«بهره‌وری آب» در سراشیبی

محدودیت در افزایش عرضه آب برای پاسخگویی به تقاضای رو به افزایش، باعث شده تا توجه برنامه‌ریزان و محققان به سمت مدیریت تقاضای آب معطوف شود. در این راستا، ابزارهای اقتصادی از جمله نظام قیمت‌گذاری، نقش مهمی در مدیریت تقاضای آب دارند و یکی از مهم‌ترین مبانی تعیین قیمت، برآورد ارزش اقتصادی آن است. ارزش اقتصادی در مصارف صنعتی به‌عنوان قیمت طرف تقاضا، حداکثر توان پرداخت بنگاه را نشان می‌دهد. حالا پرسش ما از شما این است که به نظر شما آب در صنعت ایران چه جایگاهی دارد؟ آیا صنایع براساس ارزش واقعی آب، بهای آن را پرداخت می‌کنند؟

هدایتی: تامین آب در ایران، برای بخش‌های مختلف از جمله «صنعت» و به‌ویژه برای بخش «شرب» و «کشاورزی» به دلیل خشکسالی‌ها ضرورت دارد. این در حالی است که ارزش آب باتوجه به شرایط حاکم بر کشور،  برای این سه بخش متفاوت است. به‌طور مثال، در بخش صنعت به‌ویژه در چند سال اخیر، برای تامین آب موردنیاز به سمت منابع غیرمتعارف مانند دریا حرکت کرده‌ که صاحبان صنایع نیز حاضر شده اند، هزینه‌های چنین طرح‌هایی را پرداخت کنند. اما آنچه مهم است، بر اساس مطالعات صورت گرفته بر این نوع طرح‌ها، مشخص شده صاحبان و متولیان صنعت به ارزش آب در این بخش نیز پی برده‌اند.

از طرفی، در بخش صنعت به‌ویژه صنایع آب‌بر، سهم آب در تولید محصول بسیار ارزشمند است. چرا که در صنایع آب‌بر برای تولید محصول، در مقایسه با دیگر صنایع، سهم آب بسیار بالاتر نیست. به همین دلیل زمانی که ارزش هر مترمکعب آب ۲ تا ۳ یورو باشد، در مقایسه با ارزش افزوده ایجاد شده، می‌توان گفت عدد بالایی محاسبه نشده و این موضوع را بخش صنعت در طول چند سال گذشته تا حدود زیادی پذیرفته است.

اما در بخش کشاورزی، به ندرت می‌توان برای تامین آب مورد نیاز به روش‌هایی مانند شیرین‌سازی روی آورد. البته این روش تنها در کشاورزی گلخانه‌ای کارآمد است، چرا که در این روش می‌توان آب را در اختیار ریشه گیاه قرار داد. البته فرهنگ استفاده از این روش هنوز در کشاورزی صنعتی نیز فراگیر نشده است.  همچنین باید در بخش کشاورزی به سمت محصولات صادرات‌محور حرکت کرد. اگر در این شرایط، ارزش هر یک مترمکعب آب ۲ تا ۳ یورو تعیین شود، برای کشاورزی صنعتی نیز این موضوع ارزشمند خواهد بود.

در بخش شرب هم ماجرا به همین شکل است. متاسفانه در کشور، همان آبی که برای نظافت استفاده می‌شود، برای شرب نیز در نظر گرفته می‌شود، در حالی که باید «آب شرب در بطری و آب کشاورزی و صنعت در لوله» باشد. اما متاسفانه هنوز در ایران برای انتقال و مصرف آب در بخش کشاورزی از روش‌هایی استفاده می‌شود که دارای تلفات قابل توجهی بوده که درواقع این تلفات نیز ناشی از عدم توجه به ارزش واقعی آب است.

