سوءمدیریت، منابع طبیعی را آب میکند
از آنجا که هیچ برنامهای برای این روانآبها در نظر نگرفتهایم این آبها بهصورت سیلاب به تخریب اکوسیستم، مناطق شهری و روستایی، صنایع و زیربناهایی که میلیاردها برای آن هزینه کردهایم میانجامد. نکته تلخ در این مساله این است که هیچ گونه هماهنگی بین دستگاهها و بخشهای مختلف وجود ندارد، به این ترتیب زمانی که صنایع و یا بخشهای خدماتی وارد یک منطقه میشود با بخش مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست بسیار غریبه هستند و ارتباط مورد نیاز را با این نهادها برقرار نمیکنند. این بخشها روشهای خود را پیاده کرده و در نهایت با وقوع سیل بخش زیادی از این زیرساختها از بین میرود. از سوی دیگر مدیریت منابع طبیعی ما فوقالعاده ضعیف و کوتاه مدت است. ما باید در دورههای ۵۰ ساله منابع طبیعی را مدیریت کنیم و این در حالی است که در ایران دورههای ۱۰ ساله داریم. حتی این عدد ۱۰ ساله تنها روی کاغذ است و در عمل ما دورههای چهارساله و کوتاهتر در این حوزه داریم.
چنین رویهای سبب میشود هر مدیری شیوه خاص خود را برای مدیریت عرصههای طبیعی در پیش گیرد و خروج هر فردی، به اتخاذ شیوههای جدید مدیریتی منجر شود. برای رفع این چالشها در ایران باید به جزئیات مدیریت عرصهها وارد شویم. به گفته کارشناسان جهانی جنگلهایی مشابه جنگلهای ایران که قدمت زیادی دارند نباید مورد بهرهبرداری قرار بگیرند. اما ما از این جنگلها برداشتهای خارج از ظرفیت داشته و از الگوهایی در برداشت از آنها بهره میگیریم که اشتباه بودن آن ثابت شدهاند.. در غرب کشور بهرهبرداری از جنگل برای چوب سوخت از دیگر معضلاتی است که بلوطها را تهدید میکند، مسوولان این مشکل را دریافته و راهکار آن را تامین سوخت عنوان کردهاند. چه میزان از سوخت تامین شده است؟ آیا اطلاع رسانیهای لازم صورت گرفته است؟
چه نهادی متولی سوخترسانی و اطلاعرسانی است؟ چه میزان اعتبار برای حل این مشکل نیاز است؟ این پرسشها و دهها پرسش دیگر در این زمینه وجود دارد که هیچ پاسخی به آنها داده نشده است. در شمال ایران و جنگلهای هیرکانی نیز طرحهایی برای خروج دام از جنگل اجرایی شد و اعتبارهای فراوانی برای آن اختصاص یافت. با این حال نتیجه این طرحها چیست؟ آیا دام همچنان در این مناطق وجود دارد و همچنان نهالهای کوچک را از دست میدهیم؟ دامداریهای حاشیه جنگل چه تبعاتی داشته است؟ باز هم مشاهده میکنیم این پرسشها نیز تاکنون بیجواب ماندهاند. متاسفانه مدیران آمارهای غیرواقعی از دوران مدیریت خود ارائه میدهند و مردم اطلاعات کافی از اتفاقاتی که میافتد، ندارند.
در کنار این سوءمدیریت پیامدهای تغییر اقلیم در کنار بیماریها به شدت جنگلها را آسیب پذیر کردهاند. ما هیچ کجا حاضر نیستیم عنوان کنیم مدیریت ما در این حوزه یکپارچه و جامع نبوده و آنچه بر سر ما میآید از روندی است که تاکنون در پیش گرفته ایم. جامعه آکادمیک ما نیز به جای اینکه تحقیق کرده و راهکارهایی به بخش اجرا بدهد، به رقیبی برای بخش اجرا تبدیل شده است.. ضرر چنین فعالیتهایی به آسیب به عرصههای طبیعی میانجامد که نتیجه آن جاری شدن سیل، روان آبها است که در نهایت به واسطه عدم مدیریت این روان آبها بخار شده و از دست میروند.
ارسال نظر