زمین بی‌صاحب

اما چرا؟ برای پاسخ به این سوال که چرا در جهان پس از کرونا مسوولیت‌های زیست‌محیطی شرکت‌ها به حاشیه خواهد رفت و چرا کشورها نیز کمتر از قبل به محیط زیست اهمیت خواهند داد باید ابتدا به این دو سوال پاسخ دهیم: اول اینکه چرا شرکت‌ها پیش از این به مسوولیت‌های اجتماعی زیست‌محیطی روی آورده‌اند؟ دوم اینکه چرا اقتصادهای دنیا پیش از این محیط زیست را نیز وارد معادلاتشان کرده‌اند. این دو سوال از آن جهت اهمیت دارند که خط‌مشی‌های کسب‌وکارها و خط‌مشی‌های دولت‌ها، مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار روی محیط زیست هستند. در ادامه در دو بخش جداگانه توضیح خواهیم داد که چرا جهان پساکرونا، برای محیط زیست و زمین عصر خوبی نخواهد بود.

محیط زیست و کسب‌وکارها

تا پیش از این چه چیزی باعث می‌شده که بعضی از کسب‌وکارها به محیط زیست اهمیت بدهند؟ آیا دلسوزی آنها برای زمین باعث شده که سعی کنند تا آنجا که می‌توانند مانع آسیب رسیدن بیشتر به محیط زیست شوند؟ ابداً چنین نیست. آن چیزی که باعث می‌شود بعضی از کسب‌وکارها در فعالیت‌هایشان به محیط زیست اهمیت دهند به‌طور کلی دو چیز است: یا به خاطر فشار جامعه و مصرف‌کنندگان تصمیم گرفته‌اند محیط زیست را هم در معادلاتشان بگنجانند؛ چراکه در غیر این صورت وفاداری مشتریان خود را از دست می‌داده‌اند. یا برای بازاریابی کسب‌وکار خود محیط زیست را در معادلاتشان گنجانده‌اند؛ چراکه می‌دانسته‌اند می‌توانند با اهمیت دادن به محیط زیست مشتریان بیشتری جذب کنند. چیزی که در مورد کمک‌های خیریه‌ای کسب‌وکارها نیز به شدت رایج است. البته انکار نمی‌کنیم که بعضی از مدیران شرکت‌ها به دلیل علاقه شخصی‌شان به محیط زیست برای خودشان مسوولیت‌های اجتماعی زیست‌محیطی تراشیده‌اند. همچنین اثر سیاست‌های دولت‌ها روی اینکه کسب‌وکارها در معادلاتشان محیط زیست را هم بگنجانند یا خیر نیز بسیار حائز اهمیت است که در بخش دیگری مورد بحث قرار خواهد گرفت.

بگذارید مثالی در مورد فشار جامعه روی کسب‌وکارهایی که مجبور شده‌اند برای باقی ماندن در گردونه به محیط زیست احترام بگذارند بزنیم. نمونه مناسبی از اقدامات جامعه برای سوق دادن شرکت‌ها به سمت حفاظت از محیط زیست، اتفاقی است که در چندین فروشگاه متعلق به شرکت «هوم دیپات» رخ داد. در این رخداد، ناگهان صدایی از سیستم صوتی فروشگاه‌های این شرکت برمی‌خاست که می‌گفت: «خریداران توجه کنند! در راهرو سوم می‌توانید چوب درخت ماهون را بیابید که از قلب جنگل‌های آمازون چیده شده است.» مدیران بهت‌زده فروشگاه‌ها راهروها را برای گرفتن عاملان این کار زیرورو می‌کردند. اما در پایان مشخص شد که این کار از راه دور با دسترسی فعالان محیط زیست به کدهای سیستم‌های صوتی فروشگاه‌ها صورت گرفته است. پس از ماه‌ها رخدادهای مشابه، شرکت به خواست این فعالان محیط زیست تن داد و اعلام کرد که فروش چوب‌های برداشت‌شده از جنگل‌های در خطر انقراض را متوقف خواهد کرد و فرآورده‌های چوبی‌ای را جایگزین آنها می‌کند که مجوز یک سازمان جدید با نام شورای نگهبانی از جنگل‌ها (FSC) را داشته باشند. این در حالی بود که پیش از آن، هوم دیپات چنین سازمانی را به رسمیت نمی‌شناخت. پس اگر ذی‌نفعان فردی و پراکنده به نحوی بتوانند ائتلافی را بر اساس منافع مشترکی که دارند شکل دهند می‌توانند تاثیر چشمگیری بر تصمیمات مدیران بگذارند.

