عقوبت واگرایی
واگرایی در جامعه چه تبعاتی دارد؟
قطبیشدن عمومی یا تودهای زمانی رخ میدهد که نگرشهای رایدهندگان نسبت به مسائل سیاسی، سیاستها و شخصیتهای برجسته بهطور کامل براساس خطوط حزبی تقسیم شود. در حالت افراطی، هر گروه مشروعیت اخلاقی گروه مقابل را زیر سوال میبرد و آن را بهعنوان تهدیدی برای سبک زندگی خود یا کل کشور مینگرد. بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی معتقدند که قطبیشدن سیاسی یک فرآیند از بالا به پایین است که در آن قطبیشدن نخبگان به قطبیشدن تودهها منجر میشود یا دستکم مقدم بر قطبیشدن عمومی است. قطبیشدن سیاسی به گفته امیلیا پالونن، ابزاری سیاسی است که برای ترسیم مرزهای میان «ما» و «آنها» بهکار میرود. قطبیشدن وضعیتی است که در آن دو گروه از طریق تعیین مرز میان خود، یکدیگر را خلق میکنند و توافق تنها در گروه سیاسی خود یافت میشود. پالونن مینویسد: «قطبیشدن در تمام بسترهای سیاسی و اجتماعی با شدتی بازتولید میشود که آن را از سیاستهای ساده دوحزبی متمایز میکند. واگرایی سیاسی برای دموکراسی مشکلساز است، زیرا دموکراسی بهعنوان بیان، ترکیب و ترویج ارزشهای سیاسی، خواستهها و ترجیحات در نظر گرفته میشود که سیاستها را هدایت میکنند و بهدنبال یافتن زمینهای فراتر از نخبگان سیاسی هستند، نه صرفاً انتخابات منظم.» در قطبی شدن هیچ فضای میانی وجود ندارد و افراد باید یکی از دو طرف را انتخاب کنند. مخالف سیاسی تبدیل به دشمن میشود که دارای موضعی نامشروع و تهدیدآمیز است. قطبیشدن سیاسی رهبران قدرتمندی تولید میکند، زیرا در داخل حزب یا ائتلاف، مخالفی وجود ندارد. این رهبران نیز با تقویت قطبی شدن، موقعیت خود را تثبیت میکنند. این راهبرد اصلی ویکتور اوربان، سیاستمدار مشهور پوپولیست در مجارستان پساکمونیستی و رهبر حزب فیدس بوده است. در واگرایی سیاسی، هویتها، نمادها و تاریخ برای دو قطب معانی متفاوتی دارند. قطبیشدن را میتوان بهعنوان یک سیستم اجماع دوگانه در نظر گرفت که مشکلات معمول اجماع را بازتولید میکنند. پالونن یادآور میشود که «بهطور متناوب، یکی از احزاب اصلی به عنوان پوپولیست شناخته میشود. در مجارستان دو حزب اینگونه هستند» و اضافه میکند، «پوپولیسم یک تشکیل هژمونیک است. آنها از مواضع سیاه و سفید مردم و نخبگان استفاده میکنند، مواضع پوچ درباره ارزشها و سیاستها دارند و بهشدت با مخالفان سیاسی در تقابل هستند». در یک گزارش بانک جهانی آمده است که بسیاری از کشورهای اروپا و آسیای مرکزی شاهد قطبی شدن سیاسی قابلتوجهی هستند. تعداد زیادی از رایدهندگان بهنظر میرسد از مواضع مرکزی دور میشوند، تعهدات سیاسی دیرینه را رها میکنند و نهادها اعتبار خود را از دست میدهند. بسیاری از مسائل مانند مشکلات اقتصادی، رقابتهای قومی، بحران پناهندگان و تنشهای جغرافیایی ممکن است عامل قطبی شدن سیاسی در آسیا و اروپای مرکزی باشند. اهمیت هر کدام از این مسائل بستگی به کشور دارد. بهنظر میرسد از آغاز قرن حاضر، در آسیا و اروپای مرکزی تعدادی از حزبهای سیاسی سنتی و مرکزیتر به سمت نظرات سیاسی پوپولیستیتر رفتهاند. هندلین نیز در مقاله خود ادعا میکند که پوپولیسم قطبی بهوسیله بحرانهای دولتی امکانپذیر میشود. بحرانهای دولتی به شرایطی اطلاق میشود که دارای دو ویژگی مهم هستند:
1- دولتها عملکرد نامناسبی داشته باشند. نهادهای اصلی مانند اداره عمومی، قوه قضائیه و پلیس در ارائه خدمات ناکارآمد و فاسد باشند.
2- شهروندان به این نهادهای دولتی اصلی و دولت بهطور کلی اعتماد کمی داشته باشند. با اینحال، پوپولیسم قطبی، نهتنها به بحران دولتی، بلکه به شرایط زمینهای نیز نیاز دارد که باعث شود افرادی هم که بهعنوان اعضای اصلی یا نمایندگان شناخته نمیشوند، برای ساختن ائتلافهای نخبگانی تحریک شوند. در واقع یک چرخه معیوب از این عوامل وجود دارد. ناکارآمدیها و واگرایی سیاسی یکدیگر را بازتولید میکنند. واگرایی سیاسی در انتخابات میتواند به تضعیف ثبات سیاسی و اجتماعی کشور منجر شود. افزایش اختلافها و تنشها به ناامنی و نارضایتی مردم و کاهش اعتماد عمومی به نظام سیاسی و نهادهای دولتی منجر میشود، زیرا مردم ممکن است احساس کنند که نمایندگان انتخابشده به نیازها و مصالح آنها توجهی ندارند. مردم ممکن است بهخاطر کاهش اعتماد به فرآیند انتخابات یا عدم اعتقاد به نتایج آن، از شرکت در انتخابات خودداری کنند که نتایج نامطلوب به دنبال خواهد داشت. واگرایی همچنین موجب محدود شدن فضای سیاسی و کاهش حقوق شهروندی و آزادیهای مدنی میشود، زیرا دولت ممکن است به دلایل امنیتی و کنترل بیشتر، تلاش کند فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را محدود کند. همه این عوامل به ضعف در فرآیند تصمیمگیری و عدم توافق بر سیاستها و برنامههای ملی منجر میشود که روند توسعه و پیشرفت کشور را کند میکند. تلاش برای ترویج گفتوگو و فهم متقابل، افزایش شفافیت در فرآیند تصمیمگیری، اصلاح قوانین و تلاش برای افزایش اعتماد مردم به نظام انتخابات و ارتقای فرهنگ مشارکت و تعامل اجتماعی از قدمهایی است که میتوان برای کاهش واگرایی برداشت.