تن و روان در دامگه تکنولوژی
صدرا محقق
«تا آنجا که به روابط انسانی مربوط میشود، همان تکنولوژیهای اطلاعاتی که قادرند ما را به هم متصل سازند، میتوانند در عین حال با در اختیار گذاشتن توهمی از با هم بودن، ما را از داشتن یک ارتباط رویاروی با همنوعان جدا سازند. » این عبارت جملهای است از دکتر یحیی کمالیپور، کارشناس برجسته رشته ارتباطات و استاد دانشگاه در آمریکا، اشاره این کارشناس به سیطره روابط تکنولوژیک و مجازی بر روابط چهره به چهره و واقعی است. با نگاهی به حضور مقتدرانه انواع این وسایل جدید در زندگی روزمره انسان مدرن، واقعیت گفته شده در نظریه بالا به وضوح قابل درک است.
«تا آنجا که به روابط انسانی مربوط میشود، همان تکنولوژیهای اطلاعاتی که قادرند ما را به هم متصل سازند، میتوانند در عین حال با در اختیار گذاشتن توهمی از با هم بودن، ما را از داشتن یک ارتباط رویاروی با همنوعان جدا سازند. » این عبارت جملهای است از دکتر یحیی کمالیپور، کارشناس برجسته رشته ارتباطات و استاد دانشگاه در آمریکا، اشاره این کارشناس به سیطره روابط تکنولوژیک و مجازی بر روابط چهره به چهره و واقعی است. با نگاهی به حضور مقتدرانه انواع این وسایل جدید در زندگی روزمره انسان مدرن، واقعیت گفته شده در نظریه بالا به وضوح قابل درک است.
صدرا محقق
«تا آنجا که به روابط انسانی مربوط میشود، همان تکنولوژیهای اطلاعاتی که قادرند ما را به هم متصل سازند، میتوانند در عین حال با در اختیار گذاشتن توهمی از با هم بودن، ما را از داشتن یک ارتباط رویاروی با همنوعان جدا سازند.» این عبارت جملهای است از دکتر یحیی کمالیپور، کارشناس برجسته رشته ارتباطات و استاد دانشگاه در آمریکا، اشاره این کارشناس به سیطره روابط تکنولوژیک و مجازی بر روابط چهره به چهره و واقعی است. با نگاهی به حضور مقتدرانه انواع این وسایل جدید در زندگی روزمره انسان مدرن، واقعیت گفته شده در نظریه بالا به وضوح قابل درک است. اگر چه اینترنت و موبایل حتی تا اوایل دهه هشتاد، یعنی 12 سال قبل فقط مختص به گروهی اندک از افراد در جامعه ایرانی بود، امروزه اما میتوان ادعا کرد تقریبا هیچ فردی در ایران نیست که زندگیاش به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با ابزارهای جدید تکنولوژیک وابستگی کامل نداشته باشد. امروزه حتی اهالی دور افتادهترین روستا در کوچکترین شهرستان ایران یا عشایر فلان نقطه از کشور که در سیاه چادر زندگی میکند، دستکم برای نامنویسی و دریافت یارانهها ناگزیر از مراجعه به یک کافینت نیست. بماند که با تقریبی 90 درصد اغلب آنها برای رتق و فتق امور زندگیشان به گوشیهای تلفن همراه مجهز شده و بدون آن حتی دامهای خود را به چرا نمیبرند. در روستاها و شهرهای بزرگ که ماجرا از این هم مفصلتر است. حالا اینترنت، انواع موبایل، کامپیوتر و لپتاپها بخشی جدی و اصلی از زندگی مردم شدهاند. حداقل در رابطه با موبایل میتوان اینگونه گفت که این ابزار جدید با وجود اینکه کمتر از ده سال از همهگیر شدنش در جامعه ایرانی میگذرد تنها وسیله و ابزاری است که دقیقا مشابه لباس تن یا کفش پا بخشی جدا نشدنی از حیات شبانهروزی افراد شده است. امروزه اگر کسی پیدا شود که موبایل نداشته باشد دقیقا همانقدر برای