چه کسی می‌گوید اصفهانی‌ها پرستار خوبی برای بچه‌ها نیستند!

 بچه بی‌قرار است و من که مادرم می‌فهمم گریه‌هایش فقط از سرما نیست این گریه از بیماری یا گرسنگی شدید است. در ماشین پتو نداریم. همسرم می‌گوید شاید اصلاً بچه خودش نباشد، بچه‌ها را آزار می‌دهند که بیشتر گریه کنند و پول بیشتری بگیرند. بیشتر آشوب می‌شوم. شماره اورژانس اجتماعی را فراموش کرده‌ام. دخترم نگران است مامان زنگ بزن اورژانس.

 از ۱۱۸ شماره را می‌گیرم. چند داخلی را باید رد کنی تا اپراتور ۱۱۸ جواب بدهد. شماره ناجی را می‌دهد. ۱۲۳... خودم بلد بودم چرا فراموش کرده‌ام. موقع آشوب همه‌چیز را فراموش می‌کنم.

 الو اورژانس اجتماعی...

 خانم پشت خط عجله دارد.

 شرح ماوقع: زنی کنار شیرینی فروشی خیابان میر، کودک گرسنه یا مریض و جیغ‌های ممتدش...

 خیلی خونسرد پاسخ می‌شنوم: به ما ارتباطی ندارد. ۱۳۷ را بگیر.

 - چرا ۱۳۷؟

 :خوب شهرداری باید جمعش کند.

 می‌گویم نمی‌خواهم که جمعش کنید. پتویی چیزی، بچه را پیگیر شوید. شاید بچه خودش نباشد

 - صدای تکراری یک ربات: به ۱۳۷ بگویید.

 عصبانی می‌شوم: خانم من روزنامه‌نگارم. بنویسم به شما ربطی ندارد؟

 صدا کمی آرام تر می‌شود.

 - نه ما نمی‌توانیم کاری کنیم. ۱۳۷ را بگیرید.

 گوشی را قطع می‌کنم. عصبانی‌ام. به ۱۳۷ زنگ می‌زنم.

 برخورد بهتر و پیگیرتر است. نشانی را می‌گیرند و بلافاصله پیامک رسیدگی و اعلام نظرات انتقادات برایم ارسال می‌شود.

 نمی‌دانم چرا باز آرام نمی‌گیرم.

 ۱۱۰ را می‌گیرم. می‌گوید به ۱۲۳ باید بگویید. باز ماوقع را شرح می‌دهم. اگر بچه مال خودش نباشد چه؟

 ۱۱۰ می‌گوید مامور می‌فرستم برای بررسی.

 ما عجله داریم. همیشه عجله داریم. باید برویم. مجبوریم...

 جمعه، دوباره شب، داخلی، خانه

 می‌خواهم گزارشی درباره تأثیر اقتصادی باز شدن رودخانه زاینده‌رود بر مردم بنویسم یا گزارشی درباره رضا درویش، فعال محیط‌زیست که اصفهان است در باب اهمیت نجات ماهی آفانیوس اصفهانی و هرگونه در حال انقراضی در هتل عباسی در حال صحبت است. شاید هم از نمایشگاه کودکان نقاش دارای معلولیت بازهم در هتل عباسی بنویسم که آمنه بدرالسما بانی‌اش است.

 سرم درد می‌کند. از صبح جمعه سردرد دارم و با هیچ مسکنی آرام نمی‌شود. حتی نمی‌توانم تا شب‌کارهای عادی‌ام را انجام بدهم. شب کم‌کم نگران می‌شوم چرا خوب نمی‌شوم. تا اینکه عصر خبرگزاری مهر می‌خوانم که هوا در اصفهان و تهران و چند شهر دیگر به‌شدت آلوده است. مدارس تهران آنلاین می‌شود. پس چرا مدارس اصفهان را تعطیل نمی‌کنند؟ نمی‌دانم، شاید ریه بچه‌های اصفهان قوی‌تر از بچه‌های تهران عمل می‌کند. عصبانی‌ام. چرا کسی به فکر بچه‌های اصفهان نیست.

