مدل‌های اولیه مسوولیت اجتماعی شرکت در دهه ۱۹۶۰ ظاهر شد که «جنبه اجتماعی» مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها را به‌طور مستقیم به مسوولیت‌هایی بالاتر و ورای مسوولیت‌های اقتصادی و قانونی ربط می‌داد. مسوولیت اجتماعی شرکت برای اولین‌بار در دهه ۲۰ میلادی مطرح شد، ولی به دلیل رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم مفهوم مسوولیت اجتماعی شرکت، نتوانست به عنوان یک موضوع جدی تا دهه ۱۹۵۰ در میان رهبران کسب‌وکار جایگاهی بیابد. مدل‌های اولیه سازمان‌های بین‌المللی همچون سازمان ملل متحد، بانک جهانی، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه نه‌تنها پژوهش و ترویج مسوولیت اجتماعی را تایید کردند بلکه دستورالعمل‌ها و واحدهای دائمی کاری را به وجود آوردند.

مسوولیت اجتماعی شرکت مفهومی است که بر اساس آن شرکت‌ها به‌طور داوطلبانه تصمیم به مشارکت در ساختن یک جامعه بهتر و محیط پاکیزه‌تر می‌گیرند. مفهومی که با توجه به آن شرکت‌ها، نگرانی‌های اجتماعی و زیست‌محیطی را در فعالیت‌های عملیاتی کسب‌وکار در تعامل با گروه‌های ذی‌نفع خود در نظر می‌گیرند. کمیسیون حاکمیت شرکتی و مسوولیت اجتماعی بنگاه‌ها در گزارش خود، مزایای مسوولیت اجتماعی را به دو دسته محلی و جهانی تقسیم کرده است. محرک‌های محلی مسوولیت اجتماعی ناشی از جریان‌ها یا شرایط داخلی جامعه است. محرک‌های جهانی مسوولیت اجتماعی شامل دسترسی به بازار، استانداردسازی جهانی، مشوق‌های سرمایه‌گذاری، فعالیت ذی‌نفعان است. از نظر بانک جهانی، مسوولیت اجتماعی شرکت عبارت است از: تعهد شرکت‌ها به‌منظور کمک به توسعه اقتصادی پایدار کار از طریق همکاری با کارکنان و خانواده‌های آنها، جامعه محلی و کل جامعه به‌منظور بهبود کیفیت زندگی به طریقی که هم برای کسب‌وکار مناسب باشد و هم برای توسعه بین‌المللی. کمیسیون اروپا تعریف خود را از مسوولیت اجتماعی شرکت چنین ارائه می‌دهد: مسوولیت اجتماعی شرکت مفهومی است که به موجب آن شرکت‌ها، دغدغه‌های زیست‌محیطی و اجتماعی را در عملکردهای کسب‌وکارشان و در تعامل خود با ذی‌نفعان به‌صورت داوطلبانه ادغام می‌کنند.