اما آیا گروه‌هایی که کسب‌وکارها را به سمت توجه بیشتر به محیط زیست سوق می‌دهند در زمان بحران اقتصادی نیز خواهند توانست قدرت خود را حفظ کنند یا اصلاً حمایت مصرف‌کنندگان را خواهند داشت؟ بگذارید نگاهی به یک شرکت تولیدی در یک صنعت در اهایو بیندازیم که سال‌ها پیش با یک گروه عام از ذی‌نفعان زیست‌محیطی روبه‌رو شد. در درون گروه عام این شرکت، گروه‌های خاصی به‌شرح زیر می‌توانند وجود داشته باشند: ساکنانی که در شعاع ۲۵مایلی کارخانه زندگی می‌کنند، سایر ساکنان شهر، ساکنانی در مسیر جریان آب صدها مایل دورتر (برخی در کانادا هستند) که به وسیله باران اسیدی تحت تاثیر قرار می‌گیرند، آژانس حفاظت محیط زیست (دولت فدرال)، بخش حفاظت محیط زیست اهایو، حکومت ایالتی، دوستان زمین (یک گروه فعال زیست‌محیطی)، انجمن حیات وحش (یک گروه فعال زیست‌محیطی)، مخالفان گازهای گلخانه‌ای در اهایو (یک گروه فعال اجتماعی). زمانی که اوضاع اقتصادی خوب است، مصرف‌کنندگان با حمایت از گروه‌های مختلفی که به دلایل گوناگون می‌خواهند مانع آسیب رسیدن به محیط زیست شوند شرکت‌ها را مجبور به تغییر رفتار خود خواهند کرد. اما وقتی بحران اقتصادی رخ می‌دهد و مصرف‌کنندگان در هزینه‌های روزمره خود می‌مانند، محیط زیست بیشتر اهمیت خواهد داشت یا درآمد و امکان خریداری کالاهای ارزان‌تر؟ وقتی پاندمی کرونا دنیا را درگیر خود کرده و نتیجه آن یک بحران اقتصادی است، دیگر مصرف‌کنندگان مانند گذشته از طرفداران محیط زیست حمایت نخواهند کرد؛ چراکه دغدغه‌شان چیز دیگری است.

به این چند مثال توجه کنید. هوم دیپات تحت فشار گروه‌های فعال اجتماعی مانند شبکه اقدام جنگل (RAN) و تظاهرات روزانه‌ای که از طرف این موسسه سازماندهی شد، موافقت کرد که فروش فرآورده‌های ساخته‌شده از چوب‌های قدیمی را متوقف کند. گروه‌های طرفدار محیط زیست تاکید کرده بودند که اگر با این خواست آنها شرکت موافقت نکند، مطالبی را در روزنامه در این باره چاپ خواهند کرد و اعتصاب و تظاهرات به راه خواهند انداخت. این گروه‌ها سال‌هاست است که هوم دیپات را تحت فشار قرار داده‌اند. در سال ۲۰۰۳ یا ۲۰۰۴ گزارش شد که یک سازمان مردم‌نهاد هندی به نام مرکز علم و محیط زیست (CSE) زندگی در دهلی هند را برای دو شرکت پپسی و کک (Coke) سخت کرده بود. CSE بطری‌های فرآورده‌های این دو شرکت را مورد آزمون قرار داده و اعلام کرده بود که میزان ماده نگهدارنده در این بطری‌ها چندین برابر بیشتر از میزان مجاز در اتحادیه اروپاست. حتی اعلام شد که این نوشیدنی دیگر در پارلمان هند استفاده نمی‌شود. هر دو شرکت این نوشابه‌ها را پس گرفتند. در سال ۲۰۰۰ شبکه اقدام جنگل (RAN) مبارزه‌ای را برای ایجاد تحول در کل صنعت استخراج چوب به راه انداخت و کار خود را از شرکت بویز آغاز کرد. در آن زمان، بویز یکی از شرکت‌های برتر در استخراج چوب و توزیع آن در ایالات متحده بود و یکی از بزرگ‌ترین توزیع‌کننده‌های فرآورده‌های چوبی استخراج‌شده از جنگل‌های در خطر انقراض همچون جنگل‌های استوایی آمازون و جنگل‌های شمالی کانادا به‌شمار می‌رفت. در سال ۲۰۰۲، در نتیجه مبارزات موسسه RAN، بویز یک سیاست درونی را اجرا کرد که به‌موجب آن تعهد می‌‌کرد از سال ۲۰۰۴ به بعد، دیگر الوار را از جنگل‌های قدیمی ایالات متحده برداشت نکند. در سال ۲۰۰۳ برای تطابق با ارزش‌های عمومی و تطابق با استانداردهای تازه بازار، بویز مخالفت خود را با «سیاست بی‌جاده» وانهاد و نخستین شرکت بسته‌بندی و توزیع در آمریکا شد که خود را متعهد به «حذف خرید تصمیم‌گیری‌های چوبی از نواحی در خطر» دانست. در سال ۲۰۰۷ والمارت نه‌تنها تامین‌کنندگان خود را وادار به توجه به محیط زیست کرد، بلکه کارکنان و مشتریان خود را در تلاش‌های خود در این جهت دخالت داد. والمارت شرکا و تامین‌کنندگان خود را وادار کرد که روش‌هایی جدید برای زدودن انرژی تجدیدناپذیر از فرآورده‌هایی که والمارت می‌فروشد پیدا کنند. تامین‌کنندگان عمده‌ای همچون یونیلور، پپسی و یونیورسل میوزیک پشتیبانی خوبی از این طرح به عمل آوردند. این طرح چندین گروه فعال زیست‌محیطی را به هم‌پیمانانی برای والمارت تبدیل کرد.

