زنگها برای زن آهنی به صدا در آمد
مارگارت تاچر یکی از تاثیرگذارترین سیاستمداران قرن بیستم بود. میراث سیاسی مارگارت تاچر بر سیاست نخستوزیرانی که پس از وی در انگلیس به قدرت رسیدند، چه از حزب محافظهکار و چه از حزب کارگر تاثیر بسیار داشت. درعینحال دوران نخستوزیری یازده ساله وی بیش از هر چیز به خاطر سیاستهای رادیکال و روش برخورد تند و ستیزهجویانه وی به یادها مانده است.
مارگارت تاچر یکی از تاثیرگذارترین سیاستمداران قرن بیستم بود. میراث سیاسی مارگارت تاچر بر سیاست نخستوزیرانی که پس از وی در انگلیس به قدرت رسیدند، چه از حزب محافظهکار و چه از حزب کارگر تاثیر بسیار داشت. درعینحال دوران نخستوزیری یازده ساله وی بیش از هر چیز به خاطر سیاستهای رادیکال و روش برخورد تند و ستیزهجویانه وی به یادها مانده است.
در طول مدتی که وی ریاست دولت بریتانیا را برعهده داشت، هزاران تن از شهروندان عادی این کشور از طریق خرید مسکن دولتی صاحب ملک شدند و هزاران نفر دیگر با خرید سهام شرکتهای دولتی بزرگی مثل شرکت گاز و شرکت تلفن که توسط وی خصوصی شدند، به قشر سهامداران و طرفداران بازار آزاد پیوستند.
اما بیاعتنایی و مخالفت وی با روشهای سیاسی تفاهمآمیز، او را به یک رهبر اختلاف برانگیز بدل کرده و میزان مخالفت با سیاستها و روش حکومتگری وی در نهایت به شورش علیه وی در حزب حاکم محافظهکار و ناآرامی در سطح جامعه بریتانیا منجر شد.
مارگارت هیلدا تاچر در ۱۳ اکتبر سال ۱۹۲۵ در شهر گرانتهام در ناحیه لینکولنشایر متولد شد. پدر او آلفرد رابرتس بقال و مادر وی خانهدار بود.
پدر وی پیرو کلیسای پروتستان انجیلی، مبلغ مذهبی و در عین حال عضو شورای شهر بود. او در شکلگیری شخصیت و سیاستهایی که خانم تاچر در دوران حکومت خود در پیش گرفت تاثیر تعیینکنندهای داشت.
مقام وزارت
مارگارت تاچر بعدها در مورد پدرش گفته بود: «من تقریبا همه چیز را مدیون پدرم هستم. آنچه که من به آن اعتقاد دارم تماما اصولی است که وی در دوران پرورش به من آموخته بود.»
او در رشته علوم طبیعی در دانشکده سامرویل دانشگاه آکسفورد تحصیل کرد و سومین زنی بود که ریاست انجمن محافظهکاران در این دانشگاه را برعهده گرفت.
پس از پایان تحصیلات به ناحیه کالچستر نقل مکان کرده و در یک شرکت تولید مواد پلاستیکی مشغول به کار شده و همزمان فعالیتهای سیاسی در سازمان محلی حزب محافظهکار را آغاز کرد.
در سال ۱۹۴۹ او از سوی سازمان محلی حزب محافظهکار به عنوان نامزد انتخابات پارلمانی برای حوزه انتخابی شهر کنت معرفی شد. او در انتخابات سراسری سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۱ از همین حوزه شرکت کرد ولی در هر دو مورد شکست خورد.
با این همه وی توانست بخش چشمگیری از آراء حزب کارگر که در این حوزه انتخابی اکثریت را داشت به خود جلب کرده و در آن زمان به عنوان جوانترین نامزد انتخابات پارلمانی در حزب محافظهکار از سوی رسانهها مورد توجه فراوان قرار گرفت.
مارگارت در سال ۱۹۵۱ با یک تاجر به نام دنیس تاچر ازدواج کرد و همزمان تحصیلات خود را در رشته حقوق آغاز کرد. در سال ۱۹۵۳ با موفقیت به درجه وکالت ارشد رسید و همزمان فرزندان دو قلوی وی به نامهای مارک و کارول متولد شدند.
