محمد شریعتمداری: پرچمدار جنبش اعتدال‌خواهی هستم - ۲۷ اسفند ۹۱
عکس: دنیای اقتصاد، آکو سالمی

محمد شریعتمداری در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد»:
کارآمدی نسبی در کشور پایین است
دنیای اقتصاد- حامد صالح‌آبادی: محمد شریعتمداری، هشت سال وزیر بازرگانی دولت سید محمد خاتمی بوده و می‌گوید به وزارت در آن دوران افتخار می‌کند و خود را از اصلاح طلبان می‌داند و براساس پشتوانه پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان، در یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری عزم خود را جزم کرده که راهی پاستور شود؛ اما در کنارش هم می‌گوید که اگر هاشمی، خاتمی، ناطق نوری و سیدحسن خمینی نامزد شوند به نفع آنها کنار خواهد کشید.
وی همچنین تحرکاتی را برای ایجاد ائتلاف در میان افراد مطرح برای انتخابات در جبهه اصلاحات انجام داده است که تاکنون موفق نبوده است و ائتلافی میان آنها شکل نگرفته است. شریعتمداری که عضو شورای راهبردی روابط خارجی هم است درخصوص مذاکرات اخیر ایران و 1+5 معتقد است احتمالا در مذاکرات فعلی به جمع‌بندی با غربی‌ها نخواهیم رسید.
وی در حوزه اقتصادی با تشریح برنامه‌هایش می‌گوید که اکنون پدر خانواده بلد نیست چطور معیشت خانواده را تامین کند و چگونه منابع موجود را صرف فعالیت‌هایی بکند که آن فعالیت‌ها به نفع اقتصاد خانواده باشد. به اعتقاد او، خانواده بزرگ ملت ایران منتظر است تا یک دولت کارآمد بر سر کار بیاید تا تلاش کند و معیشت مردم را با یک تعادل در نحوه هزینه منابع فراوان کشور که در اختیار دارد، به سمت بهبود هدایت کند. محمد شریعتمداری در یکی از روزهای آخر اسفند طی بازدیدی از تحریریه روزنامه، گفت‌وگویی را با دنیای اقتصاد انجام داد که مشروح آن را در زیر می‌خوانید.

آقای شریعتمداری، به عنوان شخصی که هشت سال وزیر بازرگانی بوده‌اید، چه ارزیابی‌ای از وضعیت اقتصادی امروز کشور داشتید که باعث شد وارد عرصه انتخابات شوید؟
برای حضور در عرصه انتخابات، من به یکی از دوستان که سال‌ها است کار سیاسی می‌کند در مورد این موضوع گفتم و از او کمک خواستم. ایشان گفتند که من تصمیم گرفتم که به هیچ وجه خودم را درگیر کار سیاسی نکنم. گفتم تصورم این نیست که من یک کار سیاسی می‌کنم، درست است که انتخابات ریاست‌جمهوری یک تصمیم‌گیری بزرگ سیاسی است، اما من به شخصه هدفم از ورود به این عرصه سیاست‌ورزی نیست.
شاید بیشتر این است که نگران این هستم که کشور ما از کارآمدی نسبی پایینی در مقایسه با آن چیزی که باید باشد، برخوردار است، ما با توجه به نیروی انسانی فوق‌العاده اندیشمند و ارزشمند و معتقد به نظام که در اختیار داریم باید از کارآمدی بسیار فوق‌العاده‌ برخوردار باشیم. به نظر من کسی که می‌خواهد وارد این عرصه شود، نگاهش به همه متفکران در عرصه‌های مختلف فکری جامعه نگاه سیاسی نباشد. انتخاب‌ها باندی و قومی نباشد. خصوصا کسی که این حرف‌ها را می‌زند باید در پیشینه سیاسی خود این سوابق را داشته باشد. نگاه باید به صلاحیت‌های علمی، ارزشی و تعهدات آنها باشد.