اما نکته دیگری که باید مورد بررسی قرار گیرد، این است که بخشی از کارشناسان آب فقط به مدیریت منابع آب اعتقاد دارند. آنها معتقدند که در ایران و حتی در میانگین جهانی، بالغ‌بر ۹۰ درصد آب را بخش کشاورزی مصرف کرده، ۷ درصد مصرف به بخش شرب تعلق دارد و ۳ درصد آب هم در بخش صنعت مصرف می‌شود. به همین دلیل برخی از مدیران با شیرین‌سازی و انتقال آب برای صنعت از این مسیر موافق نیستند. اما به اعتقاد من اگر مدیریت منابع آب درست انجام شود، یقیناً حجم زیادی از آب بخش کشاورزی برای صنعت آزاد خواهد شد. این در حالی است که مدیریت منابع آب به مباحث اجتماعی و فرهنگی کشور نیز گره خورده است. این بدان معنا است که در کوتاه‌مدت نمی‌توان کشاورزان یک منطقه را مجبور کرد که روش مصرف خود را تغییر دهند. به همین جهت با استفاده از مدیریت منابع آب می‌توان کسری منابع آب برای سایر بخش‌های مصرف را جبران کرد.

از طرفی اگر مدیریت منابع آب با توجه به تمامی جوانب آن درست انجام شود، می‌تواند بخش زیادی از آب مورد نیاز برای بخش شرب و صنعت را تأمین کند. اما در شرایط حاضر که کمبود آب موجب وارد شدن زیان قابل توجه مالی به واحدهای صنعتی کلیدی کشور شده، راهکاری جز تأمین کسری آب با روش‌های کوتاه‌مدت سازه‌ای از جمله شیرین‌سازی و انتقال آب (با لحاظ ملاحظات زیست‌محیطی و اجتماعی) نیست.  

موضوع دیگر مربوط به آب ژرف بوده که چالش‌های زیادی در دنیا در این حوزه وجود دارد. دلیل آن هم به این موضوع بازمی‌گردد که آب‌های ژرف ذخایری هستند که مربوط به هزاران سال پیش بوده و گاهی اوقات در اعماق هزار متر از سطح زمین قرار گرفته‌اند و برای همین به آب‌های ژرف همیشه به‌عنوان یک میراث، توجه ویژه می‌شود. اما به دلیل اینکه در طول صدها یا هزاران سال، مخازن کارستیکی شکل گرفته و آب‌های ژرف در آنجا جمع شده‌اند، زمین‌شناسان و گروهی از تشکل‌ها مخالف برداشت آب از این مخازن هستند. به اعتقاد این گروه از منتقدان، نه‌تنها هزینه استخراج آب‌های ژرف بسیار بالا است، بلکه بعد از استخراج آنها، احتمال خُرد شدن منابع کارستیکی هم وجود دارد که در نتیجه این اقدام، وقوع نشست‌های پیاپی زمین نیز محتمل است. از این رو برای استفاده از این روش به مطالعات عمیق‌تری نیاز است.

ظهیر امامی: واقعیت این است که آب برای بخش صنعت،  نیازی اساسی بوده  و به عنوان یک کالای استراتژیک مهم به شمار می‌رود. از این رو همواره صنعت آب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.  به‌گونه‌ای که می‌توان گفت بسیاری از صنایع مادر و استراتژیک کشور همچون صنایع معدنی ، شیمیایی و نفت وپتروشیمی بدون منابع آب مکفی وقابل دسترس، عملا نمی‌توانستند ایجاد و یا حتی توسعه پیدا کنند. از طرفی ایجاد زیر ساخت‌ها  یا توسعه مراکز صنعتی کشور در وهله نخست،  نیازمند تامین آب است. از این رو سیاست‌گذاران و صاحبان صنایع باید بر روی این مقوله توجه ویژه‌ای داشته باشند.

در واقع  با به‌کارگیری بهینه‌ترین گزینه‌ها از لحاظ فنی واقتصادی می‌توان آب موردنیاز را به‌صورت پایدار و کافی در اختیار صنایع قرار داد. اما تحقق این امر شروطی دارد. در حقیقت مصرف آب در برخی صنایع کشور بالا بوده، به همین جهت بحث قیمت، همواره مهمترین موضوعی است که باید در این حوزه مورد توجه ویژه قرار گیرد.