دیگران عجیب و غریب است که فردی تارک دنیا زندگی و حضور در اجتماع را رها کرده و به غاری در دل کوه پناه برده باشد. گوشی موبایل و اخیرا داشتن ایمیل و اکانت فیسبوک یا دیگر شبکههای اجتماعی بخشی از هویت و داشتههای ضروری هر فرد به حساب میآید و اگر کسی یکی از اینها را نداشته باشد موردی عجیب، قدیمی و شاید جداافتاده و منزوی در جامعه به حساب آید. حالا به مدد این ابزارها و رسانههای جدید بسیاری از مفاهیم که از بدو به وجود آمدن بشر شکل و هویتشان ثابت مانده بود، از اساس تغییر کرده است، مثلا پیش از این اگر دوستی پیوسته دو نفر به معنای ارتباط نزدیک آن دو در محیطی کوچک بود که به دیدار رودرروی آنها در بازههای زمانی کوتاه ختم میشد، حالا به مدد این ابزار دوستیهای عمیقی شکل میگیرد با فاصلههای هزاران کیلومتری و گاه بدون اینکه هیچکدام از دو طرف دیگری را از نزدیک ببیند. کارشناسان در اینباره معتقدند: بهرغم اینکه ظاهرا تکنولوژیهای جدید، ارتباطات مرزهای جغرافیایی و فواصل بین مردمان را از جا برداشته است، از جهت ارتباطات میان فردی یا چهره به چهره، بسیاری از ساکنان دهکده جهانی، مرزهای جدیدی بین خود و کسانی که در محیط بلافصل آنها همچون خانه، اجتماع، اداره و... زندگی میکنند به وجود آوردهاند. به طور مثال در ادارات امروزی چندان غریب به نظر نمیرسد که دو همکار که صندلیشان کنار هم است از طریق پست الکترونیکی یا پست صوتی با هم ارتباط برقرار کنند؛ درست مثل اینکه از لحاظ جغرافیایی فاصله زیادی با هم داشته باشند. عجیب آنکه از نقطهنظر روابط انسانی، جدایی و کاهش رویایی چهره به چهره، به صورت مشخصه اصلی عصر اطلاعات درآمده است. این شکل جدید رابطهها اما بدون عوارض هم نیست، چرا که این سبک از ارتباط احساس بیاعتمادی به دیگران از جمله دوستان و همسایگان یکی از نشانههای بارز این عصر است. برای اثبات این ادعا میتوان یک بازار پررونق را مثال زد، چرا که یکی از پررونقترین تجارتهای عصر اطلاعات مربوط است به انبوه ابزارآلات پیچیده امنیتی در بازاری که توسط مشتریان پر سوءظن عصر مدرن به مصرف میرسد. یعنی کسانی که بیشتر تمایل به محبوس ساختن خود دارند به جای اینکه پا از دایره تنگ و خود ساخته تنهایی فراتر نهند و برای زدودن ترس از ضمیر خود نسبت به دیگران به فعالیت برخیزند و به ایجاد راهحلهای ماندگار انسانی، و نه تکنولوژیکی، دست یازند و فرهنگ سوء ظن و ترس را به فرهنگ اعتماد، همکاری و احترام متقابل مبدل سازند. از سویی اگر چه تکنولوژیهای نوین بیش از هر چیز با تکیه بر این ادعا که برای تسهیل روابط افراد خلق شدهاند، اما هر چه این ابزارها پیشرفتهتر و استفاده از آنها گستردهتر شد، از آن سو تنهایی یا غلبه حس تنهایی بر انسان بیشتر شده است، بسیاری نیز در این زمینه پیشرفتهای تکنولوژی را مقصر اصلی و متهم ردیف اول میدانند. برای یافتن علت این تنهایی مدرن باید سری به ساختار فیزیولوژیک و ژنتیکی انسان زد، به گفته متخصصان این فنون انسانها از نظر ژنتیکی طوری طراحی شدهاند که از طریق ارتباطات معنادار با افراد واقعی به رضایت رسیده و درنتیجه از طریق آن فایده ببرند. بهعنوان مثال، نوزادانی که در زمان نوزادی و کودکی زیاد بغل گرفته شوند، نسبت به آنهایی که ارتباط