استخراج برنامه‌های همه کاندیداهای ۱۶ سال اخیر
تلاش من برای تنظیم برنامه است. مثلا چطور؟ من تمام برنامه‌های کاندیداهای ریاست‌جمهوری را در طول این دوره 16 ساله اخیر، استخراج کردم. از مجموع این برنامه‌ها به یک برنامه اجماعی بزرگ اقتصادی رسیدم که ‌نشان می‌دهد این اجماع نخبگان اقتصاد بر یک امر معین است. پس این باید بر صدر بنشیند.
معتقدم که اجماع نخبگان خیلی به حل مسائل کشور کمک می‌کند و حتما خطایش پایین‌تر از آن چیزی است که یک فرد تصمیم می‌گیرد و در تنظیم برنامه‌هایم این را رعایت کردم.
دوم اینکه فراز و فرود زیادی در جذب و دفع نیروهای کارشناس از بدنه قوه مجریه داشته‌ایم که من به شدت به آن منتقدم و معتقدم که ما رعایت برخی از اصول اولیه دولت‌داری را به طور مطلوب در یک چنین موضوع مهمی، یعنی جذب حداکثری نخبگان علمی و فکری برای اداره قوه مجریه، به کار نبردیم و در بعضی از ایام، متاسفانه نگاهمان به قوه مجریه نگاه دار‌الایتام بود. دولت که باید در جهت هدایت تصمیمات اصولی و سیاست‌گذاری کشور نقش اساسی را ایجاد کند، حتما مستحق داشتن نیروهای کارشناسی است.

تهیه بانک اطلاعاتی از 900 کارشناس نخبه
در تدوین برنامه یکی از مهم‌ترین نکاتی که من رعایت کردم، این بود که هر برنامه‌ای که می‌نویسم نسبت خودش را با سند چشم‌انداز اعلام کنم. سند چشم‌انداز میثاق بزرگ ملی کشور است. بعد از بعضی عرصه‌های بزرگ بالادستی، مثل قانون اساسی که بالاخره مهم است و سیاست‌های کلی نظام که باز بالاخره برخاسته‌ از یک دیدگاه کارشناسی قابل‌ ملاحظه در کشور هست، سند چشم‌انداز ما یک میثاق ارزشمند ملی مورداحترام است و من معتقدم که برنامه‌هایم باید نسبت خودش را با سند چشم‌انداز اعلام کند، با همه اینکه ممکن است من با برخی از روش‌های تهیه و تنظیم برنامه پنج‌ساله پنجم مخالف باشم. هرچند برنامه را دارای ضعف‌های فراوانی می‌بینم، اما این سند تا وقتی هست، قانونی است و محترم و لذا خودم را مکلف دانستم تا نسبت برنامه‌هایم را با آن سند قانونی که در کشور اجرا می‌شود، ‌اعلام کنم. این در واقع احترام قائل شدن به اجماع نخبگان است.
نکته آخر هم در برنامه‌ای که معین شده، این است که تلاش کردم یک بانک اطلاعاتی از کارشناسان تهیه کنم و الان اسامی‌ حدود 900 نفر در این بانک وجود دارد در حوزه‌های مختلف، اعم از اینکه کارشناس و صاحب نظر هستند و اکنون در هیچ بخش از قوه مجریه نقشی ندارند. من می‌گویم که اینها باید خدماتشان به نظام اجرایی کشور برگردد. من آنهایی را که می‌گویند یک کسی باید در قوه مجریه بیاید و با خودش یک اتوبوس از نیروی انسانی بیاورد و ببرد قبول ندارم؛ کما اینکه در زمان مسند وزارت بازرگانی‌ام چنین کاری نکردم. من 4 سال با معاونین آقای آل‌اسحاق کار کردم. یعنی دلیلی ندارد که من وقتی می‌آیم و وارد کار می‌شوم، نگاهم نگاه باندی و گروهی باشد؛ لذا اولا معتقدم و فکر می‌کنم که باید کشور به این سمت هدایت شود و یکی از مهم‌ترین عوامل پیشرفت کشورم را این می‌دانم.