در سال‌های اخیر، از سوی برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران در محاسبات قیمت تمام‌شده آب مورد مصرف در صنایع کشور (بدون لحاظ ارزش ذاتی و واقعی آن)، با سوبسید قابل ملاحظه‌ای برای مصرف‌کنندگان در نظر گرفته شده است. این درحالی است که آب همواره بعنوان یک منبع حیاتی بوده و ارزش آن باید در این سال‌ها به‌صورت واقعی محاسبه می‌شد. اما در زمان محاسبه قیمت آب بدون در نظر گرفتن این ارزش ذاتی، فقط به هزینه‌های سرمایه‌گذاری، استحصال، انتقال و بهره‌برداری پروژه‌ها توجه شده است. واقعیت این است که تنها زمانی قیمت واقعی آب پرداخت می‌شود که اهمیت و ارزش واقعی این کالا مشخص شده باشد. آنوقت در چنین شرایطی می‌توان بر روی بحث مدیریت مصرف نیز متمرکز شد.

اما نکته دیگری که درخصوص ارزش آب باید مورد بررسی قرار گیرد، بحث سنجش کالاها‌یی است که از سمت صنایع تولید می‌شود. به این شکل که در صنایع بزرگ که نقطه ثقل آنها بر روی آب است، باید این نکته در نظر گرفته شود که محصولات تولیدی تا چه اندازه در بازارهای جهانی قابل رقابت هستند. چرا که در کشورهای مختلف دنیا، قیمت هر مترمکعب آب متفاوت است. برخی قیمت هر مترمکعب را ۲ دلار محاسبه می‌کنند و برخی دیگر نیز بین ۳ تا ۴ دلار. به همین دلیل قیمت پایین آب در ایران این فرصت را برای صنایع کشور فراهم می‌کند تا در عرصه جهانی رقابت‌پذیر باشند و این بها را نیز برای آن پرداخت کنند.

نکته سوم بحث محدودیت منابع آبی کشور است. در واقع ایران در منطقه خشک و نیمه‌خشک قرار گرفته است، از این رو در برخی از سال‌ها وضعیت بارندگی‌ در کشور نامطلوب بوده و در برخی دیگر ترسالی تجربه شده و در دیگر سال‌ها نیز کشور در شرایط پرآبی قرار گرفته است. اما در این بین آنچه مهم بوده این است که، با توجه به رشد جمعیت و نیاز به آب شرب بیشتر، محدودیت  در منابع آب نیز روز به روز گسترده‌تر شده است. از سوی دیگر بیش از ۹۰ درصد از منابع آب کشور صرف کشاورزی شده که این موضوع بسیاری از معادله‌ها در بخش ذخایر آبی را برهم زده است. با وجود اینکه بخش کشاورزی در ایران، اشتغال‌زایی بالایی ایجاد می‌کند، اما متاسفانه به دلیل کشاورزی سنتی و کمتر مورد استفاده قرار گرفتن فرم مکانیزه و گلخانه‌ای، سمت‌وسوی منابع آب ایران به سوی مصرف در بخش کشاورزی هدایت شده است. این موضوع ایجادکننده مشکلات و چالش‌های متعددی است که در نهایت این امر به محدودیت‌های آبی دامن زده است.

از همین رو برای حل مشکل تامین آب حوزه صنایع، باید از منابع جدیدی مانند آب دریا استفاده کرد. متولیان این حوزه می‌توانند با ایجاد خطوط انتقالی و یا استفاده از آب شیرین‌کن‌ها و با رعایت مسائل زیست‌محیطی، با چنین روش‌هایی، آب مورد نیاز را به صنایع انتقال داده و صنایع نیز باید در نهایت بهای لازم آن را پرداخت کنند. البته بحث آب‌های ژرف نیز یکی‌دیگر از راهکارهایی است که برای حل چالش تامین آب صنایع در شرق کشور، به عنوان مثال در منطقه زابل به کار گرفته شده است. در این منطقه سه‌حلقه چاه زده شده که نتایج مطلوبی نیز به همراه داشته است. این روش جدید در برخی از مناطق دیگر پس از انجام مطالعات نیز می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین باید در کنار موضوع بازچرخانی آب و پساب که بسیار حائز اهمیت است، چنین روش‌های جدیدی هم دنبال شود. در حقیقت این مسیر، ما را به فرهنگ کشورهای موفق و پیشرفته دنیا در زمینه تامین آب صنایع، نزدیک‌تر کرده و در بازه‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت باعث می‌شود تا بازدهی و بهره‌وری روند صعودی را دنبال کند.

