اقتصاد غیررسمی زنانه شد
زندگی یک یا دو میلیون نفر در کشور به درآمدی وابسته است که با اشتغال به دستفروشی حاصل میشود. اگر در دهه گذشته، دستفروشان به دلیل از دست دادن شغلهای خود یا انعطاف ساعت کاری به این نوع از فعالیت اقتصادی روی میآوردند، امروزه بیش از ۳۰ درصد دستفروشان، این فعالیت اقتصادی را بهعنوان اولین شغل و تنها راه چاره برای کسب درآمد انتخاب میکنند. در شرایطی که رشد اقتصادی چندان درشت نیست و نرخ رشد بیکاری مثبت است، میتوان انتظار داشت که بخش غیررسمی اقتصاد مدام بزرگتر شود. وقتیکه سیاستهای دولت کفاف نمیدهد، جامعه باید فکری به حال خود بکند تا بتواند برای گذران زندگی، به نحوهای از همزیستی با این شرایط دست یابد. درواقع دستفروشی یک استراتژی غیررسمی، خیابانی و مردمی است که در نتیجۀ ضعف یا فقدان سیاستهای رسمی شکل میگیرد. استراتژی که این روزها طرفداران زیادی پیداکرده است.
سقوط نرخ مشارکت اقتصادی
نرخ مشارکت اقتصادی زنان ایرانی از مردان کمتر است و این نرخ به همتای خاورمیانهای و اروپایی خود هم بدهکار است. در جامعه مردسالاری که کار برای مردان هم قحط شده، زنان باید خانهنشین باشند و این در حالی است که همزمان باید بخشی از هزینههای زندگی را نیز به دوش بکشند. اوضاع برای خانوادههای تک سرپرست وزنان سرپرست خانوار، بغرنجتر است. این روزها هرچه زنان، تحصیلکردهتر و توانمندتر میشوند، هجومشان به سمت اقتصاد غیررسمی و مشاغلی مانند دستفروشی بیشتر میشود.
پایین بودن نرخ مشارکت اقتصادی زنان ایرانی، علیرغم بالا بودن تحصیلات و مهارتهای حرفهای آنها یکروی سکه بازار اشتغال است و کار کردن در اقتصاد غیررسمی، روی دیگر سکه. هیچ آماری از اشتغال و کار زنان در بازار سیاه و مشاغل غیررسمی وجود ندارد. چند سال قبل معاون وقت رئیسجمهور در امور زنان در مورد وضعیت اشتغال زنان اظهار نگرانی میکند اما آماری بروز نداد:«گرچه میزان مشارکت اقتصادی بانوان حدود ۱۲ درصد و بیکاری دختران تحصیلکرده دو تا سه برابر پسران است اما به نظر میرسد میزان اشتغال بانوان در بخشهای مختلف، بیش از آمار رسمی است و اشتغال غیررسمی زنان بالا است.»
از این بخش از اقتصاد به دلیل آسیبها و خطرات بسیاری که به همراه دارد، بهعنوان حاشیههای ناامن اقتصاد یاد میشود و هرچه آمار شاغلان در این بخش بیشتر باشد به این معناست که فرصتهای شایسته اشتغال در جامعه کم و محدودشده است.
اشتغال در دست مردان
با هیاهوهای تبلیغاتی و طرفداری مسوولان از حضور زنان در جامعه، در نگاه اول چنین به نظر میرسد که بازار برای ورود زنان هموارتر از گذشته شده و حتی در پارهای موارد تقاضای کار برای زنان بسیار بیشتر از مردان است. افزایش ورود زنان به دانشگاه نسبت به مردان نیز چنین تفکری را ایجاد میکند اما مروری اجمالی بر جایگاههای شغلی که برای زنان تدارک دیدهشده و آگهیهای بسیاری که در این زمینه منتشر میشود نشان میدهد با ارایه مشاغل بیثباتی مثل منشیگری، فروشندگی، اپراتوری، بازاریابی و... چگونه زنان بهواسطه جنسیت خود در این میدان عقبماندهاند. میتوان گفت زنان در کشورهای درحالتوسعه فرصتهای شغلی کمتری مییابند و همانها هم اغلب در بخشهای غیررسمی با حقوق اندک و بدون بیمه مشغول به کار میشوند؛ بنابراین بازار رسمی اشتغال همچنان مردانه مانده و اقتصاد غیررسمی در حال زنانه شدن است. مسائل زنان و آسیبهایی که آنان در خلال اشتغال و از ساختار اجتماعی میبینند در کیفیت نقشآفرینی آنان بهعنوان نیمی از سرمایه انسانی جامعه و جایگاهشان در توسعه اقتصادی و اجتماعی غیرقابلانکار است.