گامهای اساسی
بررسی مدلهای جدید سرمایهگذاری دانشبنیانها در گفتوگو با علی ناظمی
فضای استارتآپی در کشور تا حدی مورد توجه قرار گرفته که این گروه در نمایشگاه الکامپ امسال حضور قابل توجهی دارند. ارزیابی شما از روند این فعالیتها چطور است؟
واقعیت این است که فضای نوآوری کشور با سه، چهار سال قبل قابل مقایسه نیست. در حال حاضر از بعد کمی و کیفی این بخش جایگاه تاثیرگذاری در فضای کسبوکار کشور به خود اختصاص داده؛ این تاثیر آنقدر جدی است که در بعضی از حوزهها موضوعات و فعالیتهای انجامشده برای کشور برند نیز ایجاد کرده است و فعالیت این شرکتها در مقایسه با سایر کشورهای همتراز بسیار توسعهیافتهتر و شاخصتر است. هرچند همچنان در مراحل اولیه قرار داریم و شرکتها و تیمها با مشکلات و موانع متعددی نیز روبهرو هستند. از اینرو نقش دولت به عنوان قانونگذار و تسهیلکننده فضای کسبوکار بسیار حیاتی و موثر است.
چالش اصلی استارتآپها موضوع سرمایهگذاری و تامین مالی است. شرایط کلی جذب سرمایه در این شرکتها چگونه است و چقدر توانستند در جذب سرمایه از بخشهای مختلف موفق باشند؟
از نظر من مشکلی به نام «تامین مالی» نیست. هرچند شکل تامین مالی و نحوه دسترسی به منابع به عنوان دو موضوع جدی قابل بحث است. الگویی که طی سالهای قبل در تامین مالی استارتآپها وجود داشته، بیشتر مبتنی بر تسهیلات بوده است یعنی ما شرکتهای نوپا، دانشبنیان و استارتآپها را با دادن وام حمایت میکردیم. معضلی که شکل وام برای کسبوکارها ایجاد میکند این است که در مراحل اولیه چرخه عمر چون ریسک این کسبوکارها بالاست، وقتی ریسک مضاعفی به نام «بازپرداخت تسهیلات»، حتی اگر این تسهیلات با نرخهای ترجیحی و بسیار پایین هم باشد، به آنها تحمیل میکنیم عملاً جلوی رشد این کسبوکارها را گرفتهایم. علاوه بر اینکه اصولاً برای یک شرکت با جریان نقدی منفی بازپرداخت تسهیلات یک شوک مخرب است، بزرگترین مانع بلندپروازی و جاهطلبی کارآفرینان نیز هست. پس بحث این است که شاید ما در تامین مالی خیلی ناموفق نباشیم، اما شیوه تامین مالی ما اصلاً شیوه مناسبی برای شرکتهای استارتآپی و دانشبنیان نیست. تبعات این شکل از تامین مالی نیز بسیار جدی است. بخشی از انحراف مشاهدهشده در تخصیص منابع یا الگوبرداریهای تکراری از کسبوکارهای خارجی به دلیل عکسالعمل منطقی کارآفرین و مدیریت ریسک تسهیلات اخذشده است. معضل دوم در تامین مالی بنگاهها وجود فضای تامین مالی بیضابطه است. فضای بیضابطه شرکتها را با ابهام، چالش و نهایتاً سرخوردگی در تامین مالی روبهرو خواهد ساخت. اصولاً هر تامین مالی نیازمند تعریف فرآیند حرفهای از طرف تامینکننده و همچنین تهیه مجموعه مدارک، مستندات و تعهدات حرفهای از طرف درخواستکننده است. نهادهای حرفهای سرمایهگذاری خطرپذیر در کشور بسیار کم است و به همین دلیل ضابطه مشخص و فرآیند حرفهای تامین مالی از طرف تامینکننده رعایت و تدوین نمیشود. از سمت متقاضی نیز بعضاً کمبود مهارت کارآفرینان در تهیه طرحهای کسبوکار و سایر مدارک حرفهای مسیر تامین مالی را برای آنها بسیار پیچیده و غیرقابل دسترس میکند. بنابراین بهطور کلی وظیفه عمده دولت در این بخش علاوه بر تغییر الگوی تامین مالی گام برداشتن در مسیر ضابطهمندسازی و شفاف کردن روندها و فرآیندهای تامین مالی است.