 سرم گیج و منگ است. آخرهای شب کمی آرام می‌شود. قبل خواب برای دخترم کتاب «این خرس نمی‌تواند بچه نگه دارد » را می‌خوانم.کتاب درباره خانواده خرگوش پرجمعیتی است که قرار است شب به مهمانی بروند؛آقا و خانم بارو یک عالمه بچه داشتند. آنا و آدلاید، بتسی و بیل، کسپر و کلایو. و البته علاوه بر همه‌ی این‌ها دوتی کوچولو هم بود. آن‌ها بیشتر وقت‌ها برنامه‌ای نداشتند و با بچه‌ها بدون مشکل می‌گذراندند. اما چون کسی نیست از بچه‌ها نگهداری کند و پرستاری هم ندارند،  یک خرس را به‌عنوان پرستار بچه‌ها انتخاب می‌کنند. آخر شب که مادر و چقدر خانواده به خانه برمی‌گردند بچه‌ها آرام خوابیده‌اند. پدر می‌گوید پس خرس‌ها هم می‌توانند بچه نگهدارند. اما ناگهان متوجه می‌شوند از ۷ بچه فقط ۶ بچه خرگوش زیر پتو خوابیده‌اند.

 شنبه، صبح، خارجی، درراه مدرسه

 درراه رساندن دخترم به مدرسه کنار شیرینی فروشی را ناخودآگاه نگاه می‌کنم. کسی نیست. خوشحال می‌شوم. لابد مادر و کودک را به گرم‌خانه برده‌اند و شام مفصلی هم خورده‌اند.

 دم مدرسه دخترم می‌گوید مامان یادت نره درباره بهزیستی بنویسی. می‌گویم: نه حل شد؛ مامان حواسش هست. خوشحال است.

 درراه بازگشت شماره‌ای با پیش‌شماره ۷ تماس می‌گیرد. خانم از برخورد ۱۳۷ راضی بودید؟ پیگیری شد؟ متکدی جمع‌آوری شد؟

 می‌زنم روی ترمز؛ جا تر بود؛ اما بچه نبود آقا...

 می‌گویم: -نبود شما بردید؟

 اول می‌گوید:- بله حتماً،(با تردید) مگر خودتان دوباره سر نزدید؟ خیابان از متکدی پاک بود.

 می‌گویم:- مگر من گفتم خیابان بدریخت شده گفتم بچه را پیگیر شوید.

 می‌گوید: -با ما نیست با بهزیستی است. ما شهرداری هستیم کل متکدی‌ها را از محلات جمع می‌کنیم.

 می‌گویم: -خوب بعد کجا می‌روند.

 می‌گوید:- نمی‌دانم...

 می‌گویم:- خوب اگر کارتن‌خواب باشند؟

 می‌گوید: -اگر مسلم شود لابد به گرم‌خانه می‌برند.

 عصبانی‌ام. عصبانی که در آلودگی دخترم را به مدرسه برده‌ام آن‌یکی بچه‌ام را نمی‌دانم کجا برده‌اند و من اینجا نشسته‌ام پای سیستم و می‌نویسم و شما هم شاید پشت میزی در اداره‌ای یا در حال نت گردی! تیتروار گزارش بی‌ارزشی را لابه‌لای خبرهای شاد کریسمس و خریدهای شب یلدا با عنوان  خریدِ تمِ یلدایی شاید ببینید، اگر هم  بخت یار من و شما باشد،  درباره اینکه ما اصفهانی‌ها پرستار خوبی برای بچه‌ها نیستیم را در ویژه‌نامه دنیای اقتصاد (استان اصفهان)صبحِ روز دوشنبه می‌خوانید.