در این گزارش مهم‌ترین مزایای مسوولیت اجتماعی به شرح زیر توضیح داده شده است: افزایش کارایی و اثربخشی کارکنان از طریق ایجاد حس تعلق؛ بهبود تصویر برند کسب‌وکارها در نظر مشتریان؛ کاهش اثرات منفی اجتماعی و محیط زیستی کسب‌وکارها و حرکت به سوی ایجاد ارزش مشترک (خلق ارزش اقتصادی و اجتماعی)؛ ایجاد مزیت رقابتی، بهبود سطح رقابت‌پذیری شرکت‌ها و افزایش سهم بازار؛ افزایش شفافیت و پاسخگویی؛ کاهش ریسک و افزایش رتبه و اعتبار در سطح بین‌المللی؛ کاهش هزینه‌های ناشی از کنترل. طبق ایزو ۲۶۰۰۰، مسوولیت اجتماعی سازمان هفت اصل مهم را مورد تاکید قرار می‌دهد که عبارت‌اند از: پاسخگویی: یعنی اینکه یک سازمان باید پاسخگوی تاثیراتش بر جامعه، اقتصاد و محیط‌زیست باشد. شفافیت: بدین معنا که یک سازمان باید واضح و دقیق سیاست‌ها، تصمیم‌ها و فعالیت‌هایش را بیان و تاثیرات قطعی و احتمالی آنها را نیز افشا کند. رفتار اخلاقی: یعنی رفتار یک سازمان باید بر اساس اصول اخلاقی، صداقت، برابری و درستی باشد (نشان‌دهنده توجه سازمان به مردم، موجودات زنده و محیط ‌زیست و تاثیراتش). احترام به منافع ذی‌نفعان: اشاره به این موضوع دارد که یک سازمان باید منافع و حقوق ذی‌نفعانش را محترم بشمارد و نسبت به آنها آگاهی داشته باشد. احترام به حاکمیت قانون: یعنی یک سازمان باید حاکمیت قانون را بپذیرد و مطابق با الزامات قانونی عمل کند. احترام به هنجارهای رفتاری بین‌المللی: بدین معناست که یک سازمان باید به هنجارهای رفتاری بین‌المللی، همچنان که به اصل حاکمیت قانون وفادار است، احترام بگذارد (مانند حفاظت محیط طبق میثاق‌های بین‌المللی هنگام نارسایی قانون یا عدم اجرای قانون). احترام به حقوق انسانی: یعنی یک سازمان باید به حقوق بشر احترام بگذارد و هر دو جنبه اهمیت و جهانی بودن آن را به رسمیت بشناسد.

مسوولیت و تعهد اجتماعی در حوزه‌های گوناگون دارای تعاریف فراوانی بر اساس حوزه فعالیت است. مثلاً در حوزه شرکت‌ها یا بنگاه‌ها که این مسوولیت به اختصار به CSR شناخته می‌شود، بندهای مختلفی برای این منظور تعریف شده است که از جمله آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: تعهد در قبال حفظ محیط زیست و اکوسیستم که خود برای مراکز صنعتی یک گزینه بسیار مهم به‌شمار می‌آید؛ تعهد در قبال رعایت عدالت و شایسته‌سالاری در استخدام نیروهای مورد نیاز؛ تعهد در قبال برآورده کردن تمامی نیازهای ضروری کارمندان و خانواده‌های آنها؛ تعهد در قبال ارائه محصولات کاملاً سالم و بدون هیچ‌گونه مضرات برای انسان؛ تعهد در قبال صرف درآمدها در راه‌های غیرخلاف و غیرقانونی و در مسیر پیشرفت و توسعه؛ تعهد در قبال رفتار درست و انسانی با تمامی افراد مرتبط؛ تعهد در قبال رعایت حقوق مصرف‌کنندگان در صورت تولید کالا یا ارائه خدمت فقط مسوولیت شرکت برای افزایش سود است.

آیا پذیرش مسوولیت اجتماعی الزام‌آور است؟

در سال 1970، درست زمانی که ایده مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها در ایالات متحده مورد توجه طرفداران تاثیرگذار قرار گرفت، میلتون فریدمن اقتصاددان مقاله کوتاه با عنوان «مسوولیت اجتماعی تجارت برای افزایش سود آن» را در نیویورک‌تایمز منتشر کرد. فریدمن تلاش کرد نشان دهد شرکت‌های بزرگ و عمومی باید حول محور درآمدزایی باشند و تعهدات اخلاقی تحمیل‌شده از سوی طرفداران CSR باید کنار گذاشته شود. استدلال‌های وی برخی را قانع کرد و دیگران را متقاعد نکرد. بنا بر نظر فریدمن یک تجارت نمی‌تواند بیش از آنچه هدف خودش است، مسوولیت‌های اخلاقی داشته باشد. فقط انسان‌ها هستند که مسوولیت‌های اخلاقی دارند زیرا فقط ما آگاهی و نیت داریم: ما تنها چیزهایی در جهان هستیم که می‌توانیم اعمال خود را کنترل کنیم، که می‌تواند بین آنچه می‌خواهیم انجام دهیم و آنچه باید انجام دهیم تفاوت قائل شود. بنابراین، فقط ما می‌توانیم از نظر اخلاقی مسوولیت‌هایی داشته باشیم. پس تجارت چیست؟ چیزی بیش از یک ابزار، کاری که ما برای پیشبرد اهداف خود می‌سازیم. ممکن است خوب یا ضعیف کار کند، اما مهم نیست که هر کاری که بخواهد انجام نمی‌دهد، بنابراین ما نمی‌توانیم تجارت را سرزنش کنیم یا اعتبار آن را بپذیریم، فقط افرادی می‌توانند که از آن برای یک هدف یا هدف دیگر استفاده می‌کنند. فریدمن استدلال می‌کند از آنجا که کسی برای شل شدن پیچ و مهره‌های لاستیک، آچار را به بی‌مسوولیتی متهم نمی‌کند در نتیجه بار کردن مسوولیت بر تجارت نیز بی‌معناست.