چرا صندوق نوآوری و سایر بخشهای دولتی از تسهیلات برای تامین مالی شرکتهای دانشبنیان استفاده کردند و برنامه شما برای حل موضوع چیست؟
روزهای ابتدایی که یک فرآیندی آغاز میشود دلبستگی به الگوهای رایج و قدیمی وجود دارد. سالهای سال است که زیرساختهای تسهیلات در کشور ایجاد شده است و هر دو سمت عرضه و تقاضای تسهیلات با ادبیات، روند و فرآیندها آشنا هستند. بالطبع زیرساخت قانونی و اجرایی شفاف نیز شکل گرفته و همه با آن خو گرفتهاند. به همین دلیل، در سالهای گذشته الگوی تامین مالی در صندوق نوآوری و شکوفایی نیز «تسهیلات» بوده؛ اما همانگونه که عرض کردم شرکتهای استارتآپ و دانشبنیان در مراحل مختلف چرخه عمر خود نیازمندیهای متفاوتی از حیث تامین مالی دارند. نقش سرمایهگذاری در شکلدهی صحیح به این اکوسیستم غیرقابل انکار است. اما سرمایهگذاری مبتنی بر ورود دولت به همان میزان که میتواند کمککننده و موثر باشد، ممکن است خود به یک معضل و مساله پیچیده نیز تبدیل شود. منظورم این است که اگر سرمایهگذاری با منابع دولتی در بستر صحیح محقق نشود، مشکلات آن بسیار بیشتر از مزیتهای آن خواهد بود. سرمایهگذاری دولتی الزامات حیاتی و بسیار مهمی دارد. تمایل دارم که بر این موضوع اصرار کنم تا اهمیت ورود منطقی دولت بیش از پیش مشخص شود. دولت ابتدا باید به این سوال پاسخ دهد که چرا در بازاری که اسمش را میگذاریم بازار سرمایهگذاری ریسکپذیر وارد میشود؟ اساساً باید بپذیریم که در یک بازار نیازی به دولت به عنوان بازیگر سمت عرضه و تقاضا نیست. مگر آنکه دلایل و توجیهات مشخصی برای حضور ارائه شود. بنابراین ورود دولت به سمت عرضه منابع سرمایهگذاری در یک بازار سرمایهگذاری خطرپذیر نیاز به دلایل مشخص و قطعی دارد. در گام دوم و پس از تعیین تکلیف علت و فلسفه ورود دولت به عنوان بازیگر بخش عرضه منابع مالی باید به سراغ روش و الگوی بهینه رفت. روش و الگویی بهینه است که به مجموعه اهداف مشخصی منتهی شود. منظور این است که ورود دولت باید از ویژگیهایی مثل شفافیت، عدم ایجاد مانع برای بخش خصوصی، اتکا به مکانیسم بازار، قابلیت نظارت و... برخوردار باشد. همه پیچیدگی موضوع رعایت همین الزامات و روندهاست.
میتوانید یک اشاره کلی داشته باشید که شما در صندوق نوآوری چه تغییراتی در تامین مالی و سرمایهگذاری داشتید؟
جذابیت سرمایهگذاری مشارکت تمامی اجزا در سود و زیان است. ارزش و اهمیت موضوع نیز در همین است. اکنون به همان سوال قبلی بازمیگردیم که چگونه میتوان در سود و زیان شریک بود اما اهداف و الزامات اشارهشده در بالا را نیز رعایت کرد؟ رویکرد اول که سادهترین و شناختهشدهترین روش است تحت عنوان سرمایهگذاری مستقیم شناخته میشود. در این مدل از سرمایهگذاری صندوق نوآوری و شکوفایی در یک شرکت سهامدار میشود. این روش به همان میزان که در ابتدا ساده به نظر میرسد ناکارآمد و غیربهینه نیز خواهد بود. به صورت مشخص در این مدل به سمت شرکتداری دولتی و مالکیت دولت پیش رفتهایم. محدودیتها از ارزیابی طرحها (با توجه به گستردگی و تنوع موضوعات)، نظارت، عدم انعطافپذیری دولت، ایجاد مانع برای بخش خصوصی، کمبود شفافیت، تا معرفی نماینده هیاتمدیره، تصمیمگیری در فضای رقابتی و پیچیده کسبوکار و معضل خروج از سهام شرکت همگی موانع و مشکلات این روش از مداخله است. بنابراین سعی کردیم از روشهای غیرمستقیم برای مداخله در بازار استفاده شود و به علاوه متناسب با ویژگیهای شرکتهای دانشبنیان و استارتآپ ابزار مناسب را نیز در اختیار داشته باشیم.