اینها که شما می‌فرمایید فرض بر این است که بعد از انتخابتان این طور می‌خواهید رفتار کنید، اما قبل از انتخاب یعنی در دوره رقابت انتخاباتی به هر حال باید با یک عده‌ای رقابت کنید. چرا نمی‌نشینید با افرادی که همفکر هستید ائتلاف تشکیل دهید ؟مثلا با آقایان جهانگیری، نجفی، عارف و مهرعلیزاده که الان در جبهه اصلاحات مطرح هستند؟
من در تلاش هستم یک اجماع در بین صاحبنظران سیاسی کشور در حوزه‌ای که سال‌ها در آن خدمتگزار بودم، به وجود بیاورم. تلاش کردم با تاثیرگذاران جبهه اصلاحات به معنی عام کلمه و البته در بین این جبهه با اولویت اشخاصی که من آنها را افراد معتدلی می‌دانم -معتقد هستم که آنها به اساس نظام جمهوری اسلام معتقد هستند، جمهوری اسلامی ایران را با همین قواره پذیرفته‌اند و قبول دارند- وارد مذاکره شوم، البته معتقدم این جمهوری باید هر روز در درون نو به نو شود. با این معیارها می‌روم سراغ اشخاص؛ اشخاصی که دارای چنین دیدگاه‌هایی هستند.

برخی در حال سقوط از پشت بام هستند
اما آنهایی که جمهوری اسلامی را سوءتفاهمی می‌دانند که باید رفع شود، من به دنبال آنها نیستم. حالا حتی اگر اصلاح طلب باشد یا اصولگرا. چون من معتقدم که برخی‌ها هم از این طرف پشت‌بام در حال سقوط هستند. خدا عاقبت آنها را هم به خیر کند. اما به هر حال آنها هم هستند که یک عده قابل‌ملاحظه‌ای هستند. اگرچه ممکن است تعداد بزرگی نباشند؛ اما مدعی هستند. خیلی مدعی هستند که به صراحت بحث جمهوریت نظام را زیر سوال می‌برند با دفاع از برخی اصول می‌خواهند سایر اصول را زیر پا بگذارند. من با آنها هم مخالف هستم و مذاکره‌ای ندارم.

به وزارت در دولت خاتمی افتخار می‌کنم
با این حال فکر می‌کنم که رای من بیشتر متکی به 8 سالی است که در دولت آقای خاتمی بودم. این شوخی نیست. یکی از من پرسید که این اصلاح‌طلبان بعضی‌هایشان اصل هستند، بعضی‌هایشان مطلا هستند. گفتم من 8 سال وزیر خاتمی بودم، آنهایی که باید اثبات کنند، طلا هستند دیگران هستند، البته من وزیر دولت جمهوری اسلامی ایران بودم که رییس‌جمهورش آقای خاتمی بود و به آن 8 سال افتخار می‌کنم و هیچ تردیدی در آن نیست. در آن 8 سال صادقانه برای این دولت خدمت کردم؛ چون دولت جمهوری اسلامی ایران بود. بعضی‌ها الان هم وقتی ما درباره دولت اصلاحات صحبت می‌کنیم، انگار که داریم راجع به دولت اسرائیل صحبت می‌کنیم! این دولت جمهوری اسلامی ایران است و با این الفاظ هم حتما لطمه‌ای به دولت جمهوری اسلامی ایران در هیچ دوره‌ای از ادوار نخواهد خورد. من با کسانی که می‌آیند می‌گویند که فقط ما دولت معیاریم، بعد همه دولت‌های ادوار گوناگون را هر کدام به یک چوبی می رانند،مخالفم. چرا که اینها را مخالف اساس نظام جمهوری اسلامی ایران می‌دانم. معتقدم به اینکه اینها به زبانی دارند اساس جمهوری اسلامی ایران را نفی می‌کنند و امروز خودشان هم نفی شده‌اند. در جامعه نخبگان کشور، امروز خود آنها هم نفی شده‌اند.