فیزیکی کمی با آنها برقرار میشود، وقتی بزرگتر میشوند درشتتر و سالمتر شده و رشد عضلانی بهتری خواهند داشت. باوجود این واقعیت که تکنولوژی به افراد این امکان را میدهد که با افراد زیادی در سراسر جهان ارتباط برقرار کند اما در واقعیت، باوجود تعداد زیاد دوستانی که در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک دارید، باز هم نتیجه کار یکی است؛ حبابی تکنولوژیکی که موجب تنها شدن و جدایی افراد از ارتباطات انسانی واقعی شده است. تا زمانیکه از افراد دیگر جدا باشند، احساس تنهایی خواهند کرد، زیرا این دوستان مجازی نمیتوانند به خوبی نیازها و خواستههای همدیگر را در درازمدت برآورده کنند. یکی از تعیینکنندهترین عواقب تنهایی اجتماعی ناشی از تکنولوژی تاثیر آن بر روابط میانفردی در دنیای واقعی است. وقتی به طور مجازی یا تلفنی صحبت میکنید، ارتباط شما محدودتر از زمانی خواهد بود که آن فرد را به صورت رودررو میبینید. بهعنوان مثال، آنلاین حرف زدن با یک نفر استفاده از زبان بدن، تن صدا و ارتباط چشمی را در خود نخواهد داشت. درنتیجه، هرچه ارتباط رودرروی کمتری با دیگران داشته باشید، مهارتهای اجتماعی افراد بدتر خواهد شد. تاثیر ضعیف بودن مهارتهای اجتماعی بعدها ایجاد روابط بادوام و بامعنا در خارج از دنیای مجازی را برای آنها دشوار خواهد کرد. اثرگذاری چشمگیر وضعیت پساتکنولوژیک بر زندگی انسانها تنها به این موارد خلاصه نمیشود، در زندگی نو حالا بیماریها، فضا و حریم خصوصی و عمومی، داشتهها و داراییها مطلقا شبیه آنچه تا پیش از این عصر بود شباهت ندارد. بیماریهای این دوره بیش از آنکه بیماریهای جسمی باشد، فشارها و استرسهای روانی نوین است، حریم خصوصی اگر پیش از این به اندرونی خانه خلاصه میشد، حالا دایرهای فراتر از آن را شامل میشود، از آن سو تجاوز و گاه قدرت دست درازی دولتها و ابزارهای جدید به اندرونیترین بخش زندگی افراد حریم خصوصی را به صورتی بنیادین جابهجا کرده است، برای یک نمونه دم دست از این مثال میتوان به قدرت یا امکان استراق سمع تماسهای تلفنی یا بررسی، ذخیرهسازی و گاه فیلتر متن پیامکها و ایمیلهای رد و بدل شده میان افراد با بهانههای مختلف امنیتی دانست. داراییها هم حالا معنی پول و طلا و املاک نمیدهد، امروزه همه هست و نیست اغلب مردم مشتی صفر و یک و دادههای اطلاعاتی است که لو رفتن یا هک شدن این ارقام مجازی میتواند کسی را در دنیای واقعی به خاک سیاه بنشاند. به صورت خلاصه در این باره میتوان گفت تکنولوژیهای ارتباطی نوین در کنار انواع قدیمی آن، عملا مرزهایی که زمانی مردم و فرهنگهای مختلف را از جهت اقتصادی، جغرافیایی و سیاسی از هم جدا میساخت، برداشته است. دکتر کمالیپور در این باره نیز بر این باور است: «در چنین شرایطی البته باید تاکید کرد که تکنولوژیهای عصر اطلاعات را میتوان مثل شمشیر دولبه به شمار آورد. از یک طرف به فاصله اطلاعاتی بین «داراها»و «ندارها» یا «فقرای اطلاعاتی» و «ثروتمندان اطلاعاتی» دامن زده است، و از طرف دیگر فرصتی استثنایی برای بسیاری از گروههای حاشیهای پدید آورده، به نحوی که اکنون میتوانند حرفهای خود را که در گذشته خریداری نداشت از طریق کانالهای ارتباطی جهانی و فراگیر، همچون اینترنت منتشر سازند. بدون