او یک بار دیگر در انتخابات سراسری سال ۱۹۵۵ شرکت کرد اما این بار نیز شکست خورد. بالاخره در سال ۱۹۵۹ او توانست از حوزه انتخابی فینچلی که در آن زمان از مناطق تحت کنترل حزب محافظهکار بود به پارلمان بریتانیا راه یابد.
به فاصله دو سال خانم تاچر در کابینه دولت حزب محافظهکار به مقام معاونت وزیر انتصاب شد و در پی شکست انتخاباتی این حزب در سال ۱۹۶۴ وی در کابینه در سایه عهدهدار مقام وزارت شد.
فرصتطلبی حریص
در سال ۱۹۶۵ به هنگام کنارهگیری الک داگلاس هوم از رهبری حزب محافظهکار، مارگارت تاچر به نفع نامزدی ادوارد هیث برای این مقام رای داد و بهعنوان پاداش در کابینه سایه این حزب مسوولیت وزارت مسکن و املاک به وی سپرده شد.
او کارزار بسیار فعالی را برای فروش خانههای دولتی به مستاجران به راه انداخت و همواره یکی از منتقدان سرسخت دولت حزب کارگر در زمینه افزایش مالیات بود.
زمانی که ادوارد هیث در سال ۱۹۷۰ به مقام نخستوزیری رسید، او به مقام وزیر آموزش و پرورش ارتقاء یافته و سیاست اصلی وی کاهش چشمگیر هزینههای این وزارتخانه بود.
یکی از پیامدهای این سیاست قطع شیر رایگان برای دانشآموزان بین سنین ۷ تا ۱۱ سال بود. این اقدام باعث شد که حزب رقیب و برخی مطبوعات به شدت خانم تاچر را زیر حمله گرفته و به وی لقب «شیر دزد» بدهند. این عبارت در زبان انگلیسی برای افرادی به کار برده میشود که در هر فرصتی سعی میکنند از شرایط به بهترین نحوه بهره برداری یا سوء استفاده کنند.
دیدار مارگارت تاچر (رییس وقت حزب محافظهکار بریتانیا) و محمدرضا شاه پهلوی در کاخ نیاوران (۱۹۷۹)
البته خانم تاچر در مباحث درونی کابینه با این اقدام مخالف بوده و بعدها در خاطرات خود نوشت: «من از این موضوع یک درس باارزش گرفتم. من به خاطر دستاورد سیاسی بسیار ناچیزی یک حس تنفر بسیار عمیق و گسترده را دامن زدم.»
با توجه به اینکه در آن سالها تعداد کمی از زنان موفق در یک چنین سطوحی از فعالیت سیاسی قرار داشتند حدس و گمانهایی در مورد احتمال نخست وزیر شدن مارگارت تاچر در سطح رسانهها مطرح شد. یک سیاستمدار زن دیگر نیز به نام شرلی ویلیامز از حزب کارگر چنین موقعیتی پیدا کرده بود که وزیر کابینه بود.
البته خانم تاچر یک چنین فرضیاتی را رد میکرد و در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که بعید میداند در دوران زندگی وی زنی بتواند در بریتانیا به مقام نخست وزیری برسد.
دولت محافظهکار ادوارد هیث عمر چندانی نداشت. در پی بحران نفت در سال ۱۹۷۳ دولت وی مجبور شد تحت تاثیر کاهش فعالیتهای صنعتی روزهای کار در هفته را به سه روز تقلیل دهد و همزمان با اعتصابهای کارگری گستردهای مواجه شد. دولت محافظهکار بالاخره در ماه فوریه سال ۱۹۷۴ سقوط کرد.
خانه دار- سیاستمدار
با رفتن حزب محافظهکار به موضع اپوزیسیون و تشکیل دولت در سایه، این بار مقام وزارت محیط زیست به خانم تاچر سپرده شد. وی که به شدت از چرخش ادوارد هیث و رها کردن اصول سیاست اقتصادی محافظهکاران خشمگین بود در انتخابات سال ۱۹۷۵ برای تعیین رهبر جدید حزب در مقابل رییس سابق خود کاندیدا شد.