با بزرگان جبهه اصلاحات مشورت کردم
با این نگاه، مذاکراتی داشتم با بسیاری از دوستانی که در این زمینه تاثیرگذارند. حالا اسم هم نمی‌برم؛ ولی از موثرینی هستند که در مجمع روحانیون مبارز فعال هستند یا برخی از سایر گروه‌های غیرروحانی عضو جبهه اصلاحات و آدم‌های استخوان‌خرد کرده‌ در این زمینه.
منظورتان این است که با 4 نامزدی (که الان در جبهه اصلاحات مطرح هستند عارف، نجفی، جهانگیری و مهرعلیزاده) مذاکره کرده‌اید؟
ببینید، با اسم بردن از این چهار نفر که هر کدامشان هم به هر حال به طور خیلی جدی و روشن نگفته‌اند که ما کاندیدای انتخابات هستیم، بخواهیم صحبت کنیم، شاید کار مشکل‌تر شود؛ ولی جامعه‌ای که تحت عنوان جبهه اصلاحات معرفی می‌شود، مثلا یک مجمع روحانیون مبارز دارد که این بالاخره با حمایت امام‌(ره) شکل گرفته است و شوخی نیست. کنار دست امام بودند و سال‌های سال به نظام و انقلاب خدمت کردند. در جاهای مختلفی از کشور سمت‌های گوناگونی داشتند. همین الان با حکم مقام معظم رهبری مسوول هستند، در مجمع تشخیص مصلحت نظام و در جاهای دیگر نظام مشغول کار هستند، من با اینها گفت‌و‌گو کردم. بعضی از افراد هم در این مجمع‌ روحانیون مبارز نیستند؛ اما در سایر گرو‌ه‌های مربوط به اصلاحات هستند که این گروه‌ها هم بالاخره متنوع هستند و تعداد احزاب خیلی زیاد است، بالاخره تحت عنوان جبهه اصلاحات می‌شود از آنها نام برد. مجموعه این گروه‌ها، احزابی هستند که در طبقه‌بندی‌های قبلی می‌گفتند جناح چپ و جناح راست. من خیلی به این تقسیم‌بندی‌ها معتقد نیستم؛ چون تعاریف علمی نیست. چون مقابل اصلاح‌طلبان که افسادطلبان نیستند، یا مقابل اصولگرایان، فروع‌گرایان نیستند. جالب اینکه خود آقای خاتمی هم به مزاح می‌گفتند که خودم نمی‌دانم که چه کسی اسم ما را گذاشت اصلاحات.
آیا شما با آقای خوئینی‌ها و انصاری در مجمع روحانیون مذاکره کرده‌اید؟
شما می‌خواهید هر طور که شده این اسامی مشخص شود. (خنده)
می‌خواهیم بدانیم که با کدام گروه‌ها و افراد مذاکره کرده‌اید. ببینید ما در جبهه اصلاحات از مصطفی کواکبیان را داریم تا عبدالله نوری. می‌خواهیم ببینیم که شما به کدام سمت بیشتر تمایل دارید؟
من معیارهایم را عرض کرده‌ام. معیارهایی که گفتم این بود که کسانی که جمهوری اسلامی ایران را با همین قوانین موجود قبول دارند. اگر اینهایی که شما اسم بردید در این چارچوب هستند، من حتما با آنها مذاکره کرده‌ام.
