یادداشت
تغییر رهیافت تقابلی به رهیافت تعاملی
شخص و شخصیت وی از این جهت پژواک بسیار بالایی پیدا کرد؛ بهگونهایکه حتی مخالفان و نقادان وی باوجودیکه به نقد یا مخالفت با او میپرداختند، اما نقش بسزای او را در عرصه دهههای اخیر تحولات سیاسی در ایران معاصر مورد توجه جدی قرار دادند. او بهعنوان یک کنشورز پراگماایدئولوژیک با پشتوانه سیاستورزیهای خود توانست عرصه تقابل ایران با نظم منطقهای و نظام بینالملل را از رودررویی به آستانه تنشزدایی وارد کند. دکترین وی در عرصه سیاست خارجی بر اصل عادیسازی روابط بهویژه با کشورهای همسایه و عرب مسلمان متکی بود. او زمینهپرور ایجاد فضای مناسب برای رئیس دولت اصلاحات در جهت ایجاد فضای مثبت با هدف تنشزدایی و گفتوگوی تمدنها شد. وی در چارچوب عادیسازی روابط و گفتمان حاکم بر حرکت آینده دستگاه سیاست خارجی در چارچوب سند چشمانداز وارد شد. اگرچه هنوز سند چشماندازی نگاشته نشده بود و حدود یک دهه بعد از ریاستجمهوری وی سند چشمانداز در سال ۱۳۸۲ ابلاغ شد ولی او با عادیسازی روابط، جهتگیری تعامل سازنده موثر را کلید زد. در دوران مرحوم هاشمی، روابط ایران با کشورهای عربی به ویژه عربستان به اوج رسید و توانست بعد از جنگ ۸ ساله تحمیلی یا دفاع مقدس زمینههای نوعی تعاملگرایی را در عرصه سیاست خارجی به نمایش گذارد. از این رو میتوان گفت او قبل از آنکه به جهتگیری تحتعنوان سند چشمانداز بر تعامل سازنده موثر تاکید کند با دکترین عادیسازی روابط، رهیافت تقابلی را به رهیافت تعاملی تغییر جهت داد.
این سیاستمدار پرنفوذ ایرانی بر این اعتقاد بود که باید مسائل ایران در حوزه منطقهای و فرامنطقهای با جهتگیری خردورزانه و در بستر ادبیات سیاسی حل و فصل شود. او که به نیکی با بافت ساختار قدرت پس از انقلاب اسلامی و نقش نهادهای سنتی و نفوذ عناصر خاص در این بافتار قدرت آشنا بود و بیش از هرکس این بافت را مورد ارزیابی و ارزشیابی قرار داده بود، توانست زمینههای مطرح شدن بعضی از گزارههای مخاطرهانگیز را در ارتباط با سیاست خارجی فراهم سازد. رویکرد رادیکالیستی سیاست خارجی ایران در دهه نخست انقلاب در دوران او به یک جهتگیری عملگرای انقلابی تغییر ریل داد. مرحوم هاشمی به نیکی میدانست که این بافتار قدرت و عناصر موجود در این بافتار اجازه عملکرد مثبت ساختار موجود در جهت حل و فصل بسیاری از مسائل مربوط به سیاست خارجی و در مرکز ثقل آن، رودررویی تهران و واشنگتن را مدنظر قرار داده است. از این رو و با آگاهی به مقاومتهای موجود براساس گرایشهای مختلف، وی به رهبر و معمار انقلاب اسلامی پیشنهاد داد تا زمانی که ایشان در قید حیات هستند با توجه به جایگاه و منزلتشان در حوزه انقلاب، مسائل مربوط به ایران و آمریکا را مشخص و حل و فصل کنند.
بنابراین میتوان گفت در دوره او بود که برای نخستین بار تنشزدایی نه در سطح منطقهای که در سطح بینالمللی مورد توجه قرار گرفت. او تلاش گرفت گفتوگوهای سازنده با اتحادیه اروپا را آغاز و گسترش بخشد. از این جهت ابعاد حرکت او گسترش یافت و دکترین عادیسازی روابط تنها محدود به کشورهای عربی و اسلامی نشد؛ بلکه او تلاش داشت تا این عادیسازی روابط را در نظم منطقهای به سمت نظام بینالملل هدایت کند. براساس همین جهتگیری بود که ادبیات سیاسی ایران در دولت اصلاحات توانست از آن استفاده کند و جدا کردن دولت و ملت آمریکا را از یکدیگر در ادبیات مربوط به سیاست خارجی ایران احیا کند. موضعگیری رئیس دولت اصلاحات در ارتباط با ایالات متحده آمریکا و جدا کردن ملت آمریکا از دولت آمریکا بر این پیشزمینه استوار شد.
در نهایت اینکه آیتالله هاشمی رفسنجانی به دلیل توانایی سیاسی در هر مقامی که قرار گرفت، به آن جایگاه قدرت میبخشید. او در زمان جنگ همزمان با اینکه ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت، بهعنوان فرماندهی عالی جنگ و جانشین رهبری منصوب و پس از آن در زمان رئیسجمهوری به علت تلاش برای جبران خسارتهای ناشی از جنگ، به سردار سازندگی مشهور شد. دولت وی با نفت هفت دلار آغاز به کار کرد و هنگام پایان کار ریاستجمهوری او، نفت به نزدیک ۱۵ دلار رسید؛ در حالی که هزینههای استخراج نفت بسیار بیشتر از امروز بود. آیتالله هاشمی دولتی را تشکیل داد که با وجود نابسامانیهای آن روز، بسیاری از بنیادهای اقتصاد کنونی ایران را فراهم ساخت. سپس آیتالله هاشمی رفسنجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزیده شد و در مجلس خبرگان رهبری نیز بهعنوان عنصری بسیار تاثیرگذار حضور یافت. در واقع وی در هر عنوانی که حضور داشت، متناسب با قدرت خویش آن سازمان نیز قدرت بیشتری مییافت.
ارسال نظر