سال‌ها پیش در توافقی که نتیجه پنج سال مذاکره و برگزاری جلسه شرکت میتسوبیشی با شبکه اقدام جنگل (RAN) بود، میتسوبیشی موافقت کرد که آلودگی‌های خود را کاهش دهد و از جنگل‌ها حفاظت کند. اگر این دو گروه تمایل به ایجاد یک رابطه سازنده نمی‌داشتند که هر کدام از گروه‌ها امتیاز خاصی را به دیگری بدهد، این توافق هیچ‌گاه صورت نمی‌گرفت. می‌بینید که در همه این مثال‌ها آنچه کسب‌وکارها را به سمت آسیب‌رسانی کمتر به محیط زیست سوق داده، فشار گروه‌های مختلفی است که به دلایل متفاوت سعی دارند از محیط زیست حمایت کنند و البته این گروه‌ها بدون حمایت مصرف‌کنندگان و جامعه قدرت اعمال چنین فشاری را هرگز نخواهند داشت. کسب‌وکارها تا پیش از کرونا در مسیر آسیب‌رسانی کمتر به محیط زیست قرار داشتند، چون برای بقا و ماندن در گردونه رقابت و حفظ مصرف‌کنندگانشان مجبور به چنین کاری بوده‌اند. آنها هرگاه که توانسته‌اند از فرصت استفاده کرده‌اند تا از مسوولیت‌های اجتماعی زیست‌محیطی‌شان بکاهند. برای مثال از سال ۲۰۰۲ گروه‌های محیط زیستی خواهان قوانین سخت‌تری درباره اقتصاد سوخت شدند در حالی که خودروسازانی همچون جنرال‌موتورز لابی‌گری‌های خود را برای حفظ قوانین فعلی تشدید کردند. این تلاش‌ها به خاطر محبوبیت روزافزون خودروهای SUV بود که مصرف سوخت بالایی دارند.

بحران‌های اقتصادی همان فرصتی هستند که کسب‌وکارها برای کاهش مسوولیت‌های اجتماعی زیست‌محیطی‌شان از آن استفاده خواهند کرد. در جهان پس از کرونا حداقل تا مدتی، آنچه اهمیت دارد، داشتن درآمد برای گذران زندگی و امکان مصرف کالاهای ارزان است. در زمان بحران اقتصادی، محیط زیست کمترین اهمیت را برای مردم خواهد داشت. حتی کسب‌وکارهایی که تا پیش از بحران کرونا با گنجاندن محیط زیست در معادلاتشان سعی در بازاریابی و برندسازی برای خود می‌کردند، با شیوع کرونا فهمیده‌اند که حالا ابزار بازاریابی تغییر کرده است. برای مثال حالا کمک‌های خیرانه، خانه‌نشین نکردن نیروی کار و عدم افزایش قیمت‌ها بسیار بیشتر از توجه به محیط زیست، بقای آنها را تضمین خواهد کرد و از آنجا که سود اقتصادی کوتاه‌مدت کسب‌وکارها با حفاظت از محیط‌زیست در تضاد است (هرچه شرکت‌ها بخواهند بیشتر به محیط زیست اهمیت بدهند، باید هزینه‌های بیشتری را متحمل شوند)، مسوولیت‌های اجتماعی زیست‌محیطی در جهان پس از کرونا تا مدتی از یادها خواهد رفت.