فریدمن در یادداشت خود تاکید می‌کند که مفهوم مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها نه‌تنها گمراه‌کننده است بلکه خطرناک است چرا که تهدیدی برای نقض آزادی افراد است. این خطر در نهایت ممکن است به سوسیالیسم، پایان تخصیص آزاد منابع منجرشود.

از سوی دیگر مدافعان مسوولیت اجتماعی بر این باورند که شرکت‌های بزرگ موظف به اشتراک‌گذاری مسوولیت خود برای حل مشکلات جامعه هستند. گرچه این مدافعان تاکید دارند که این مسوولیت‌ها بر پایه‌های ناب اخلاقی استوار است اما بی‌شک دلایل عملیاتی نیز برای این کار وجود دارد. اگر مشاغلی در راستای آلوده کردن محیط زیست و ایجاد بحران برای زندگی مردم گام بردارند، بایستی برای حل مشکلات نیز فعالانه مشارکت داشته باشند. در نتیجه حتی اگر هدف شرکت‌ها سودآوری باشد، مسوولیت اجتماعی راهی بی‌نظیر برای دستیابی به هدف است. دیدگاه حاکم در حوزه تجارت بین‌الملل و بیشتر نظریه‌پردازان از جمله جان ‌لاک این بود که شرکت‌های تجاری، تنها مسوول حداکثرسازی کسب سود و تامین منافع اقتصادی خود و سهامداران خود باشند و هیچ‌گونه تعهدی به‌صورت رایگان و با انگیزه خیرخواهانه و فراتر از الزامات قانونی و قراردادی موجود در برابر مردم ندارند.

در ادامه برای جلوگیری از آسیب به جوامع شهری، تشکل‌ها و اتحادیه‌های کارگری به‌وجود آمدند تا در کنار منافع خود، منافع کارگران را نیز مورد توجه قرار دهند. در این دوره بود که رویکرد و ضابطه و هنجاری اخلاقی و داوطلبانه در حوزه تجارت داخلی و بین‌المللی شکل گرفت و این نظریه به‌وجود آمد که شرکت‌های تجاری نه‌تنها مسوول تامین منافع خود و کارکنان و سایر افراد ذی‌نفع درون‌شرکت هستند، بلکه مسوولیت و تعهد دیگری نیز به صورت اخلاقی و داوطلبانه دارند. آن مسوولیت رعایت هنجارها و ارزش‌های اجتماعی و زیست‌محیطی و تامین منافع ذی‌نفعان برون‌شرکتی و جامعه محلی است که در آن به فعالیت می‌پردازند؛ بنابراین مسوولیت اجتماعی شرکت، فعالیتی است که پیش‌برنده سود و منفعت اجتماعی بوده و فراتر از منافع سازمان و آن چیزی که قانون وضع کرده، اجرا می‌شود.