وقتی که مارگارت تاچر به دفتر کار ادوارد هیث رفت تا تصمیم خود را به او اطلاع دهد ادوارد هیث حتی سر خود را بلند نکرد و فقط گفت: «شما شکست میخورید. روز خوشی داشته باشید.»
اما در کمال تعجب همگان در اولین دور رای گیری خانم تاچر بر ادوارد هیث پیروز شد و بنابراین وی از مقام رهبری حزب استعفا داد. در دور دوم رای گیری مارگارت تاچر بر ویلی وایتلاو پیروز شد و به این ترتیب اولین زنی شد که در تاریخ بریتانیا به رهبری یکی از احزاب سیاسی اصلی رسید.
او با سرعت به بیان دیدگاههای خود پرداخت و بنابراین از همان زمان میزان نفوذ و تاثیر گذاری خود را نشان داد. در جریان یک سخنرانی در سال ۱۹۷۶ او به شدت از اختناق حاکم بر اتحاد شوروی انتقاد کرد. یکی از روزنامههای شوروی در واکنش وی را «بانوی آهنین» لقب داد که مایه مسرت شخصی خانم تاچر بود.
مارگارت تاچر با رفتن در قالب یک زن خانه دار- سیاستمدار که به خوبی میداند تورم چه فشاری به خانوادههای معمولی وارد میکند، اتحادیههای کارگری بریتانیا را که در آن زمان قدرت فراوانی داشتند و با راه انداختن اعتصابهای متعدد بخشی از صنایع کشور را تعطیل کرده بودند، به چالش کشید. این دوره بحرانی در سال ۱۹۷۹ با عنوان «زمستان نارضایتی» معروف شده است.
همزمان با تضعیف بیشتر دولت حزب کارگر به نخست وزیری جیمز کالاهان، حزب محافظهکار در یک کارزار تبلیغاتی گسترده پوسترهایی را چاپ و نصب کرد که شعار اصلی آن این بود: «کارگر کار نمیکند». اشاره آن به ناتوانی حزب کارگر بود.
او در سال ۱۹۹۰ از رهبری حزب محافظهکار و همچنین مقام نخستوزیری توسط حزب خودش کنار گذاشته شد.
جیمز کالاهان در ۲۸ مارس ۱۹۷۹ نتوانست از پارلمان رای اعتماد بگیرد. دیدگاههای صریح خانم تاچر در میان بسیاری از رایدهندگان بریتانیایی طرفدار پیدا کرد و در انتخابات سراسری حزب محافظهکار به پیروزی رسیده و خانم تاچر نخست وزیر شد. در دوران نخستوزیری خانم تاچر مصمم بود تا از طریق کاستن از نقش دولت و تقویت بخش خصوصی وضعیت نابسامان اقتصاد بریتانیا را ترمیم کند.
کاستن از تورم هدف اصلی و کوتاه مدت دولت قرار گرفت و با سرعت بودجه و طرحهای بسیار رادیکالی برای کاستن از میزان مالیات و میزان هزینههای دولت به اجرا گذاشته شد.
لوایح قانونی جدیدی برای کاستن از قدرت و ستیزه جویی اتحادیههای کارگری در پارلمان به تصویب رسید، صنایع و موسسات بزرگ دولتی خصوصی شدند وبه مستاجران خانههای دولتی اجازه داده شد تا این خانهها را بخرند.
تحت تاثیر این تغییرات میلیونها نفر از مردم بریتانیا که تا آن زمان در بازار مالی و اقتصاد کشور مایملک و نقشی نداشتند توانستند صاحب خانه شده و یا سهام شرکت دولتی خصوصی شده را بخرند. سیاستهای پولی دولت مارگارت تاچر بخش تجاری و موسسات مالی لندن را به یکی از فعالترین مراکز مالی جهان بدل کرد. الگوهای قدیمی تولید و صنایع از کار افتاده که بسیاری آن را مسبب وضعیت اقتصادی بد کشور میدانستند، رها شده و به جای آن جستوجو و تلاش برای ساختن یک بریتانیای جدید و قابل رقابت با دیگران به جریان افتاد. بر اثر این جابهجاییها در الگوی تولید، میزان بیکاری به بیش از سه میلیون نفر رسید که در مقایسه با تعداد نیروی کار بریتانیا در آن زمان رقم بالایی بود.
