گفتوگو با پانتهآ بهرام در آستانه اجرای مونولوگش در خانه هنرمندان - ۳۰ شهریور ۹۱
هنرزندگی راقابل زیستن میکند
پانتهآ بهرام، بیش از ۲۰ سال است که در عرصه تئاتر فعال است. بهرام در سال ۱۳۶۷ اولین بازی خود را در نمایش«قصه ششم» به کارگردانی سهیلا فلاحپور در تالار هنر تجربه کرد.
بازیهای بعدی وی نمایش «آتقی و شهر خیال» در سال ۱۳۶۷ و نمایش «مرگ یزدگرد» به کارگردانی گلاب آدینه در سال ۱۳۶۹ بود. سال ۷۰ اولین جایزه اش را در بازیگری گرفت و امروز در جایزه گرفتن یک رکورددار محسوب میشود. او به طور مشخص در کارهای گروه تئاتر امروز که از پایهگذارانش بود و همچنین آثار گروه تئاتر تجربه به عنوان مهمان بیشترین حضور را داشت و از بازیهای دیگر او با کارگردانهای دیگر میتوان به «دهان بند سکوت»، «شب هزار و یکم» اشاره کرد و بازی در نمایش «منطقه اشغال شده» که با آن تقریبا دور دنیا را گشت.
هنرزندگی راقابل زیستن میکند
پانتهآ بهرام، بیش از 20 سال است که در عرصه تئاتر فعال است. بهرام در سال 1367 اولین بازی خود را در نمایش«قصه ششم» به کارگردانی سهیلا فلاحپور در تالار هنر تجربه کرد.
بازیهای بعدی وی نمایش «آتقی و شهر خیال» در سال 1367 و نمایش «مرگ یزدگرد» به کارگردانی گلاب آدینه در سال 1369 بود. سال 70 اولین جایزه اش را در بازیگری گرفت و امروز در جایزه گرفتن یک رکورددار محسوب میشود. او به طور مشخص در کارهای گروه تئاتر امروز که از پایهگذارانش بود و همچنین آثار گروه تئاتر تجربه به عنوان مهمان بیشترین حضور را داشت و از بازیهای دیگر او با کارگردانهای دیگر میتوان به «دهان بند سکوت»، «شب هزار و یکم» اشاره کرد و بازی در نمایش «منطقه اشغال شده» که با آن تقریبا دور دنیا را گشت. اما او شمار زیادی از بازیهای موفق تلویزیونی و سینمایی نیز دارد که شاید بازی در دو فیلم چهارشنبه سوری و بدرود بغداد را بتوان دو اثر منحصر به فرد او در مقام بازیگر نام برد. پانتهآ بهرام تا به حال هشت بار در جشنوارههای مختلف و از سوی کانون ملی منتقدان جایزه گرفته است. از جمله دریافت جایزه اول بازیگری برای بازی در نمایش «مرگ یزگرد»، دریافت جایزه سوم بازیگری برای بازی در نمایش «زمستان 66» و «پس تا فردا»، دریافت جایزه دوم بازیگری برای بازی در نمایش «رازها و دروغها» و «شکلک»، دریافت جایزه اول بازیگری برای
نمایشهای «همان همیشگی» و «رازها و دروغها» از سوی کانون ملی منتقدان.او تجربه کارگردانی تئاتر و عضویت در هیات انتخاب آثار جشنوارهها و بخش مدیریتی تئاتر را نیز دارد و به همه اینها اضافه کنید تدریس بازیگری که سالهاست بیوقفه انجام میدهد.
او گرچه در دو سال اخیر به ندرت در مطبوعات گفتوگویی داشته اما اجرای نمایش جدیدی از او در خانه هنرمندان بهانهای شد تا گفتوگویی کوتاه با او داشته باشیم.
خانم بهرام خیلی وقت است که بیشتر فعالیت شما معطوف به تدریس است و کار کمتری از شما میبینیم.
متاسفانه اگر همه کارگردانها و بازیگران و نویسندهها در ایران بیکار باشند که انبوهی از دوستان اطراف من هستند، برای انبوهی از مردم مهم نیست و سراغی هم نمیگیرند. مگر آدمهایی که اهل خاطره بازی هستند و هنوز معتقدند هنر زندگی را قابل زیستن میکند و نمیشود آن را از زندگی حذف کرد. درصد این آدمها هم رو به کم شدن است. در این روزگار کسی دیگر نمیپرسد فلانی کجاست اما کافی است چند بار پشت سر هم بنویسید پول، پول و باز هم پول. بعد از آدمها بپرسی درباره این واژه سه حرفی چه فکر میکنند.