محیط زیست و دولت‌ها

توضیح دادیم که چرا در جهان پس از کرونا، مسوولیت‌های اجتماعی زیست‌محیطی کسب‌وکارها حداقل تا مدتی به فراموش سپرده خواهد شد و دیگر نیروی چندانی برای سوق دادن کسب‌وکارها به سمت آسیب رساندن کمتر به زمین وجود نخواهد داشت. اما آن چیزی که تا پیش از شیوع کرونا محیط زیست را وارد معادلات کرده بود، فقط فشاری که از سوی جامعه روی کسب‌وکارها وارد می‌شد، نبود. سیاست‌های دولت‌ها نیز اهمیت بسیار زیادی روی تلاش برای آسیب رساندن کمتر به محیط زیست داشته است. اما آیا چنین سیاست‌هایی نتیجه قوانینی بوده‌اند که کشورها به تنهایی و بدون توجه به آنچه در دنیا می‌گذرد تصویب کرده‌اند؟ مطلقاً خیر. اگر فشار نهادهای بین‌المللی نباشد، چین بسیار بیشتر از قبل به مصرف سوخت‌های فسیلی روی خواهد آورد و سرمایه‌گذاری روی انرژی‌های تجدیدپذیر را به تعویق خواهد انداخت. چنین چیزی نه‌تنها در مورد چین، بلکه در مورد همه کشورهای دنیا از جمله ایالات متحده صدق می‌کند. واقعیت این است که آنچه برای سیاستمداران دنیا اهمیت دارد، جلب رضایت مردمی است که به آنها رای داده و قرار است به آنها رای دهند. مردم نیز بیشتر از اینکه به محیط زیست اهمیت دهند، گذران زندگی‌شان برایشان مهم است. برای همین است که حتی اگر کرونایی هم وجود نداشت که دنیا را وارد بحران اقتصادی کند، اگر چین به هر دلیل دیگری رشد اقتصادی‌اش کاهش می‌یافت، حتی از سوی جوامع بین‌المللی هم این اجازه را داشت که بیشتر از قبل به محیط زیست آسیب برساند؛ چه برسد از سوی دولتمردان این کشور.

مطالعات اقتصاددانان نشان می‌دهد که چیزی که قرار باشد از محیط زیست حفاظت کند، هر چیزی که باشد، باید در سطح جهانی اجرا شود و کشورها به تنهایی رشد اقتصادی و درآمد ملی را فدای حفاظت از محیط زیست نخواهند کرد. برای مثال تحقیقات ویلیام نوردهاس (برنده نوبل علم اقتصاد در سال ۲۰۱۸) این گفته را تایید می‌کند. ویلیام نوردهاس تحقیقات خود را در دهه ۱۹۷۰ شروع کرد، یعنی بعد از زمانی که دانشمندان روزبه‌روز به‌طور فزاینده در مورد اینکه چگونه سوختن سوخت‌های فسیلی منجر به گرم شدن جهان می‌شود نگران می‌شدند و در مورد اینکه این تغییرات آب‌وهوایی چه اثرات زیان‌باری می‌تواند داشته باشد بحث می‌کردند. در این زمان نوردهاس وظیفه خطیر بررسی حلقه‌های بازخوردی دوسویه 

(bidirectional feedback loops) میان فعالیت بشر و آب و هوا را بر عهده گرفت و در این راه از نظریه‌های اساسی و نتایج تجربی از فیزیک، شیمی و علم اقتصاد بهره برد. بنابراین نوردهاس نه‌تنها طبیعت را به عنوان محدودیتی روی فعالیت انسان در نظر گرفت، بلکه همچنین به طبیعت به عنوان چیزی که به شدت تحت تاثیر فعالیت اقتصادی قرار دارد نگریست. فعالیت انسان باعث افزایش سریع در میانگین دمای جهانی طی صد سال گذشته شده است. در حالی که درباره وسعت تاثیری که این وضعیت روی آب‌وهوا در آینده خواهد گذاشت نااطمینانی وجود دارد، دانشمندان به یک وفاق جمعی رسیده‌اند که در تمام حالت‌ها، این تاثیر بسیار معنادار و عمیق خواهد بود.