جنگ در جزایر فالکلند
بخش چشمگیری از نمایندگان حزب کارگر در پارلمان در مورد پیامدهای سیاستهای خانم تاچر نگران بودند و در برخی از شهرهای بزرگ بریتانیا نیز اعتراض به این سیاستها به حد شورش و ناآرامی رسیده بود.
مارگارت هیلدا تاچر در ۱۳ اکتبر سال ۱۹۲۵ در شهر گرانتهام در ناحیه لینکولنشایر متولد شد. پدر او آلفرد رابرتس بقال و مادر وی خانه دار بود.
اما نخست وزیر حاضر به عقبنشینی نبود. او در سخنرانی خود خطاب به کنفرانس سالانه حزب محافظهکار در سال ۱۹۸۰ گفت: «خطاب به کسانی که منتظر هستند تا آن جمله مورد علاقه روزنامهها، یعنی چرخش در سیاست، را در مورد من بشنوند فقط همین یک جمله را میگویم که اگر میخواهید شما میتوانید بچرخید ولی این بانو اهل چرخیدن نیست.»
در اواخر سال ۱۹۸۱ میزان محبوبیت وی به ۲۵ درصد تنزل پیدا کرده بود. این نازلترین میزان محبوبیتی بود که تا آن زمان برای یک نخست وزیر ثبت شده بود. ولی در همان مدت کوتاه وی توانسته بود مسیر اقتصاد کشور را دگرگون کند.
از اوایل سال ۱۹۸۲ اقتصاد بریتانیا به سمت احیا گام برداشت و به موازات آن موقعیت و محبوبیت خانم تاچر در میان رای دهندگان نیز بهبود یافت.
محبوبیت وی در آوریل سال ۱۹۸۲ به خاطر واکنش قاطعانه به اشغال جزایر فالکلند توسط آرژانتین به اوج خود رسید.
مارگارت تاچر به سرعت یک نیروی عملیاتی را توسط ناوگان نیروی دریایی به منطقه اعزام کرد و پس از یک درگیری کوتاه و تسلیم شدن نیروهای آرژانتینی این جزایر باز پس گرفته شدند. پیروزی در جنگ فالکلند و همزمان بروز اختلافات شدید در حزب رقیب یعنی حزب کارگر که آن دوره رهبر آن مایکل فوت بود، پیروزی مجدد حزب محافظهکار با آرای بسیار زیاد در انتخابات سراسری سال ۱۹۸۳ را تضمین کرد.
بهار سال بعد اتحادیه سراسری کارگران معادن بریتانیا بدون آنکه از پیش در میان اعضا خود رایگیری کند کارگران را به یک اعتصاب سراسری فراخواند.
مارگارت تاچر مصمم بود که در برابر این قدرت نمایی اتحادیهها عقبنشینی نکند. برخلاف سالهای نخست وزیری ادوارد هیث و بحرانی که وی در سال ۱۹۷۳ با آن مواجه شد، حکومت مارگارت تاچر قبل از آغاز اعتصاب توانسته بود مقدار زیادی ذغال سنگ در انبارهای نیروگاههای برق ذخیره کند.
دور سوم نخستوزیری
درگیریهای خشونت آمیزی بین پلیس و کارگران اعتصابی روی داد ولی در ماه مارس بالاخره این اعتصاب شکست خورد. این حوادث روند تلاش صنعت ذغال سنگ را در بریتانیا تسریع کرد و بسیاری از خانوادههای کارگران این صنعت از نظر اقتصادی آنچنان آسیب دیدند که هیچگاه نتوانستند خود را احیا کنند.
مارگارت در سال ۱۹۵۱ با یک تاجر به نام دنیس تاچر ازدواج کرد و همزمان تحصیلات خود را در رشته حقوق آغاز کرد.
در مواجهه با بحران ایرلند شمالی نیز مارگارت تاچر یک سیاست سختگیرانه را در پیش گرفت و اعتصاب غذای زندانیان وابسته به ارتش سری جمهوریخواه ایرلند شمالی را سرکوب کرد. منتقدان خانم تاچر و حتی وحدت طلبان میانه رو ایرلند شمالی، معتقدند که این روشها باعث شد که بسیاری از جوانان جامعه کاتولیک ایرلند شمالی به خشونت روی بیاورند.