البته در حال حاضر کشورهایی هستند که از نظر تامین آب در محدودیت قرار دارند، اماتوانسته اند در عرصه‌ بازچرخانی و مدیریت آب و بحث آب شیرین‌کن‌ها موفق عمل کنند و حتی از این طریق بالاترین بهره‌وری را داشته باشند. در همین راستا در کشور ما نیز می‌توان با  توجه به برنامه‌های آمایش سرزمین واهداف توسعه‌ای تعریف شده در آن و همچنین بهره‌گیری از تکنولوژی‌های روز دنیا، برنامه‌ریزی درستی برای توسعه صنعتی کشور داشت.

رویکرد فعلی تامین آب برای بخش‌های صنعت، کشاورزی و شرب کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما در بخش تقاضا و مصرف آب، سیاست‌ها مطلوب است؟

هدایتی: زمانی که صحبت از مدیریت منابع آب می‌شود، اولین نقطه آغاز آن موضوع مدیریت مصرف است. در واقع با استفاده از روش‌های نوین در حوزه انتقال و توزیع در سه بخش مصرف آب (صنعت، کشاورزی و شرب) می‌توان مصرف را مدیریت کرد. بحث جانمایی درست صنایع هم خود حدیث مفصلی است. بررسی‌ها نشان می‌دهد صنایع آب‌بر به جای اینکه در نزدیکی دریا احداث شوند، عموماً در دل کویر قرار گرفته‌اند که آب قابل دسترس و پایداری نیز در این مناطق وجود ندارد. از این رو، اگر صنایع در مکان‌های نزدیک به دریا تاسیس می‌شدند، ارزش تمام‌ شده آب برای مصرف در این صنایع نیز پایین‌تر می‌شد. با توجه به اینکه سهم آب در صنایع در مقایسه با سایر عوامل تولید (سوخت، انرژی و...) پائین‌تر است، روش‌هایی همچون شیرین‌سازی و انتقال آب برای صنعت منطقی به نظر می‌آید. از طرفی این اقدام شاید برای کشاورزی در شرایط حاضر معنی پیدا نکند، اما در بحران‌های اجتماعی و در شرایط حاد، شیرین‌سازی و انتقال ممکن است برای آب شرب هم معنادار شود. این بدان معنا است که این مساله تابع پارامترهایی خارج از بحث‌های مدیریت منابع آب بوده و به شرایط حاکم بر کشور نیز بازمی‌گردد. بنابراین به فراخور جایگاه مصرف، مدیریت منابع آب نیز متفاوت خواهد بود. به هر ترتیب در هر دو بخش «مدیریت منابع آب» و «مدیریت مصرف آب»، رویکردها و روش‌های متفاوتی وجود دارد.

ظهیر امامی:  ایران سرزمین خشکی است که نزولات جوی آن از یک سوم متوسط دنیا کمتر بوده و براساس مطالعات سازمان هواشناسی جهان جزو کشورهای با تنش آبی بالا محسوب می‌شود. از این رو باتوجه به منابع و مصارف آب در ایران شکاف بین عرضه وتقاضا در حال افزایش بوده و منابع آب بیش از بیش در معرض فشار  قرار دارد. در حقیقت کمبود منابع آب علاوه براینکه پایداری توسعه و رشد اقتصادی کشور را با چالش جدی روبرو کرده، آسیب‌های اجتماعی سیاسی و امنیتی را به همراه داشته است. از این رو برای  مدیریت و رفع بخشی از چالش‌ها، در وهله نخست باید به سمت مدیریت مصرف گام برداشت. یعنی ابتدا باید بهای واقعی آب را برای مصرف‌کنندگان روشن کرده و آن را به عنوان یک کالای باارزش  به آن‌ها معرفی کرد. چرا که اگر مصرف‌کننده ارزش آب را پاس بدارد، آن زمان است که می‌توان بر روی مدیریت مصرف فرهنگ‌سازی کرد.

در مرحله‌ دوم، اولویت‌ سیاست‌گذاران باید باز گردانی و آب‌چرخانی باشد. یعنی باید بتوان هر تعداد مرتبه که نیاز است این سیکل را ادامه داده و پساب را مجددا مورد استفاده قرار داد. البته برای اجرایی شدن این روش، به جدیدترین و بهره‌ورترین تکنولوژی‌های روز دنیا نیاز است تا ضریب تخریب کمتر شود.

