از دنیای رباتها تا دنیای منابع انسانی
مهدی صمیمی
دانشآموخته کارشناسی ارشد مدیریت MBA (دانشگاه شریف) و فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی مکانیک (دانشگاه شریف)
شاید تغییر رشته از مهندسی مکانیک به رشته مدیریت یکی از مهمترین تصمیمهای زندگیام تلقی شود که البته در نظر اکثر آشنایانم عجیبترین -و حتی اشتباهترین- تصمیم بوده است. البته الان وضعیت تغییر کرده است و برخی از آنها توجیه شدهاند، اما شاید موضوع مهمتر، نظر خودم در مورد این تصمیم باشد که البته کاملا رضایت دارم. به اعتقاد من نتیجه مطلوب این تصمیم به هیچ وجه اتفاقی نبوده است.
دانشآموخته کارشناسی ارشد مدیریت MBA (دانشگاه شریف) و فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی مکانیک (دانشگاه شریف)
شاید تغییر رشته از مهندسی مکانیک به رشته مدیریت یکی از مهمترین تصمیمهای زندگیام تلقی شود که البته در نظر اکثر آشنایانم عجیبترین -و حتی اشتباهترین- تصمیم بوده است. البته الان وضعیت تغییر کرده است و برخی از آنها توجیه شدهاند، اما شاید موضوع مهمتر، نظر خودم در مورد این تصمیم باشد که البته کاملا رضایت دارم. به اعتقاد من نتیجه مطلوب این تصمیم به هیچ وجه اتفاقی نبوده است.
مهدی صمیمی
دانشآموخته کارشناسی ارشد مدیریت MBA (دانشگاه شریف) و فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی مکانیک (دانشگاه شریف)
شاید تغییر رشته از مهندسی مکانیک به رشته مدیریت یکی از مهمترین تصمیمهای زندگیام تلقی شود که البته در نظر اکثر آشنایانم عجیبترین -و حتی اشتباهترین- تصمیم بوده است. البته الان وضعیت تغییر کرده است و برخی از آنها توجیه شدهاند، اما شاید موضوع مهمتر، نظر خودم در مورد این تصمیم باشد که البته کاملا رضایت دارم. به اعتقاد من نتیجه مطلوب این تصمیم به هیچ وجه اتفاقی نبوده است. در حقیقت دلیلی که پسزمینه این تصمیم بود بر مبنای درک صحیحی از توانمندیها و علایقم و همچنین تغییر و تحولات محیط پیرامونم بنا شده بود.
زمانی که برای دوره کارشناسی وارد رشته مهندسی مکانیک شدم، علاقه وافری به زمینههای عملی این رشته و به طور خاص رباتیک داشتم، اما با ورود به دانشگاه، این تمایل بسیار زیاد، با سدی محکم مواجه شد. منظورم از این سد محکم بیتوجهی و حتی برخورد بسیار تند برخی از اساتید با آن نبود، بلکه فکر میکنم فضای رشته مکانیک در دانشگاه با تصورات من فاصله زیادی داشت و همین باعث میشد بسیاری از اساتید را در جلسه امتحان میانترم و حتی در یک مورد پایانترم زیارت کنم. شاید تنها استثنای دروس کارشناسی، درسی اختیاری بود که از دانشکده مدیریت گرفتم و البته ضمن حضور در همه جلسات، بالاترین نمره کلاس بودم. اما ورود به رشته مدیریت و آن هم گرایش مدیریت منابع انسانی دریچهای را که از آن درس اختیاری باز شده بود بازتر و مرا وارد دنیای دیگری کرد که در آن خبری از شب امتحان و جزوه خواندنهایش نبود. این بار برایم بیدار شدن در ساعت هفت صبح و حضور در کلاس اصلا سخت و محال نبود، اما چرا چنین شد؟
در پاسخ به این سوال باید بگویم این اتفاق در مورد همه افرادی که از رشته مهندسی وارد رشته مدیریت میشوند نمیافتد و برخی تجربهای کاملا عکس این تغییر رشته دارند. ریشه این تفاوت بیش از هر چیز به تمایلات درونی و ویژگیهای فردی بستگی دارد. به شخصه همیشه دوست داشتم دامنه اثر وسیعی داشته باشم. مسائل و مشکلات ریشهای را تجزیه و تحلیل و راهحل ارائه کنم. از این بابت که بسیاری از مشکلات کشورمان و صنایع آن ریشه در ضعف دانش مهندسی ندارد، مطمئن بودم و در حقیقت گرایش «منابع انسانی» و رفتار سازمانی را در همین راستا دنبال کردم. الان میدانم که شناختم در آن زمان درست بوده است و امیدوارم بتوانم با فعالیت در این زمینه اثربخشی بالاتری داشته باشم.