با وجودی که مارگارت تاچر با شرکت دادن نمایندگان دولت جمهوری ایرلند سعی کرد از خشونت و تنشهای قومی در ایرلند شمالی بکاهد ولی مذاکرات صلح تحت تاثیر سماجت و مخالفت وحدتطلبان تندرو به شکست انجامید.
در اکتبر سال ۱۹۸۴ بمبی که ارتش سری جمهوریخواه ایرلند شمالی در محل کنفرانس سالانه حزب محافظهکار در شهر برایتون کار گذاشته بود باعث مرگ چهار نفر و مجروح شدن عده زیادی از جمله یک عضو کابینه شد.
مارگارت تاچر در سخنرانی که چند ساعت بعد از وقوع انفجار ایراد کرد، به روش همیشگی خود واکنشی بسیار قاطع نشان داد و گفت: «این حمله به شکست انجامید. تمام اقدامات تروریستی برای نابود کردن دموکراسی به شکست خواهد انجامید.»
هدف اصلی در سیاست خارجی مارگارت تاچر احیای جایگاه و موقعیت ویژه بریتانیا در عرصه روابط بینالمللی بود. وی معتقد بود که دولتهای قبلی از حزب کارگر این مساله را نادیده گرفتهاند.
رونالد ریگان، رییسجمهور وقت آمریکا برای این منظور یک همکار و همفکر بسیار مناسب بود. رونالد ریگان نیز با بسیاری از الگوها اقتصادی و سیاسی مارگارت تاچر موافق بود. مارگارت تاچر حتی با میخاییل گورباچف رهبر اصلاحطلب اتحاد شوروی توانست روابط بسیار خوبی برقرار کند. در یک جمله بسیار مشهور خانم تاچر گفت: «ما میتوانیم با هم کار کنیم.»
همزمان حزب کارگر که در این سالها به رهبری نیل کینوک فعالیت میکرد هنوز نتوانسته بود خود را از بحران و اختلافات درونی سالهای قبل نجات دهد. بنابراین مارگارت تاچر به شکل بیسابقهای در انتخابات سراسری سال ۱۹۸۷ نیز به پیروزی رسید و برای سومین بار نخستوزیر بریتانیا شد.
یکی از اولین اقدامات وی معرفی یک مالیات جدید بود. مالیات ثابتی که فارغ از سطح درآمد و یا میزان املاک، از ساکنان هر منزل مسکونی دریافت شده و برای هزینههای شهرداریهای محلی و امور شهری مصرف میشود.
خیانت با لبخند
معرفی این مالیات جدید که در زبان انگلیسی «پل تکس» نامیده میشود یکی از خشونتبارترین شورشها و ناآرامیهای خیابانی در تاریخ معاصر بریتانیا را به دنبال داشت. برخی از نمایندگان حزب محافظهکار در پارلمان معتقد بودند که معرفی این مالیات باعث سقوط دولت خواهد شد، ولی به خوبی میدانستند که تا وقتی که مارگارت تاچر رهبر حزب و نخست وزیر است، امکان ندارد این سیاست را تغییر دهد.
در سال ۱۹۵۳ با موفقیت به درجه وکالت ارشد رسید و همزمان فرزندان دو قلوی وی به نامهای مارک و کارول متولد شدند.
در سال ۱۹۸۹ رهبری خانم تاچر بر حزب محافظهکار توسط یکی از نمایندگان کمتر شناختهشده این حزب در پارلمان به چالش کشیده شد. خانم تاچر به سهولت در این رقابت به پیروزی رسید، ولی این چالش در حقیقت نمادی بود از افزایش شدید نارضایتی از سیاستهای خانم تاچر در میان سیاستمداران حزب محافظهکار و نمایندگان آن حزب در پارلمان.
در نهایت این مسئله و چگونگی برخورد دولت بریتانیا با بازار مشترک اروپا بود که سقوط مارگارت تاچر را در پی آورد.