راه‌حل دیگر، مطالعه و بررسی دقیق درخصوص جانمایی درست صنایع در کشور است. در واقع با استفاده از برخی روش‌ها می‌توان مصرف آب در بخش صنعت را به نُرم‌های جهانی نزدیک کرد که البته تحقق این موضوع نیز به فناوری‌ها و تکنولوژی روز دنیا نیازمند است. در نهایت هم باید به سمت شیرین‌سازی و یا روش‌های دیگر تامین آب صنایع، گام برداشت.

از طرف دیگر، باید روی بحث کشاورزی صنعتی نیز متمرکز شد. چرا که طبق ارزیابی‌ها، بیش از ۹۰ درصد منابع آب کشور صرف کشاورزی می‌شود. حال باید بررسی کرد که بازده آبی که در این بخش مصرف می‌شود به چه میزان منطقی خواهدبود؟ آیا تولید به‌صرفه بوده است ؟ و آیا در نهایت اشتغالزایی ایجاد شده در این بخش قابل دفاع بوده است؟

اما آنچه در این میان مهم است، حرکت به سمت کشت گلخانه‌ای است تا از این طریق بتوان بیشترین بهره‌وری در بخش کشاورزی را کسب کرد.

در این میان به نقش واحدهای صنعتی تولیدکننده تجهیزات پروژه‌های زیرساختی صنعت آب هم اشاره‌ای کنید. طبق ارزیابی‌ها، تولیدکنندگان با توجه به پتانسیل‌هایی که در تامین مالی طرح‌های زیرساختی بخش آب وجود دارد، می‌توانند نقش کلیدی ایفا کنند. نظر شما در این باره چیست؟

هدایتی:   شرکت‌هایی که در تامین و انتقال آب نقش‌آفرینی می‌کنند (تولیدکنندگان، پیمانکاران، مهندسان مشاور)، شرکت‌هایی باسابقه طولانی بوده و هر کدام از سرمایه‌های ملی هستند.

سوال اینجا است که اگر چنانچه نگاه بالادستی حاکمیت  به این صنوف به‌عنوان سرمایه‌های ملی نباشد، چه کسانی در حفظ و توسعه این بخش‌ها مداخله خواهند کرد؟ در حقیقت، متولی بخش صنایع، تولید و تامین تجهیزات بخش آب، وزارت صمت بوده، از همین رو یکی از بزرگترین چالش‌ تولیدکنندگان در شرایط فعلی، قوانین دست و پاگیر بالادستی در موضوع تامین مواد اولیه است.

همچنین نقش سندیکاهای مرتبط و انجمن‌های ذیربط در این جریان نیز بسیار حائز اهمیت است. چنانچه سندیکاهای مرتبط به درستی از این بخش‌ها حمایت کنند، زنجیره تولید، تامین و انتقال آب به درستی مدیریت خواهند شد. همچنین جامعه مهندسان مشاور نیز می‌توانند نقش‌آفرینی خوبی در این موضوع داشته باشند. در نهایت سازمان برنامه و بودجه در تدوین دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌های بالادستی برای مهندسان مشاور و پیمانکاران و تولیدکنندگان نیز می‌تواند نقش کلیدی ایفا کند.

نکته دیگر این که به دلیل تحریم‌ها، تأمین مالی از مبادی خارجی از جمله اخذ تضامین از بانک‌ها به سختی انجام می‌شود.اما آنچه در این میان مهم بوده، تسهیل فرآیند تأمین مالی توسط بخش خصوصی، به ویژه برای تأمین‌کنندگان لوله و سایر تجهیزات سامانه‌های انتقال است. البته بسیاری از تولیدکنندگان، امکان تأمین تجهیزات مورد نیاز پروژه در قالب روش‌های تأمین مالی را دارا هستند.  

ظهیر امامی: تمام ارکانی که در بخش‌های مختلف طرح‌های زیربنایی صنعت آب فعالیت دارند، از جمله جامعه‌های کارفرمایی ، مهندسان مشاور، تامین‌کنندگان و پیمانکاران، از سرمایه‌های ملی کشور به شمار می‌روند.  در این بین تامین‌کنندگان بدلیل داشتن زیر ساخت‌های تولیدی، با کارخانه‌هایی که در زمینه ساخت کالا و ادوات و تجهیزات موردنیاز بخش آب کشور دارند، ضمن استقلال کشور از واردات اینگونه اقلام، نقش ویژه‌ای در راهبری طرح‌های زیرساختی کشور ایفا می‌کنند.