شک در کشورهای در حال توسعه هر چه مردم به گذشته کمتر تکیه کنند و نظر خود را بیشتر معطوف به ترسیم آینده سازند و برای این منظور از ظرفیتهای شگرف تکنولوژیهای ارتباطی نوین بهرهبرداری کنند، آمادگی رویارویی بهتری با چالشهای پدیدار شده عصر اطلاعات و نیروهای رقیب آن در سطح ملی و بینالمللی پیدا خواهند کرد.» غیر از این، میتوان به این نکته دقت کرد که دریافت انسانها از خود و اطرافیانشان حالا بیش از آنکه ناشی از دریافت و شناخت رودررو باشد، ساخته و پرداختههای رسانهها یا دیگر ابزارات عصر مدرن است، دکتر یحیی کمالیپور در این باره معقتد است: «امروزه مردم فرهنگهای مختلف درباره «دیگران» و حتی خودشان بیشتر براساس تصویرسازیهای رسانهها قضاوت میکنند. بدینترتیب در ارتباطات میانفردی و همچنین در مراودات اقتصادی و سیاسی، تصاویر قالبی که توسط رسانهها تدارک دیده شده و در اذهان عامه نقش بسته، بر نحوه نگرش افراد نسبت به یکدیگر تاثیر بسزایی گذاشته است. به بیان دیگر، نگرش مردم از «دیگران» مجموعا براساس آن چیزهایی است که از طریق رسانههای جمعی دیده، خوانده یا شنیدهاند. در واقع رسانههای جمعی معاصر - روزنامهها، مجلات، کتابها، موسیقی، تصاویر متحرک، رادیو، تلویزیون - عملا بر تمامی جنبههای زندگی بشر تاثیر گذاردهاند. اینها تعیینکننده چشمانداز ما از جهان، نحوه نگرش به دیگران و مهمتر از همه نحوه کنش متقابل ما با دیگران است.» همه آنچه در این گزارش آمده گویای وابستگی هولناک انسان به تکنولوژی و ابزارهای ساخته دست خود او است، از سوی دیگر و بدبینانه این داستان را میتوان تسلط تکنولوژی بر انسان نام نهاد، با این همه اما تصور دنیای بدون تکنولوژی نیز دستکم برای انسان امروزی ناممکن است، میزان این وابستگی و نیاز به حدی رسیده است که اگر روزی قرار باشد این ارتباط قطع شود، معلوم نیست در فردای آن روز اثری از انسان بر روی کره خاکی یافت شود یا نه. با این همه ذکر این نکته ضروری است که در چنین شرایطی بشر راهی جز حفظ تعادل در نحوه ارتباط برقرار کردن با تکنولوژی و تعیین حدی برای میزان وابستگی به آن ندارد، چرا که در غیر این صورت بعید نیست سرانجام این وابستگی یک سویه مانند یک رابطه عشقی یک طرفه به نابودی طرف ضعیفتر یا حساستر ماجرا ختم شود.
«تا آنجا که به روابط انسانی مربوط میشود، همان تکنولوژیهای اطلاعاتی که قادرند ما را به هم متصل سازند، میتوانند در عین حال با در اختیار گذاشتن توهمی از با هم بودن، ما را از داشتن یک ارتباط رویاروی با همنوعان جدا سازند.» این عبارت جملهای است از دکتر یحیی کمالیپور، کارشناس برجسته رشته ارتباطات و استاد دانشگاه در آمریکا، اشاره این کارشناس به سیطره روابط تکنولوژیک و مجازی بر روابط چهره به چهره و واقعی است. با نگاهی به حضور مقتدرانه انواع این وسایل جدید در زندگی روزمره انسان مدرن، واقعیت گفته شده در نظریه بالا به وضوح قابل درک است. اگر چه اینترنت و موبایل حتی تا اوایل دهه هشتاد، یعنی 12 سال قبل فقط مختص به گروهی اندک از افراد در جامعه ایرانی بود، امروزه اما میتوان ادعا کرد تقریبا هیچ فردی در ایران نیست که زندگیاش به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با ابزارهای جدید تکنولوژیک وابستگی