روایتی از مهاجران جنگی دوران دفاع مقدس

به سراغ مسوول بنیاد امور مهاجرین جنگی شهرستان شاهین‌شهر در استان اصفهان رفتیم که یکی از مهاجرپذیرترین شهرها در دوران جنگ تحمیلی است. محمود موهبت، مسوول بنیاد امور مهاجرین جنگ تحمیلی در شاهین‌شهر است که در هنگام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ۳۵ سال داشت و پیش از آن به فعالیت‌های عام‌المنفعه و امور خیریه می‌پرداخت. موهبت سنگر خود را نه در خط مقدم، بلکه در داخل شهرها یافت تا شرایط اسکان مهاجران جنگی را هموار کند.

چه اتفاقی افتاد که وارد بنیاد امور مهاجران جنگ تحمیلی شدید؟

ما پیش از جنگ به افراد بی‌بضاعت کمک می‌کردیم. وقتی که کمیته امداد امام خمینی تشکیل شد، من به آقای مرجوعی، رئیس کمیته امداد امام خمینی در اصفهان مراجعه کردم و با او درباره افرادی صحبت کردم که در شهر ما از نظر مالی بضاعت کافی نداشتند. حدود ۴ روز بعد نامه‌ای به من دادند که در آن نوشته شده بود «آقای محمود موهبت، رئیس کمیته امداد شاهین‌شهر است‌.» من با آقای مرجوعی تماس گرفتم و جویای مسئله شدم. گفتم ما مکانی برای این منظور نداریم. آقای مرجوعی گفتند «ما اگر جا داشتیم که این مسوولیت را به عهده شما نمی‌گذاشتیم و خودت یک جایی پیدا کن.» محل کلانتری ۱۲ امروز در شاهین‌شهر، یک رستوران بود که تعطیل شده بود. صاحب آن رستوران را پیدا کردیم که آقای جلالی و از اهالی میمه بود. با او وارد مذاکره شدیم و گفتیم که این مکان را برای فعالیت‌های عام‌المنفعه در اختیار ما بگذارد. او هم پذیرفت و با وجودی که رستوران مالک دیگری هم داشت، اما او گفت که خودش مسئله را حل می‌کند. بعد از راه‌اندازی این مکان، جنگ اتفاق افتاد. ما کمیته امداد را به دفتر مرکزی جنگ‌زدگان تبدیل کردیم و مدتی بعد بود که عنوان بنیاد امور مهاجرین جنگ تحمیلی مطرح شد. آقای مهدی تاج که الآن رئیس فدراسیون فوتبال است مسوول اسکان جنگ‌زدگان استان اصفهان بود و مهاجران را به‌رغم اینکه ما معترض بودیم و می‌گفتیم که ظرفیت اسکان مهاجران را نداریم، به سمت شاهین‌شهر روانه می‌کرد.

مهاجران را چطور و در کجا اسکان می‌دادید؟

برای اسکان مهاجران مجبور شدیم که درب بازار بزرگ را که اکنون به بازار خرازی معروف است، بشکنیم و جنگ‌زده‌ها را در آن ساکن کنیم. آن روزها بازار بزرگ در مصادره‌ بنیاد مستضعفین بود. هر طبقه از مغازه‌های بازار را به یک خانواده اختصاص داده بودیم. این بازار بزرگ با نام بازار بین‌المللی فرش توسط آقای برومند ساخته شده بود. به مرور تعداد مهاجرانی که به شاهین‌شهر اعزام می‌شدند افزایش یافت و ما مجبور شدیم عده‌ دیگری را به سمت ۵۶۰ دستگاه روانه کنیم که به سایت معروف است. ۵۶۰ دستگاه یک محوطه برای اسکان خلبانان بود که بیشترِ ساکنان آن آمریکایی‌ها بودند و بعد از انقلاب تخلیه شده بود. باز هم مهاجران اضافه می‌شدند. این بار عده‌ دیگری که به ما تحویل داده شدند را به شرکت گسترش فرستادیم که امروزه به نیروگاه شهید محمد منتظری معروف است. سیلوهای شرکت بروم را هم به محل مسکونی تبدیل کردیم. بلوک می‌آوردند و مکان‌هایی برای اسکان مهاجران در این منطقه می‌ساختند. خودِ مهاجران هم خیلی به ما کمک می‌کردند تا سقفی برایشان بسازیم. برخی افراد که در خوزستان معروف بودند از ما خواهش می‌کردند که آن‌ها را نزدیک دیگر افراد اسکان ندهیم. کارخانه‌ بارش تعدادی خانه قدیمی داشت که ما آن افراد را با اینکه امکانات کمتری نسبت به بازار داشت، در این محل اسکان دادیم تا حرمتشان حفظ شود.

خاطره‌ای از اعزام مهاجران به شاهین‌شهر دارید؟

یک روز یک تریلی پر از مهاجر که هیچ حفاظی نداشت به شاهین‌شهر رسید. مردها دست‌هایشان را در هم قفل کرده بودند و بدن‌های خودشان را به حفاظ تبدیل کرده بودند و خانواده‌ها و زن‌ها و بچه‌ها در مرکز تریلی نشسته بودند. تنها یک جفت دمپایی داشتند. به طور عمده افراد مهاجر را سوار اتوبوس می‌کردند، یک راهنما هم کنار راننده می‌نشاندند و آن‌ها را در شاهین‌شهر پیاده می‌کردند.

ادامه دارد..