به نظر شما چه فکر میکنند؟
به جرات میتوانم بگویم اگر نه ۱۰۰ یا ۹۰ درصد اما ۸۰ درصد ذهن آدمها را همین واژه پر کرده است و اینقدر قدرت پیدا کرده که همه چیز را کنار زده است. گاهی فکر میکنم کاش مثل قدیم داد و ستد وجود داشت. یعنی من تخم مرغ میدادم و گندم میگرفتم. گندم میدادم و لباس میگرفتم.
اجرای نمایشی که شنبه در خانه هنرمندان دارید به همه اینها که به نظر این روزها ذهنتان را مشغول کرده ربط دارد؟
دقیقا و بزرگترین ربطش این است که کارم تمام کمدی است و قصدم این است که فقط مردم را بخندانم. تمام تلاش من و گروهم این است که حتی در طراحی پیش از ورود تماشاگر به صحنه او را در موقعیتی قرار دهیم که بخندد و شاید بعد از اجرا دل درد گرفته باشد. از این مربوطتر؟
حتما شما میگویید ربط دارد. اسم نمایش هم عجیب است.
بله. اسم نمایش دکتر شکیل و مسترهای است که من به همراهی مارتین شمعون پور آن را نوشته ام هر چند سهم بیشتری به او تعلق میگیرد. کار را هم برای فستیوال منولیو آماده کردهام که چند سالی است حسن معجونی راه انداخته و طبق خواسته خودم از داوری بیرون ماند. تنها احساسم این بود که بخندم و بخندانم و علت شرکت کردنم در این فستیوال هم همین بود.
کار گویا 50 دقیقه است و در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا میشود. میتوانید بگویید مخاطب با چه نوع کمدی رو به رو خواهد بود؟ مثلا آیا طنز چخوفی است؟
نه. فقط میتوانم بگویم هیچ چیز در این نمایش جدی نیست و به همین دلیل شکلی از کمدی است که کمدی بودنش از همین میآید که هیچ چیز در آن جدی نیست. یک مقدار البته سعی کردم کار، کارتونی باشد.
دچار ممیزی که نشدید؟
اینقدر در این سالها کیسه ممیزی به تنمان خورده که میدانیم چی به چی است. هر چه در این سالها در این باره گفتیم کسی نشنید و آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.
یک سوالی که همیشه در ذهن من بوده اینکه چرا پانتهآ بهرام طی این سالها سراغ نمایشنامه نویسی نرفته است.
من علت اینکه اساسا ادبیات نمایشی خواندم این بود که جدا از اینکه نیاز به دانش ادبی داشتم دلم میخواست بنویسم اما نوشتههایم در حد شعر یا قطعات کوتاه یا مجموعه طرح باقی ماند چون بازیگری نقطه پررنگ زندگیام و سطح اتکایم برای بقا بود و هست. هر چند این روزها نوشتن برایم جدیتر شده است، ولی همچنان شخصیتر از آن است که بخواهم با کسان زیادی تقسیمش کنم. شاید چیزی است که کمکم میکند برای اطفای این حریق درونی و البته تدریس هم همین کمک را به من میکند تا تجربههایی که سخت به دست آوردهام را در قالب بستههای کادویی به بچهها هدیه بدهم به این امید که آنها چیزهای بهتری را تجربه کنند.
جایی گفته بودید بازیگر به نظر من موجودی است که مجبور است بتواند خیلی چیزها باشد. پس مدام تخیل میکند. من جزو آن گروه بازیگرانم که نقش را شبیه خودم میکنم. یعنی در برخورد با کاراکتر دنبال این میگردم که وجوه آن آدمها را در پانتهآ بهرام پیدا کنم و اگر پانتهآ، این لباس را میپوشید یا این نگاه را داشت، چه برخوردی با جهان میکرد. و جای دیگری هم اشاره داشتید که همه بازیگران بزرگ جهان هر از چند گاهی به تئاتر میآیند و بعد دوباره به سینما برمیگردند.همیشه با خواندن این جملهها به نظرم میرسد بازیگری خیلی برای شما جدی تر از یک شغل است.
قطعا. برای همین وقتی ماههای بیکاری را میگذرانم حال خوشی ندارم. برای همین وقتی نگاه میکنم که سه فیلم دارم که توقیف هستند (من مادر نیستم، میگرن و بیخود و بیجهت) که ثمره انرژی و بلوغ و فکر بازیگری من است حال خوبی ندارم. چون بازیگر میخواهد دیده شود. من کار میکنم که مرا ببینند. در حالیکه بعد از این همه تلاش به خودم این روزها میگویم من کجای زندگی ایستادهام؟ آن هم در این روزگار پول پول پول، بیکاری یعنی عدم توانایی در حتی امیدوار بودن.
ارسال نظر