کامل نداشته باشد. امروزه حتی اهالی دور افتادهترین روستا در کوچکترین شهرستان ایران یا عشایر فلان نقطه از کشور که در سیاه چادر زندگی میکند، دستکم برای نامنویسی و دریافت یارانهها ناگزیر از مراجعه به یک کافینت نیست. بماند که با تقریبی 90 درصد اغلب آنها برای رتق و فتق امور زندگیشان به گوشیهای تلفن همراه مجهز شده و بدون آن حتی دامهای خود را به چرا نمیبرند. در روستاها و شهرهای بزرگ که ماجرا از این هم مفصلتر است. حالا اینترنت، انواع موبایل، کامپیوتر و لپتاپها بخشی جدی و اصلی از زندگی مردم شدهاند. حداقل در رابطه با موبایل میتوان اینگونه گفت که این ابزار جدید با وجود اینکه کمتر از ده سال از همهگیر شدنش در جامعه ایرانی میگذرد تنها وسیله و ابزاری است که دقیقا مشابه لباس تن یا کفش پا بخشی جدا نشدنی از حیات شبانهروزی افراد شده است. امروزه اگر کسی پیدا شود که موبایل نداشته باشد دقیقا همانقدر برای دیگران عجیب و غریب است که فردی تارک دنیا زندگی و حضور در اجتماع را رها کرده و به غاری در دل کوه پناه برده باشد. گوشی موبایل و اخیرا داشتن ایمیل و اکانت فیسبوک یا دیگر شبکههای اجتماعی بخشی از هویت و داشتههای ضروری هر فرد به حساب میآید و اگر کسی یکی از اینها را نداشته باشد موردی عجیب، قدیمی و شاید جداافتاده و منزوی در جامعه به حساب آید. حالا به مدد این ابزارها و رسانههای جدید بسیاری از مفاهیم که از بدو به وجود آمدن بشر شکل و هویتشان ثابت مانده بود، از اساس تغییر کرده است، مثلا پیش از این اگر دوستی پیوسته دو نفر به معنای ارتباط نزدیک آن دو در محیطی کوچک بود که به دیدار رودرروی آنها در بازههای زمانی کوتاه ختم میشد، حالا به مدد این ابزار دوستیهای عمیقی شکل میگیرد با فاصلههای هزاران کیلومتری و گاه بدون اینکه هیچکدام از دو طرف دیگری را از نزدیک ببیند. کارشناسان در اینباره معتقدند: بهرغم اینکه ظاهرا تکنولوژیهای جدید، ارتباطات مرزهای جغرافیایی و فواصل بین مردمان را از جا برداشته است، از جهت ارتباطات میان فردی یا چهره به چهره، بسیاری از ساکنان دهکده جهانی، مرزهای جدیدی بین خود و کسانی که در محیط بلافصل آنها همچون خانه، اجتماع، اداره و... زندگی میکنند به وجود آوردهاند. به طور مثال در ادارات امروزی چندان غریب به نظر نمیرسد که دو همکار که صندلیشان کنار هم است از طریق پست الکترونیکی یا پست صوتی با هم ارتباط برقرار کنند؛ درست مثل اینکه از لحاظ جغرافیایی فاصله زیادی با هم داشته باشند. عجیب آنکه از نقطهنظر روابط انسانی، جدایی و کاهش رویایی چهره به چهره، به صورت مشخصه اصلی عصر اطلاعات درآمده است. این شکل جدید رابطهها اما بدون عوارض هم نیست، چرا که این سبک از ارتباط احساس بیاعتمادی به دیگران از جمله دوستان و همسایگان یکی از نشانههای بارز این عصر است. برای اثبات این ادعا میتوان یک بازار پررونق را مثال زد، چرا که یکی از پررونقترین تجارتهای عصر اطلاعات مربوط است به انبوه ابزارآلات پیچیده امنیتی در بازاری که توسط مشتریان پر سوءظن عصر مدرن به مصرف میرسد. یعنی کسانی که بیشتر تمایل به محبوس ساختن خود دارند به جای اینکه پا از دایره تنگ و خود ساخته تنهایی فراتر نهند و برای زدودن ترس از ضمیر خود نسبت به دیگران