چطور با این مساله برخورد کردید و چه شیوهای را مورد استفاده قرار میدهید؟
آنچه ما تا امروز طی کردیم در سه گام قابل اشاره است. در بخش برنامهریزی سعی کردیم از تجربه سایر کشورها و نهادهای متناظر خود استفاده کنیم. ویژگیهای اکوسیستم کشور را در نظر بگیریم و نهایتاً با توجه به ظرفیتهای قانونی و اجرایی موجود برنامهریزی کنیم. مرحله دوم مصوبات و فرآیندهای قانونی بود؛ در این گام با یک چالش اساسی مواجه بودیم و آن محدودیتهای اجرایی صندوق نوآوری و شکوفایی در موضوع سرمایهگذاری است. بخش عمده محدودیتها و چالشها با نگاه نوآورانه و تحولگرای هیات عامل صندوق مرتفع شد و فرآیندهای داخلی اجرایی شد. در گام نهایی سعی کردیم مدلهای اشارهشده را در حد آزمایشی اجرایی کنیم تا ببینیم با چه مشکلات اجرایی مواجه میشویم. با توجه به این مسیر به نظرم میرسد که چارچوب اشارهشده بتواند شرکتهای استارتآپ و دانشبنیان را کمک کند.
ما در حال حاضر از مدل همسرمایهگذاری و مشارکت در تاسیس صندوقهای سرمایهگذاری استفاده میکنیم. مدل همسرمایهگذاری عموماً با هدف حمایت از موضوعاتی است که بخش خصوصی کمتر تمایل به سرمایهگذاری در آن دارد. در موضوعات دانشبنیان و تکنولوژیمحور به دلیل نااطمینانیهایی که در ارزیابی دانش فنی، قابلیت تولید صنعتی و نهایتاً امکان توسعه تکنولوژی وجود دارد انگیزه سرمایهگذاری و ورود کاهش مییابد. از اینرو صرفاً بحثهای مالی مطرح نیست، همین مساله مانع سرمایهگذاری بخش خصوصی میشود و بخش زیادی از تمرکز این مدل برای پروژههای اینچنینی است. در حقیقت در این ساختار ما تلاش میکنیم که بتوانیم بخشی از دغدغهها را برای سایر سرمایهگذاران کاهش دهیم تا قدرت ریسکپذیری آنها افزایش یابد. در حال حاضر نیز در این قالب در حال همکاری با صندوقهای پژوهش و فناوری و سایر صندوقهای مجاز در کشور هستیم. ضریب ریسکپذیری صندوق نوآوری در این مدل بسیار زیاد است و برای افزایش جنبه حمایتی خود در صورتی که یک صندوق دارای مجوز یک واحد سرمایهگذاری کند، صندوق تا چهار برابر تامین مالی در قالب مشارکت خواهد داشت. هدفمان از افزایش ضریب تا چهار برابر این است که دغدغه اشارهشده در خصوص ریسک پروژه را کاهش دهیم و انگیزه ورود ایجاد کنیم. فرآیند مدیریت و نظارت را همان صندوقها به عنوان «سرمایهگذار پیشرو» برعهده میگیرند و صندوق نوآوری و شکوفایی صرفاً به عنوان «همسرمایهگذار» و تا چهار برابر آورده آنها اقدام به تامین مالی موضوعات خواهد کرد. طبق قانون امکان همسرمایهگذاری صرفاً با صندوقهای پژوهش و فناوری و سایر صندوقهای مجاز در کشور وجود دارد. بنابراین منابع مالی تزریقشده به عنوان سرمایهگذاری وارد اکوسیستم نوآوری خواهد شد.
فکر میکنید تا پایان سال پروژهای را بتوانید عملیاتی کنید؟
حتماً. ما همین امروز موضوع را عملیاتی کردهایم و پروژههایی داریم که در آستانه عقد قرارداد هستند. بودجه مناسبی را هم مصوب کردهایم و امیدواریم بخش زیادی از آن در سال جاری جذب شود.