دانشآموخته کارشناسی ارشد مدیریت MBA (دانشگاه شریف) و فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی مکانیک (دانشگاه شریف)
شاید تغییر رشته از مهندسی مکانیک به رشته مدیریت یکی از مهمترین تصمیمهای زندگیام تلقی شود که البته در نظر اکثر آشنایانم عجیبترین -و حتی اشتباهترین- تصمیم بوده است. البته الان وضعیت تغییر کرده است و برخی از آنها توجیه شدهاند، اما شاید موضوع مهمتر، نظر خودم در مورد این تصمیم باشد که البته کاملا رضایت دارم. به اعتقاد من نتیجه مطلوب این تصمیم به هیچ وجه اتفاقی نبوده است. در حقیقت دلیلی که پسزمینه این تصمیم بود بر مبنای درک صحیحی از توانمندیها و علایقم و همچنین تغییر و تحولات محیط پیرامونم بنا شده بود.
زمانی که برای دوره کارشناسی وارد رشته مهندسی مکانیک شدم، علاقه وافری به زمینههای عملی این رشته و به طور خاص رباتیک داشتم، اما با ورود به دانشگاه، این تمایل بسیار زیاد، با سدی محکم مواجه شد. منظورم از این سد محکم بیتوجهی و حتی برخورد بسیار تند برخی از اساتید با آن نبود، بلکه فکر میکنم فضای رشته مکانیک در دانشگاه با تصورات من فاصله زیادی داشت و همین باعث میشد بسیاری از اساتید را در جلسه امتحان میانترم و حتی در یک مورد پایانترم زیارت کنم. شاید تنها استثنای دروس کارشناسی، درسی اختیاری بود که از دانشکده مدیریت گرفتم و البته ضمن حضور در همه جلسات، بالاترین نمره کلاس بودم. اما ورود به رشته مدیریت و آن هم گرایش مدیریت منابع انسانی دریچهای را که از آن درس اختیاری باز شده بود بازتر و مرا وارد دنیای دیگری کرد که در آن خبری از شب امتحان و جزوه خواندنهایش نبود. این بار برایم بیدار شدن در ساعت هفت صبح و حضور در کلاس اصلا سخت و محال نبود، اما چرا چنین شد؟
در پاسخ به این سوال باید بگویم این اتفاق در مورد همه افرادی که از رشته مهندسی وارد رشته مدیریت میشوند نمیافتد و برخی تجربهای کاملا عکس این تغییر رشته دارند. ریشه این تفاوت بیش از هر چیز به تمایلات درونی و ویژگیهای فردی بستگی دارد. به شخصه همیشه دوست داشتم دامنه اثر وسیعی داشته باشم. مسائل و مشکلات ریشهای را تجزیه و تحلیل و راهحل ارائه کنم. از این بابت که بسیاری از مشکلات کشورمان و صنایع آن ریشه در ضعف دانش مهندسی ندارد، مطمئن بودم و در حقیقت گرایش «منابع انسانی» و رفتار سازمانی را در همین راستا دنبال کردم. الان میدانم که شناختم در آن زمان درست بوده است و امیدوارم بتوانم با فعالیت در این زمینه اثربخشی بالاتری داشته باشم.
ارسال نظر