به فعالیت برخیزند و به ایجاد راهحلهای ماندگار انسانی، و نه تکنولوژیکی، دست یازند و فرهنگ سوء ظن و ترس را به فرهنگ اعتماد، همکاری و احترام متقابل مبدل سازند. از سویی اگر چه تکنولوژیهای نوین بیش از هر چیز با تکیه بر این ادعا که برای تسهیل روابط افراد خلق شدهاند، اما هر چه این ابزارها پیشرفتهتر و استفاده از آنها گستردهتر شد، از آن سو تنهایی یا غلبه حس تنهایی بر انسان بیشتر شده است، بسیاری نیز در این زمینه پیشرفتهای تکنولوژی را مقصر اصلی و متهم ردیف اول میدانند. برای یافتن علت این تنهایی مدرن باید سری به ساختار فیزیولوژیک و ژنتیکی انسان زد، به گفته متخصصان این فنون انسانها از نظر ژنتیکی طوری طراحی شدهاند که از طریق ارتباطات معنادار با افراد واقعی به رضایت رسیده و درنتیجه از طریق آن فایده ببرند. بهعنوان مثال، نوزادانی که در زمان نوزادی و کودکی زیاد بغل گرفته شوند، نسبت به آنهایی که ارتباط فیزیکی کمی با آنها برقرار میشود، وقتی بزرگتر میشوند درشتتر و سالمتر شده و رشد عضلانی بهتری خواهند داشت. باوجود این واقعیت که تکنولوژی به افراد این امکان را میدهد که با افراد زیادی در سراسر جهان ارتباط برقرار کند اما در واقعیت، باوجود تعداد زیاد دوستانی که در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک دارید، باز هم نتیجه کار یکی است؛ حبابی تکنولوژیکی که موجب تنها شدن و جدایی افراد از ارتباطات انسانی واقعی شده است. تا زمانیکه از افراد دیگر جدا باشند، احساس تنهایی خواهند کرد، زیرا این دوستان مجازی نمیتوانند به خوبی نیازها و خواستههای همدیگر را در درازمدت برآورده کنند. یکی از تعیینکنندهترین عواقب تنهایی اجتماعی ناشی از تکنولوژی تاثیر آن بر روابط میانفردی در دنیای واقعی است. وقتی به طور مجازی یا تلفنی صحبت میکنید، ارتباط شما محدودتر از زمانی خواهد بود که آن فرد را به صورت رودررو میبینید. بهعنوان مثال، آنلاین حرف زدن با یک نفر استفاده از زبان بدن، تن صدا و ارتباط چشمی را در خود نخواهد داشت. درنتیجه، هرچه ارتباط رودرروی کمتری با دیگران داشته باشید، مهارتهای اجتماعی افراد بدتر خواهد شد. تاثیر ضعیف بودن مهارتهای اجتماعی بعدها ایجاد روابط بادوام و بامعنا در خارج از دنیای مجازی را برای آنها دشوار خواهد کرد. اثرگذاری چشمگیر وضعیت پساتکنولوژیک بر زندگی انسانها تنها به این موارد خلاصه نمیشود، در زندگی نو حالا بیماریها، فضا و حریم خصوصی و عمومی، داشتهها و داراییها مطلقا شبیه آنچه تا پیش از این عصر بود شباهت ندارد. بیماریهای این دوره بیش از آنکه بیماریهای جسمی باشد، فشارها و استرسهای روانی نوین است، حریم خصوصی اگر پیش از این به اندرونی خانه خلاصه میشد، حالا دایرهای فراتر از آن را شامل میشود، از آن سو تجاوز و گاه قدرت دست درازی دولتها و ابزارهای جدید به اندرونیترین بخش زندگی افراد حریم خصوصی را به صورتی بنیادین جابهجا کرده است، برای یک نمونه دم دست از این مثال میتوان به قدرت یا امکان استراق سمع تماسهای تلفنی یا بررسی، ذخیرهسازی و گاه فیلتر متن پیامکها و ایمیلهای رد و بدل شده میان افراد با بهانههای مختلف امنیتی دانست. داراییها هم حالا معنی پول و طلا و املاک نمیدهد، امروزه همه هست و نیست اغلب