معایب مسوولیت اجتماعی

مسوولیت اجتماعی در ذات خود گرچه بسیار بی‌عیب و نقص و دوستدار توسعه پایدار به نظر می‌رسد اما معایبی نیز دارد که بسیاری از شرکت‌ها و بنگاه‌ها را از حرکت به سوی این قبیل مسوولیت‌ها بازمی‌دارد. نخستین مانعی که برای تقبل و توسعه مسوولیت اجتماعی وجود دارد هزینه است که نقشی اساسی برای هر شرکتی دارد. وقتی بنا باشد مسوولیت اجتماعی وارد ساختار یک کمپانی شود، عامل هزینه‌ها از دو طریق بر سازمان اثر می‌گذارند. اول آنکه وارد کردن ساختاری جدید به چارت سازمانی و یافتن راهی بهینه برای اعمال آن برای کمپانی هزینه‌بر است و دوم آنکه اتخاد استراتژی برای مسوولیت اجتماعی نیازمند آموزش کارکنان و سرمایه‌گذاری در برنامه‌های اختصاصی است که هر دو این عوامل برای شرکت هزینه‌زاست. این فشار هزینه برای نهادها و شرکت‌های کوچک، بیشتر و سنگین‌تر است. در حالی که شرکت‌های بزرگ توانایی تحمل چنین هزینه‌های بالایی را دارند، نهادهایی که فقط بین 10 تا 200 پرسنل دارند، معمولاً با چالش‌های مالی بسیاری روبه‌رو هستند چرا که اجرایی کردن سیاست‌های CSR نیازمند بودجه‌ای مستقل در کمپانی‌هاست. از سوی دیگر بسیاری بر این باورند که هزینه‌هایی که برای مسوولیت اجتماعی پرداخت می‌شود، قابل بازگشت به سازمان نیستند و این هزینه‌ها تنها یک هدررفت منابع در ابعاد گسترده است.

دومین مانعی که بر سر راه یک شرکت برای اتخاذ استراتژی‌های مبتنی بر مسوولیت اجتماعی وجود دارد، تطابق این استراتژی با اهداف تجاری است. ناگفته پیداست که هدف اصلی یک سازمان تجاری، خلق سود و بیشینه کردن آن است. در نتیجه کمپانی‌ها محصولات و کالاهایی را تولید می‌کنند که با آن کسب درآمد کنند. از سوی دیگر مسوولیت اجتماعی، شرکت‌ها را ملزم می‌کند که تنها بر سود خود متمرکز نشوند و منافع عمومی را نیز در نظر بگیرند. این نکته می‌تواند در تضاد با اهداف تجاری شرکت باشد و برای آن کمپانی چالش‌هایی را به ارمغان آورد.

منافع سهامداران عامل بازدارنده دیگری است که می‌تواند شرکت‌ها را از پذیرش مسوولیت اجتماعی دلسرد کند. پیش از این اشاره شد زمانی که شرکتی در راستای مسوولیت اجتماعی گام برمی‌دارد، هزینه‌های عملیاتی آن به صورت طبیعی روندی افزایشی پیدا خواهد کرد و این هزینه‌ها بناست که از سوی سهامدار تامین شود. به همین دلیل است که بسیاری از سهامداران با شرکت کردن در برنامه‌های مربوط به مسوولیت اجتماعی همراه نیستند چراکه معتقدند برای آنان دستاورد مالی ندارد. این موضوع در نهایت سبب مقاومت سهامدار می‌شود. از سوی دیگر در حالی که چندین شرکت و نهاد درآمدی منطقی از اجرای سیاست‌های مسوولیت اجتماعی داشته‌اند، سهامداران سایر کشورها به CSR به چشم پول نقد نگاه می‌کنند.

مساله ضرر رقابتی موضوع دیگری است که باید در ردیف معایب مسوولیت اجتماعی قرار گیرد. وقتی یک شرکت به اتخاذ و اجرای مسوولیت اجرایی متعهد می‌شود، هزینه‌ها برای آن شرکت بیشتر خواهد شد. نتیجه این امر، بالا رفتن قیمت تمام‌شده محصولات و خدمات آن شرکت نسبت به شرکتی است که به استانداردهای مسوولیت اجتماعی متعهد نبوده است. قیمت این دو شرکت در بازار بی‌شک یکسان نخواهد بود و شرکت اجراکننده مسوولیت اجتماعی در رقابت کمتری از رقیب خود عقب خواهد ماند. این مساله یکی از اصلی‌ترین دلایل بازدارندگی در برابر استراتژی‌های مسوولیت اجتماعی است.