البته این افراد از اسامی‌ای که شما می‌گویید خارج نیست و خیلی پیچیده نیست. مثلا خیلی از این دوستانی که در مجمع روحانیون هستند و مسوولیت دارند در بخش‌های مختلف، من با آنها گفت‌و‌گو کردم. خارج از مجمع روحانیون با بعضی دیگر از دوستان صحبت کردم. مسوولینی که حرف‌هایشان در نظام تاثیرگذار است. در جبهه اصولگرایان هم من با خیلی از بزرگواران صحبت کردم، دیدگاه‌ها و نظراتم را با آنها در میان گذاشتم . منتها عرضم این است که در انتخاباتی که 20 نفر کاندیدا باشند، ممکن است که مشارکت اتفاق بیفتد؛ ولی انتخاب، خیلی انتخاب شانسی‌ای خواهد بود. انتخاب با معیارهای صحیحی صورت نمی‌گیرد. با 200 هزار تا یا 100 هزار تا رای، بعضی‌ها به دور دوم می‌روند که ممکن است مستحق نباشند. ما فکر می‌کنیم در یک انتخابات دموکراتیک خوب است که از بین گروه‌های سیاسی اشخاص صاحب‌نظر و اندیشمندی که دارای مقبولیت عامه در بین آن گروه هستند، کاندیدا باشند.

پرچمدار جنبش اعتدال‌خواهی ایران هستم
من البته نگاهم اعتدالی است و پرچمدار جنبش اعتدال‌خواهی ایران هستم. دلم می‌خواهد که در این راه حرف بزنم و قدم بردارم، فکر می‌کنم که اعتدال مخالف انفعال است. اعتدال یعنی تلاش، یعنی نشاط، حرکت در جاده صحیح. کشور در یک‌دوره ۴ ساله و انشاءالله ۸ ساله آینده به ثبات و آرامش نیاز دارد.
وقتی وارد بحث اسم‌ها شدیم، شما خیلی سخت اسم‌‌ها را گفتید، ولی زمانی که شما اعلام کاندیداتوری کردید، اسم 4 نفر را بردید که به نفع آنها کنار خواهید رفت. چرا فقط این 4 نفر (هاشمی، خاتمی، ناطق نوری، سید حسن خمینی) ؟ مگر این چهار نفر چه چیزی دارند و چرا مثلا آقای حسن روحانی نه؟
من عرض کردم در بین افرادی که امکان حضور در صحنه انتخابات ریاست‌جمهوری را دارند، من به ۴ نفر رسیدم که احساس می‌کنم مردم نگاهشان به آنها نگاه کاریزماتیک است. آقای ناطق نوری خصوصیات ویژه‌ای دارند، از بدو ورود حضرت امام تا موقع مراسم تدفین پیکر مطهر آن امام عزیز، ایشان را همراهی کردند و حتما جزو افرادی هستند که مورد اعتنا و توجه مردم هستند و هیچ تردیدی در آن نیست. آقای ناطق نوری در دوره‌ای رهبر جناح راست کشور بودند و ایشان را دارای هویت سیاسی در جامعه می شناسم. آقای خاتمی هم دو دوره در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کردند و هر دوره را پرافتخارتر از قبل یک بار ۲۰ میلیون رای و یک بار ۲۲ میلیون رای مردم را داشتند و من به خاطر ۸ سال خدمتی که در کنار ایشان بودم، اخلاص، صفا، نجابت، متانت ایشان، روحیه دموکراتیک ایشان در اداره کردن قوه مجریه، نگاه بازشان در به‌کارگیری عناصر خدوم کشور در عرصه‌های گوناگون را در کنار ایشان دیدم. لذا معتقدم ایشان هم در بین مردم دارای پایگاه رای هستند. طبیعی است که عین این شرایط بلکه در یک زمینه‌هایی شاید بهتر برای آقای هاشمی هم هست که از ستون‌های انقلاب هستند و در کنار امام بودند. از پیش از پیروزی انقلاب در پیروزی این نهضت نقش داشتند. ما کاری نداریم به آن مطالبی که در جامعه سیاسی ما گفته می‌شود. چه آنهایی که از نگاه منتقدانه و دلسوزانه نسبت به این عزیزان که از آنها اسم بردم می‌گویند، چه آنهایی که نگاهشان، نگاه بغض‌آلود و کینه‌توزانه‌ای است و به جای نصیحت، فحاشی می‌کنند. من با آنها مخالفم و کاری به آن نگاه‌ها ندارم. من واقعیت‌های غیرقابل‌انکار را در جامعه ایران مطرح می‌کنم. می‌گویم آقای هاشمی یکی از اساتید انقلاب است و کسی نمی‌تواند بگوید که ایشان در پیروزی نهضت اسلامی ایران نقشش کم است. آقای سید حسن خمینی هم که درست است که عمر طولانی نکرده‌اند، ولی میراث امام بزرگوار ما هستند، اسمشان مزین به اسم امام خمینی است و امام خمینی یک میراث بزرگ دینی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی ملت ایران است وهمیشه مورد احترام هستند . خب اینها که کاملا معلوم است که جایگاهشان با همه اشخاص از جمله آقای دکتر روحانی که من به ایشان ارادت دارم، تفاوت جدی‌ دارد.