مارگارت تاچر پس از بازگشت از یک جلسه سران کشورهای عضو بازار مشترک در شهر رم که اختلافات شدیدی در آن بروز کرده بود، در مخالفت شدید با سران سایر کشورهای اروپای غربی حاضر نشد با تفویض اختیارات بیشتر به مجامع تصمیمگیری بازار مشترک موافقت کند. این موضعگیری خشم و انزجار بسیاری از سیاستمداران حزب محافظهکار را برانگیخت.
خانم تاچر گفت: «موسیو دلورس، رییس کمیسیون در کنفرانس مطبوعاتی خود اعلام کرد که میخواهد پارلمان اروپا نهاد دمکراتیک جامعه اروپا باشد. وی میخواهد که کمیسیون قوه مجریه و شورای وزیران هم حالت مجلس سنا را داشته باشد. پاسخ من این است: نه، نه، نه!»
جفری هاو یکی از سیاستمداران ارشد حزب محافظهکار توسط مارگارت تاچر از مقام وزارت خارجه برکنار شد. وی که به این خاطر از نخستوزیر کینه به دل گرفته بود از موقعیت استفاده کرد و همزمان با استعفا از کابینه در یک نطق بسیار تند علیه خانم تاچر، خواستار آن شد که رهبری وی به چالش کشیده شود.
روز بعد مایکل هسلتاین یکی دیگر از چهرههای مهم حزب محافظهکار، خود را برای رهبری حزب نامزد کرد. مارگارت تاچر با به دست آوردن دو رای کمتر از میزان لازم ناگزیر شد در دور دوم با رقبای خود مبارزه کند، ولی اعلام کرد که با تمام قدرت به این مبارزه ادامه خواهد داد.
اما به دنبال توصیه گروهی از همکاران نزدیک که به وی گفتند در صورت شرکت در دور دوم رای گیری بازنده خواهد شد، مارگارت تاچر در اولین جلسه کابینه استعفای خود را اعلام کرد. بعدها او در مورد این حوادث با تلخی چنین یاد کرد: «درست مثل خیانت با لبخندی بر لب بود.»
جان میجر به عنوان جانشین مارگارت تاچر برگزیده شد و نخستوزیر به جایگاه نمایندگان حزب محافظهکار در پارلمان تنزل یافت. بالاخره در انتخابات سراسری سال ۱۹۹۲ که باز هم با وجود همه پیشبینیها حزب محافظهکار به قدرت رسید مارگارت تاچر از نمایندگی در مجلس عوام استعفا داد.
در سال ۱۹۸۴، انفجاری توسط ارتش جمهوریخواه ایرلند در هتل محل اقامت تاچر در شهر برایتون رخ داد. او برای حضور در همایش حزب محافظهکار به آن شهر رفته بود. ۵ نفر در این انفجار کشته شدند.
میراث
مارگارت تاچر در سال ۱۹۹۵ با دریافت نشان افتخار گارتر به مقام بارونس که حکم یک جایگاه اشرافی را دارد ارتقا یافت و برآن اساس به عضویت مادام العمر مجلس اعیان بریتانیا درآمد. پس از استعفا از مجلس عوام وی همچنان در عرصه سیاست فعال ماند، دو جلد کتاب خاطرات خود را به رشته تحریر درآورد، علیه پیمان ماستریخت به شدت فعالیت میکرد و سیاست قومیت زدایی صربستان در بوسنی را محکوم کرد.
او از نامزدی ویلیام هیگ در سال ۱۹۹۷ برای رهبری حزب محافظهکار علنا حمایت کرد، ولی در دوره بعدی انتخابات رهبری این حزب از ایان دانکن اسمیت پشتیبانی نکرد. در سال ۲۰۰۱ به دنبال وخامت وضعیت جسمیاش مارگارت تاچر ناگزیر شد از فعالیتهای خود بکاهد. به دنبال چند حمله قلبی خفیف پزشکان وی را از سخنرانی منع کرده و به نظر میرسید که وی به نسبت قبل بسیار ضعیف و رنجورتر شده است.
در سال ۲۰۰۸ دخترش گفت که مارگارت تاچر از سال ۲۰۰۲ از اختلال حافظه نیز رنج میبرده است.
در سال ۲۰۰۳ دنیس همسر مارگارت تاچر در سن ۸۸ سالگی درگذشت. خانم تاچر وی را یک تکیه گاه محکم و همیشگی توصیف کرد و به شکلی بسیار پراحساس به وی ادای احترام کرد.
