فوتبال در امتداد توسعه پایدار
قرار نیست برایتان تفسیر ورزشی ارایه کنم یا غمنامهای از حذف تیم ملی بخوانم، جام جهانی در قطر نشان داد که مستطیل سبز همیشه میتواند در ظاهر شگفتیساز باشد اما خیالتان تخت باشد، جایی برای شگفتزده شدن و انگشتبهدهان گرفتن وجود ندارد، ژاپن و کره جنوبی دقیقا از همانجایی میآیند که چین و کره شمالی آمدهاند و در مقیاسی بزرگتر از قارهای کهن آمدهاند که ما، قطر و عربستان هم آنجا خانهداریم، ما همسایه بزرگ قطر هستیم و عربستان برادر بزرگ این کشور چند صد کیلومتری! اما ما با اقتصادی 400 میلیارد دلاری و 85 میلیون نفر جمعیت از صعود به مرحله یک شانزدهم بازمیمانیم و قطر با همه پولی که خرج گروه و جام و مانند اینها کرده بهتر از ما ظاهرنشده است.
چین که همه ما تا همین چند روز پیش منتظر بودیم تایوان را ببلعد و آمریکا را با شوت اقتصاد و سیاست به درون قوطی پرتاب کند هم اصولا جایی در جام جهانی پیدا نکرد و کره شمالی نیز خودش هیچوقت قاتى زرقوبرقهای سرمایهداری نکرده و نمیکند چه که چند موشک نودونگ از نان شب برایشان مهمتر است.
با این اوصاف جا برای پرسشهای فراوانی باز میشود که چرا کره جنوبی و ژاپن بهمثابه کشورهایی بدون سابقه سنتی در فوتبال و فرهنگهای متفاوت از کشورهای مهد فوتبال توانستهاند در چند دهه گذشته از کشورهای زنگ تفریحی به درجهای از توسعه برسند که نامشان تبدیل به برند و رسمشان الگویی برای توسعه شناخته شود؟
اینجا ما با دو مثال در ظاهر متفاوت روبرو هستیم، ابتدا کره جنوبی که برخاسته از آتش جنگ دو کره و میراث دار اولین درگیری جدی و دامنهدار جنگ سرد میان ایالاتمتحده آمریکا و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود و دیگری ژاپن، تنها زمین سوخته با بمب اتمی که تحت اشغال غیرمستقیم فاتح جنگ دوم جهانی قرار گرفت و با پذیرفتن شکست، راه خود را از میان خرابههای فراگیرش به پیروزی در همه عرصههای اقتصادی و اجتماعی گشود.
وقتی کره تقسیم شد و جنگ دو کره با صدها هزار کشته به آتشبسی بدون صلح منتهی شد، ژنرال پارک برای 18 سال این کشور را تحت یکی از سختترین دیکتاتوریهای نظامی جهان اداره کرد، رشد اقتصادی این کشور فقیر را افزایش و شهرنشینی را گسترش داد، با برکناری این نظامی اگرچه نظام سیاسی کره جنوبی میرفت تا نسیم دمکراسی را احساس کند اما ژنرال دیگری همراه با سرکوب جنبش دمکراسی خواهانه گوانگجو بار دیگر برای 7 سال خفقان همراه با توسعه اقتصادی را بر این کشور حاکم کرد تا وقتی تقاص مرگ یک دانشجو زیر شکنجه پلیس را پس داد و این کشور وارد جریان برگشتناپذیر توسعه سیاسی- اقتصادی شد، این اتفاقات در حالی برای کره جنوبی رخ میداد که همسایه سابقا جنگطلب و جنایتکار ( ژاپن) با پذیرفتن شکست خود، الگوی سنتی کار بهمثابه سبک زندگی را پی گرفت و با استفاده سیاست توازن بخش استفاده از اشغالگر بهمثابه عامل تحرک اقتصادی، همه هموغم خود را بر تولید باارزش افزوده بالاتر قرار دارد درحالیکه به یکی از واردکنندگان اصلی مواد خام در جهان تبدیل میشد، با اجرای سیاستهایی شبیه به اقتصاد مقاومتی ما، توانست از ملتی شکستخورده، الگوی توسعه بسازد.
این روایتها اما به همین سادگی هم نیستند، در این کشورها آموزش، تحصیل و مدیریت تابع شرایط سختی است، شایستهسالاری در ژاپن اصلی است که باعث شده امروز نتوان مدیری را در جایگاهی پیدا کرد که سلسلهمراتب را از پایین به بالا در همان اداره یا شرکت طی نکرده باشد، بهعبارتدیگر بهندرت و در مواردی استثنایی جوانی سیساله در این کشور به مناصب بالای مدیریتی میرسد یا در کره جنوبی آنچه اهمیت دارد شایستگی، ابتکار و کارآمدی شخص برای مدیریت است و نه سهمیه حزبی، روابط سیاسی یا هر نوع رابطهای که فراتر از ضابطه اثرگذار باشد.
به این صورت میتوان گفت امروز اگر شاهد هستیم فوتبال و بهطورکلی ورزش در کشورهایی مانند کره جنوبی و ژاپن از حالت گلخانههای قهرمانی خارجشدهاند و به بخشی از زیست چنین کشورهایی بدل شدهاند به خاطر این نیست که فلان مربی پرتقالی را با هزار اماواگر به خدمت درآوردهاند، پاداشهای دلاری دادهاند یا فدراسیونهایشان را اسیر هزار زد و بند خارج از گود ورزشی کردهاند، بلکه ورزش در این کشورها امتدادی از توسعه پایدار و آینه تمام نمایی از حرکت مداوم آنها در مسیر بهتر زیستن، حکمرانی خوب و مدیریت بهروز بر مبنای آموزههای ساختاری فرهنگ آنهاست! بهاصطلاح کرهایها اگرچه بعضیها با قاشق نقره دردهان به دنیا میآیند اما این آقازادههای آسیایی برای اثبات خود در ساحت مدیریت باید شایستگیهای لازم را کسب کرده و نشان دهند و نه اینکه میز مدیریت را با مقیاسهای ناچیز یک مدیر نالایق و بیهنر بسازند و در زرورق تقدیم او کنند.
بهبیاندیگر باید تاکید کنم عالم واقعیت، سلسلهای از حلقههای بههمپیوسته از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع است که وقتی هر چیزی در جای صحیح آن قرار بگیرد تبدیل به زنجیره توسعه پایدار میشود وگرنه فوتبال تنها گردش یک توپ گرد است در گردش روزگار، مهم ضربهای است که با دقت و از روی شناخت به آن وارد میشود.