در دهه ۱۹۷۰، زمانی که ویلیام نوردهاس، یک عضو هیات علمی جوان در دانشگاه ییل بود مشتاقانه در مورد شواهد نوظهور درباره گرمای جهانی و دلایل محتمل آن مطالعه می‌کرد و به این نتیجه رسید که باید کاری بکند. نگرانی او باعث خلق ابزار جدیدی شد که این ابزار به ما کمک می‌کند بفهمیم اقتصاد چگونه می‌تواند منجر به تغییرات اقلیمی شود و همچنین بفهمیم که پیامدهای اجتماعی تغییرات آب‌وهوایی چیست. نوردهاس می‌خواست چارچوبی را ایجاد کند که در آن چارچوب، تجزیه‌وتحلیل تغییرات آب‌وهوایی بر حسب منطق هزینه-فایده ممکن باشد. با توجه به تحقیقات نوردهاس، کاراترین درمان برای مسائلی که در اثر انتشار گازهای گلخانه‌ای به وجود می‌آیند، یک طرح جهانی مالیات بر کربن (carbon taxes) است که به‌طور یکسان بر همه کشورها اعمال شود. این توصیه بر اساس نتایجی است که در دهه ۱۹۲۰ توسط آرتور پیگو اقتصاددان بریتانیایی فرمول‌بندی شد. اینکه هر کسی که کربن را در جو آزاد می‌کند، باید هزینه اجتماعی آن را بپردازد. مدل نوردهاس فقط نتایج کیفی ارائه نمی‌کند، بلکه به ما این امکان را می‌دهد تا محاسبات کمی را برای انتخاب بهترین مالیات کربن انجام دهیم و نشان دهیم که چگونه هر یک از انتخابات ما در مورد مالیات کربن به فروض مختلف در مورد پارامترهای مختلف بستگی دارد.

حالا سوال اینجاست که لازمه اجرا شدن یک طرح جهانی اعمال مالیات بر کربن چیست؟ پاسخ کاملاً واضح است: وجود نهادهای بین‌المللی که قدرت تاثیرگذاری روی همه کشورها را داشته باشند یا به عبارت دیگر همه کشورها از این نهادها حساب ببرند. آیا تا پیش از شیوع کرونا چنین چیزی وجود داشت؟ تا حدی کمی؛ چراکه جنگ تجاری میان ایالات متحده و چین همه چیز را در دنیا تغییر داده بود. با شیوع کرونا همه چیز بیشتر از قبل تغییر کرد. اگر تا قبل از شیوع کرونا این فقط دونالد ترامپ بود که به‌طور علنی به ناسیونالیسم روی آورده بود، با شیوع ویروس کرونا بسیاری از رهبران دیگر نیز به ناسیونالیسم روی آوردند. فشارهایی که از سوی مخالفان جهانی‌سازی اعمال می‌شود نیز باعث شده که کشورها بیشتر از قبل از یکدیگر فاصله بگیرند. بنابراین در شرایطی که محیط زیست به جهانی یکپارچه نیاز دارد که در آن منافع کشورها آنقدر درگیر باشد که همگی حاضر به گوش کردن به حرف نهادهای بین‌المللی بی‌طرف باشند، دنیا با شیوع کرونا به سمتی در حرکت است که منافع مشترک میان کشورها روزبه‌روز کمتر شود و ناسیونالیسم بیشتر از قبل مورد حمایت قرار گیرد. بنابراین می‌بینیم که جهان پس از کرونا، هرچه هست، میانه خوبی با محیط زیست ندارد چراکه هم کسب‌وکارها و هم دولت‌ها انگیزه فدا کردن سود و درآمد را به خاطر محیط زیست از دست داده‌اند و با وقوع یک بحران اقتصادی، حتی ممکن است حمایت مردم و مصرف‌کنندگان برای زیر پا گذاشتن آرمان‌های زیست‌محیطی را هم تا حد بسیار زیادی به دست آورند.