از این رو تا زمانی که به این بخش‌ها به‌عنوان  یک سرمایه ملی  نگاه شود و برای حفظ و تامین امنیت این سرمایه‌ها تلاش شود، این بخش‌ها خدمات بهتری به کشور ارائه خواهند داد. اما متاسفانه رویکرد فعلی حاکم بر کشور، در تضاد با این تفکر و نگرش است. مطالبات تولیدکننده بخش خصوصی با تاخیر پرداخت شده و پروژه کمتری به تولیدکنندگان محول شده است که همه این عوامل، در نهایت منجر به تحلیل سرمایه‌های این حوزه خواهد شد. بنابراین می‌توان گفت، مشکلات و موانع تولید در کشور به گونه‌ای است که تولیدکننده به‌ جای اینکه بتواند فعالیت خود را با اتکا به تحقیق وتوسعه منطبق با تکنولوژهای روز دنیا توسعه دهد و متنوع‌تر کند، تنها به فکر حل گره‌هایی است که نگرش غلط سیاست‌گذار به کسب‌وکارها تحمیل کرده است.

در نهایت این دسته عوامل باعث شده، گروه تولیدکنندگان واقعی که می‌خواهند خدمات بهینه  ارائه کنند، نحیف‌تر و کوچک‌تر شوند که نتیجه ضعیف شدن بنیه‌ مالی‌ آنها، ضمن کاهش میزان اشتغالزایی در این مجموعه‌ها، باعث می‌شود تا از به‌روزرسانی در تجهیزات و فناوری‌ها نیز عقب بمانند. البته به طور حتم اثرات این چالش‌ها بعدها و در پروژه‌های آینده، دیده خواهد شد. به‌طور مثال در کشور برای تامین تجهیزات موردنیاز پروژه‌ها، در درازمدت با این وضعیت مواجه خواهند شد که شرکت‌ها  بنیه مالی ضعیف داشته و دیگر قادر به تامین مالی نخواهند بود. این در حالی است که در سایر کشورها روز به روز رقابت‌پذیری در شرکت‌ها به دلیل بنیه مالی در حال توسعه بوده و حتی دیده می‌شود که حوزه تکنولوژی این شرکت‌ها در حال توسعه است. در نهایت این پارامترها باعث می‌شود شرکت‌ها در عرصه بین‌المللی نیز از سطح رقابت‌پذیری بالایی برخوردار باشند. اما در ایران شرایط کاملا متفاوت است. در واقع تولیدکنندگان داخلی در وضعیت مطلوبی به سر نمی‌برند، چرا که در کشور به‌‌جای حمایت از تولیدکننده، ناخواسته و با اعمال برخی سیاست‌ها باعث تضعیف آنها شده‌اند.

 درخصوص همکاری سایر ارکان پروژه با تولیدکنندگان از چند سال پیش با رویکردهای اعمال شده در نظام فنی واجرایی کشور در قالب پروژه‌های EPC، EPC+F‌ و مشارکت عمومی - خصوصی، این امر پیاده‌سازی شده است. با تدوین و وضع قوانین ومقررات جامع بالادستی در نظام مشارکت عمومی خصوصی، ضمن شفاف‌سازی مسوولیت‌ها می‌توان تعاملات سیستمی ارکان مختلف پروژه‌ها را در مشارکت، هم‌افزایی، سرمایه‌گذاری و توسعه طرح‌های زیربنایی کشور گسترش داد. در پایان، درخصوص بحث تامین مالی طرح‌ها نیز مسلم است که وقتی بخش‌های مختلف یک طرح در کنار هم قرار می‌گیرند، همچون زنجیر تا زمانی که بهم تنیده و در کنار یکدیگر قرار دارند، قدرت بیشتری داشته و نقش موثری در اجرای بهتر آن نیز ایفا خواهند کرد که این امر در نهایت، باعث اجرای سریع‌تر طرح‌ها خواهد شد.

1429911-127424428