در مورد مدلهای دیگر توضیح میدهید؟
همه موضوعات در قالب اشارهشده در بالا نیست و موضوعات سرمایهپذیر بسیاری هستند که از نااطمینانی و ریسک فنی کمتر برخوردار است و بخش خصوصی نیز نشان داده که تخصص بالایی در ورود و سرمایهگذاری در آنها دارد. ورود در این حیطه باید بسیار محتاطانه و حسابشده باشد. اگر پول ورودی از مجاری مشخص نباشد نهتنها کمکی به اکوسیستم نخواهد شد بلکه موفقیتهای موجود نیز از بین میرود. به همین دلیل تاکید ما در موضوعات اینچنینی ورود و دخالت حداقلی و حمایت مبتنی بر مکانیسم بازار است. ورود ما در این مرحله در قالب صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه است. دلیل و منطقمان هم این است که میگوییم کسبوکارها با ویژگی اشارهشده باید بتوانند سرمایهگذارها را متقاعد کنند که در پروژه آنها مشارکت کنند. همچنین با سازوکارهای بازار نیز آشنا شوند. ورود ما به عنوان تامینکننده مالی تا ۴۰ درصد در ایجاد یک صندوق سرمایهگذاری جسورانه خواهد بود و مدیر صندوق هم یک نهاد مالی خصوصی است.
سازوکار سوم ما مشارکت در صندوقهای خصوصی است. ما برای حضور در این صندوقها دو دسته مخاطب داریم. دسته اول شرکتهایی هستند که اصطلاحاً « Late Stage» نامیده میشوند. بخشی از خروجیهای صندوقهای جسورانه بورسی میتوانند به عنوان ورودی این صندوقها باشند. دوره گذار برای خروج این شرکتها در بستر این صندوقها تسهیل میشود. مخاطب دوم شرکتهایی هستند که نیاز به تجدید ساختار و استفاده از دانش و تکنولوژی روز برای ارتقای بهرهوری و تولید دارند. این صندوقها مجدداً این قابلیت را فراهم میکنند که بتوان از ظرفیت دانشبنیان کشور در راستای ارتقای کارایی کسبوکارهای سنتی استفاده کرد. مجدداً صندوق نوآوری و شکوفایی آمادگی دارد تا ۴۰ درصد در این صندوقها مشارکت داشته باشد.
بنابراین فکر میکنیم که ابزار اولیه برای حمایت از کسبوکار نوپا فراهم شده است؛ چرخهای که از ابتدا با «همسرمایهگذاری» برای ریسکهای بالا آغاز میشود و با صندوقهای جسورانه بورسی و صندوقهای خصوصی تکمیل خواهد شد. در مراحل اولیه حضورمان پررنگتر، پذیرش ریسک بیشتر، و اتکا به سازوکار بازار سرمایه کمتر است. در مراحل بعدی حمایت مالی ما کاهش مییابد، انتظارمان از بازده بیشتر شده و دخالتمان نیز کمتر است. طبیعتاً در این بخش حمایت در بستر بازار و مبتنی بر حداکثر شفافیت خواهد بود.
اگر بخواهیم بگوییم انتظارت از اینکه این مدل سرمایهگذاریهای جدید تا چه حد بازده داشته باشد و موفق باشد، چیست؟
دو نکته مهم در این خصوص وجود دارد. نکته اول اینکه ما ابزار بسیار متنوع و بیشتری برای اثربخشی واقعی بر اکوسیستم نوآوری نیاز داریم. واقعیت این است که ما در ابتدای راه هستیم و امیدوارم بتوانیم بازهم سطح مداخله خود را به عنوان بازیگر فعال کاهش داده و هرچه بیشتر به عنوان یک نهاد حمایتکننده، کاهشدهنده ریسک و تسهیلکننده رفتار کنیم. نکته دوم اینکه سرمایهگذاری خطرپذیر یک فرآیند مبتنی بر یادگیری است؛ یعنی نمیتوان از ابتدا به حداکثر کارایی و بازدهی دست یافت. حتماً اثرات جانبی نامطلوب ایجاد میشود. حتماً در تشخیص اشتباهاتی رخ خواهد داد و شک نکنید که اکوسیستم با ورود یک نهاد جدید سرمایهگذار با چالشهایی روبهرو میشود. هرچند حداکثر تلاش ما ورود بسیار محتاطانه و تدریجی است؛ اما نمیتوان منکر اثرات ایجادشده بود. ولی مهم این است که ما از نگاه نهادی جلو برویم که بتوانیم بازخورد بگیریم. تاکید ما بر استفاده از نهادهای موجود مثل بازار سرمایه، صندوقهای پژوهش و فناوری و صندوقهای قانونی کشور به همین دلیل است. باید بتوانیم اشکالات فرآیندهایمان را مشخص کرده و آسیبشناسی کنیم. بهترین راه بهبود یک فرآیند استفاده از بسترهای نهادی است تا امکان بازخورد و اصلاح در بستر زمان وجود داشته باشد.
ارسال نظر