تهرانِ عزیزِ  یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم - ۵ مرداد ۹۱
تهران در داستان «یوسف آباد خیابان سی و سوم» شهری به شدت سمپاتیک و دوست داشتنی است. آنقدر که شخصیت اصلی داستان می‌گوید «من فقط می‌توانم آنقدر از تهران دور شوم که زود به آن برگردم». سیدابوالحسن ریاضی استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در سمینار بازنمایی فضاهای شهری در هنر و ادبیات نیز با ارائه مقاله‌ای به بازنمایی تهران در داستان «یوسف آباد خیابان سی و سوم» نوشته سینا دادخواه پرداخت. در بخشی از مقاله وی آمده است:« رغبت علاقه‌مندان را به مطالعه آن یادآور شد و گفت: اهمیت این کتاب در این است که اگر تهران را از آن بردارید، دیگر داستان کتاب اساساً نمی‌تواند رخ دهد؛ گویی همه شخصیت‌ها به نحوی فرا خوانده شده‌اند تا تهران خوانده شود.
«آیا اساساً می‌توان شهر را بازنمایی کرد و آیا چنین بازنمایی قابلیت تعمیم را دارد یا خیر؟» اگر اثر هنر مصنوعی نباشد و از ناخودآگاه هنرمند بیرون آمده باشد، کاملاً قابلیت تعمیم را دارد و درک من از داستان «یوسف آباد خیابان سی و سوم» این است که با ما یک نگاه ناخودآگاه رو به رو هستیم یعنی تصاویر تهران در این کتاب مصنوعی نیست.تهران در داستان «یوسف آباد خیابان سی‌وسوم» شهری به شدت سمپاتیک و دوست داشتنی است. آنقدر که شخصیت اصلی داستان می‌گوید «من فقط می‌توانم آنقدر از تهران دور شوم که زود به آن برگردم». واقعیت نیز از همین مسأله حکایت می‌کند؛ کسانی که در تهران زندگی می‌کنند با وجود همه گله‌ها و شکایاتی که از مشکلات این شعر دارند، وقتی از تهران خارج می‌شوند، دوست دارند زودتر به این شهر برگردند.آدم‌های این داستان به نحوی عمیق مدرن‌اند و تهرانِ سینا دادخواه آکنده از مفاهیم مدرن است. کتاب «یوسف آباد، خیابان سی و سوم» از داستان‌های متفاوتی است که در آن، شهر هویتی مستقل و زنده دارد.