارف خانگی است که یک نوع مدیریت در زمان‌بندی این شرکت‌ها هم تفسیر می‌شود. البته این کار نیاز به هماهنگی‌های لازم بین بخش صنعت و دولت دارد. البته این امکان در این طرح وجود دارد که صنایع پایین‌دستی این شرکت‌ها به‌کار خود ادامه دهند (در یک نظریه خوش‌بینانه این کار حتی ممکن است سمت عرضه در بازارهای هدف را تحریک کند که امکان رشد قیمت‌ها را هم فراهم کند که می‌تواند کمبود تولید را توجیه کند) اما به یاد داشته باشیم اصولا صنعت با بخشنامه‌های دفعتی و یک‌شبه قابل برنامه‌ریزی نیست و وقتی صحبت از عدم‌خام‌فروشی می‌شود، باید بسترهای لازم برای رشد این صنایع را در برنامه‌های ۱۰‌ساله برنامه‌ریزی کرد.

به‌عنوان نمونه عدم‌سرمایه‌گذاری در میادین گازی یا تبدیل نیروگاه‌های حال‌حاضر به سیکل‌ترکیبی که بازهم نقص بزرگ سرمایه‌گذاری را نمایان می‌کند، نشانه‌ای از نداشتن چشم‌انداز در همه این سال‌ها و حتی در طرح‌های توسعه‌ای این روزها دارد. در نهایت مباحثی مثل صرفه‌جویی که بیشتر نگاه فرهنگی را می‌طلبد یا حتی طرحی که خود پتروشیمی‌ها قبلا داده‌بودند که هر میزان صرفه‌جویی خانوارها در ماه‌های پیک مصرفی از طرف خود شرکت‌ها خریده شود هم در کوتاه‌مدت نمی‌تواند نقص بزرگ عدم‌سرمایه‌گذاری را برای این صنایع پر کند و مثل همه دوره‌‌ها سرمایه‌گذار در بازار سهام قربانی نهایی کمبودها و بی‌برنامگی‌ها خواهد بود، چراکه در پایان چیزی که ممکن است در ماه‌های اوج مصرف در صورت‌های مالی شرکت‌ها نمایان شود، افت فروش و افت تولید خواهد بود که در تابلوی معاملاتی در نهایت جلوه‌گری خواهد کرد.