زمانی که یک سازمان از مفاهیم CSR به عنوان بخشی از فعالیت‌های خود سخن می‌راند، ملزم به بیان و برطرف کردن برخی از کاستی‌ها و مشکلات خود با مشتریان در بازار است. این شفافیت که لازمه اجرای درست و صحیح سیاست‌های مسوولیت اجتماعی است ممکن است تاثیری چشم‌گیر بر اعتبار شرکت داشته باشد و با نقدهای فراوانی مواجه شود. به عبارتی شرکتی که خود را در معرض انتقادات مشتریان قرار می‌دهد، اعتبار چندساله خود را بر کف دست خود قرار می‌دهد و می‌تواند آنان را از گردونه رقابت با دیگران حذف کند. در نتیجه طبیعی است که بسیاری از کمپانی‌ها از این شفافیت استقبال نکنند.

از سوی دیگر زمانی که یک بنگاه اقتصادی اذعان می‌کند که سیاست‌های مسوولیت اجتماعی را پذیرفته و در حال اجرایی کردن آن است، مشتریان با بازخوردهای مثبت از این روند استقبال خواهند کرد. اما اگر مشتریان در کوتاه‌مدت شاهد تغییرات جدی در روند کمپانی نباشند ممکن است تصور کنند این شرکت تنها در سطح تبلیغات از CSR سخن گفته و یک شیرین‌کاری از سوی روابط عمومی کمپانی بوده است. این امر در نهایت به بی‌اعتمادی مشتریان خواهد انجامید.

تغییر در هدف سوآوری مانع دیگری برای آن است که کمپانی‌ها به سوی مسوولیت اجتماعی حرکت کنند. میلتون فریدمن بر این باور است که شرکت‌ها باید تنها بر هدف سودآوری خود متمرکز شوند. بنا بر نظر فریدمن برای هر نوع نهاد پولی، سوددهی اولویت اول و آخر است. در نتیجه تمرکز بر مسوولیت اجتماعی سبب تغییر در هدف سودآوری می‌شود و این می‌تواند سهامداران را بیچاره کند.

طرفداران مسوولیت در بازار و مخالفان مدل مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها بر این باورند که شرکت‌ها نمی‌توانند مسوولیت‌های اخلاقی را تقبل کنند. ضمن آنکه تعهدات اخلاقی شرکت‌ها وابسته به عملکرد سهامداران است در نتیجه بار مسوولیت اجتماعی بر دوش سهامداران است نه بر دوش شرکت‌ها.

بایدها و نبایدهای CSR

هنگامی که یک کمپانی تصمیم به اتخاذ سیاست‌های مبتنی بر مسوولیت اجتماعی دارد، نباید تنها به دنبال اجرا کردن بی‌سروصدای آن باشد چرا که بخشی از هدف پذیرفتن این سیاست، این است که نشان دهد شما به جامعه‌ای که به آن خانه می‌گویید، اهمیت می‌دهید. این نکته سبب خواهد شد که مصرف‌کنندگان احساس خوبی از تجارت با آن کمپانی داشته باشند. این قبیل کمپانی‌ها با پشتیبانی از سیاست‌های خود در آینده‌ای نزدیک به محبوبیت گسترده دست خواهند یافت گرچه در این مسیر با دشواری‌های بسیاری نیز روبه‌رو خواهند شد. این نکته را باید مدنظر داشت که یک برنامه مسوولیت اجتماعی ناموفق از نبود برنامه مسوولیت اجتماعی آسیب‌زاتر است و به شدت به اعتبار کمپانی خسارت وارد خواهد کرد. از سویی برخی از کسب‌وکارهای کوچک ترجیح می‌دهند فعالیت‌های خود در قالب مسوولیت اجتماعی را بدون سر‌و‌صدای تبلیغاتی اجرایی کنند و سپس در گزارشی سالانه از اقدامات خود پرده‌برداری کنند و خطاهای احتمالی را پوشش دهند.