مردم مشتی صفر و یک و دادههای اطلاعاتی است که لو رفتن یا هک شدن این ارقام مجازی میتواند کسی را در دنیای واقعی به خاک سیاه بنشاند. به صورت خلاصه در این باره میتوان گفت تکنولوژیهای ارتباطی نوین در کنار انواع قدیمی آن، عملا مرزهایی که زمانی مردم و فرهنگهای مختلف را از جهت اقتصادی، جغرافیایی و سیاسی از هم جدا میساخت، برداشته است. دکتر کمالیپور در این باره نیز بر این باور است: «در چنین شرایطی البته باید تاکید کرد که تکنولوژیهای عصر اطلاعات را میتوان مثل شمشیر دولبه به شمار آورد. از یک طرف به فاصله اطلاعاتی بین «داراها»و «ندارها» یا «فقرای اطلاعاتی» و «ثروتمندان اطلاعاتی» دامن زده است، و از طرف دیگر فرصتی استثنایی برای بسیاری از گروههای حاشیهای پدید آورده، به نحوی که اکنون میتوانند حرفهای خود را که در گذشته خریداری نداشت از طریق کانالهای ارتباطی جهانی و فراگیر، همچون اینترنت منتشر سازند. بدون شک در کشورهای در حال توسعه هر چه مردم به گذشته کمتر تکیه کنند و نظر خود را بیشتر معطوف به ترسیم آینده سازند و برای این منظور از ظرفیتهای شگرف تکنولوژیهای ارتباطی نوین بهرهبرداری کنند، آمادگی رویارویی بهتری با چالشهای پدیدار شده عصر اطلاعات و نیروهای رقیب آن در سطح ملی و بینالمللی پیدا خواهند کرد.» غیر از این، میتوان به این نکته دقت کرد که دریافت انسانها از خود و اطرافیانشان حالا بیش از آنکه ناشی از دریافت و شناخت رودررو باشد، ساخته و پرداختههای رسانهها یا دیگر ابزارات عصر مدرن است، دکتر یحیی کمالیپور در این باره معقتد است: «امروزه مردم فرهنگهای مختلف درباره «دیگران» و حتی خودشان بیشتر براساس تصویرسازیهای رسانهها قضاوت میکنند. بدینترتیب در ارتباطات میانفردی و همچنین در مراودات اقتصادی و سیاسی، تصاویر قالبی که توسط رسانهها تدارک دیده شده و در اذهان عامه نقش بسته، بر نحوه نگرش افراد نسبت به یکدیگر تاثیر بسزایی گذاشته است. به بیان دیگر، نگرش مردم از «دیگران» مجموعا براساس آن چیزهایی است که از طریق رسانههای جمعی دیده، خوانده یا شنیدهاند. در واقع رسانههای جمعی معاصر - روزنامهها، مجلات، کتابها، موسیقی، تصاویر متحرک، رادیو، تلویزیون - عملا بر تمامی جنبههای زندگی بشر تاثیر گذاردهاند. اینها تعیینکننده چشمانداز ما از جهان، نحوه نگرش به دیگران و مهمتر از همه نحوه کنش متقابل ما با دیگران است.» همه آنچه در این گزارش آمده گویای وابستگی هولناک انسان به تکنولوژی و ابزارهای ساخته دست خود او است، از سوی دیگر و بدبینانه این داستان را میتوان تسلط تکنولوژی بر انسان نام نهاد، با این همه اما تصور دنیای بدون تکنولوژی نیز دستکم برای انسان امروزی ناممکن است، میزان این وابستگی و نیاز به حدی رسیده است که اگر روزی قرار باشد این ارتباط قطع شود، معلوم نیست در فردای آن روز اثری از انسان بر روی کره خاکی یافت شود یا نه. با این همه ذکر این نکته ضروری است که در چنین شرایطی بشر راهی جز حفظ تعادل در نحوه ارتباط برقرار کردن با تکنولوژی و تعیین حدی برای میزان وابستگی به آن ندارد، چرا که در غیر این صورت بعید نیست سرانجام این وابستگی یک سویه مانند یک رابطه عشقی یک طرفه به نابودی طرف ضعیفتر یا حساستر ماجرا ختم شود.
ارسال نظر