خانم تاچر در بخشی از صحبتهای خود به این مناسبت گفت: «نخستوزیری یک شغل انفرادی و تنها است، به عبارتی باید چنین باشد. نمیتوان در میان جمعیت و در شلوغی رهبری کرد، اما در کنار دنیس من هیچگاه تنها نبودم. چه مردی، چه همسری و چه دوستی.»
یکسال بعد نیز مارگارت تاچر برای شرکت در مراسم تدفین همکار سیاسی خود رونالد ریگان که در ماه ژوئن ۲۰۰۴ در واشنگتن برگزار شد به آمریکا سفر کرد.
مجسمه برنزی خانم تاچر در محوطه مجلس عوام بریتانیا نصب شده است و این اولین باری است که از یک نخست وزیر در دوران حیات خود به چنین شکلی تقدیر میشود. خانم تاچر چند بار دیگر به خانه شماره 10 خیابان داونینگ که محل کار و زندگی نخست وزیران بریتانیا است بازگشت. آخرین موارد به دعوت گوردن براون نخست وزیر سابق و دیوید کامرون نخست وزیر فعلی برای صرف چای بود.
معدود سیاستمدارانی توانستهاند در دوران حکومت خود یک چنین تسلط و احاطه کاملی داشته باشند و معدود سیاستمدارانی تا این حد احساسات شدید را در میان موافقان و مخالفان خود برانگیختهاند.
خانم تاچر ارتباط ویژهای با رونالد ریگان رییسجمهوری وقت آمریکا که دوست سیاسی او محسوب میشد، برقرار کرد.
از نگاه مخالفان خانم تاچر سیاستمداری بود که مناسبات بازار آزاد را بر هر عرصه دیگری از حیات اجتماعی ارجح میدانست و بهراحتی حاضر بود که جمعیت وسیعی از مردم کشور در شکل بیکاری و یا ناآرامیهای اجتماعی قربانی سیاستهای وی شوند. مدافعان وی به خاطر کوچک کردن بدنه و محدود کردن اختیارات گسترده دولت، کاهش نفوذ و قدرت اتحادیههای کارگری و احیای موقعیت بریتانیا در سطح جهان مارگارت تاچر را تقدیر میکنند. ولی مهمتر از همه مارگارت تاچر یک سیاستمدار با اعتقاداتی بسیار محکم بود که چه بد و چه خوب از این اعتقادات کوتاه نمیآمد. این خصیصه وی که اعتقادات درست و عمیق را هیچگاه نباید فدای توافق و مصلحت کرد مهمترین نقطه قوت و در عین حال بزرگترین ضعف وی بود.
مارگارت تاچر یک سیاستمدار با اعتقاداتی بسیار محکم بود که چه بد و چه خوب از این اعتقادات کوتاه نمیآمد.
این خصیصه وی که اعتقادات درست و عمیق را هیچگاه نباید فدای توافق و مصلحت کرد مهمترین نقطه قوت و در عین حال بزرگترین ضعف وی بود شاید این بخش از مصاحبه وی در سال ۱۹۸۷ به طور خلاصه و به خوبی فلسفه مارگارت تاچر را بیان کند:
«به نظر من برای دوره طولانی بسیاری از مردم عادت کردهاند چنین فکر کنند که گویا دولت مسوول حل مشکلات آنهاست. اگر کسی مشکل مالی دارد به این فکر میکند که از دولت وام بلاعوض بگیرد. اگر کسی مشکل مسکن دارد، فکر میکند که دولت باید به او خانه بدهد. آنها مشکل خود را روی دوش جامعه میاندازند و این جامعه واقعا کیست؟ یک چنین چیزی تحت عنوان جامعه وجود خارجی ندارد. آنچه وجود دارد تک تک افراد، زن یا مرد و خانوادهها هستند. و هیچ حکومتی نمیتواند کاری بکند مگر از طریق همین مردم و مردم نیز در درجه اول برای حل مشکلات باید به خود و دیگران متکی باشند.»
مارگارت تاچر بانفوذترین چهره سیاسی بریتانیا پس از چرچیل خوانده شده است.
ارسال نظر