ولی این اعتدال خواهی را که شما می‌گویید، اخیرا آقای روحانی هم مشابه همین صحبت‌ها را می‌کنند!
اشکال ندارد. من دست هر کسی را که در برافراشته نگه داشتن پرچم اعتدال کمک کند، می‌بوسم. البته خیلی ناراحتم از بعضی مطالبی که به نظرم از سر جهل نسبت داده می‌شود به اعتدال! شنیدم یک کسی در یک رسانه‌ای گفته بود، فتنه‌گران با شعار اعتدال به صحنه می‌آیند؛ می‌خواستم به ایشان بگویم که «فاین تذهبون!»
آقای شریعتمداری! 34 سال از انقلاب گذشته و بحث تحزب در جامعه ما بازتاب‌های مختلفی داشته است. شاید اگر واقعا این در جامعه شکل می‌گرفت، یک خروجی دیگری داشت که حالا افراد در قالب احزاب فعالیت می‌کردند. همان گونه که در کشورهای دیگر وجود دارد. با همین ساختاری که جمهوری اسلامی ایران دارد، شما فکر می‌کنید که چه چیزی را باید ایجاد کرد که خروجی‌اش افرادی باشند که کار کارشناسی کرده باشند و برآیند افکار کارشناسی‌شده باشند. یعنی این طور نباشد که یک اتفاقی بیفتد و یک نفر بتواند از سر اتفاق بالا بیاید.
من صددرصد معتقدم که برای جمهوری اسلامی ایران راهی جز این نیست که به موضوع توسعه سیاسی با نگرش اسلام به سازماندهی اهتمام کنیم. ما متاسفانه در طی دوره طولانی سی و چند ساله گذشته، به موضوع توسعه سیاسی با نگرش اسلامی اهتمام نداشته‌ایم. احزاب ریشه‌داری که نگاهشان نگاه اسلامی بوده، حتی از درون هیات‌های مذهبی بیرون آمدند، نظیر موتلفه اسلامی را داریم؛ اما حاضر به تن دادن به تکثیر احزاب استخوان‌دار سیاسی با نگرش اسلامی و به اهتمام به این امر نبودیم و این یکی از مهم‌‌ترین لوازم توسعه کشور در همه ابعاد است. نه تنها موضوع عدم‌اهتمام به احزاب و توسعه سیاسی با نگرش اسلامی به پایین آمدن سطح رفاه مردم و حضور مردم در تصمیم‌گیری‌های سیاسی لطمه می‌زند، بلکه به فرهنگ جامعه و مسائل اجتماعی ما و حتی مسائل خانوادگی و فردی ما لطمه می‌زند. ببینید! چقدر روی کار آمدن یک فرد بدون داشتن صلاحیت‌های لازم می‌تواند به شئون فرهنگی جامعه لطمه وارد کند؟ به همان اندازه اهتمام به توسعه سیاسی با نگرش اسلامی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. من فکر می‌کنم راه‌حل مشکل اهتمام به توسعه سیاسی است، البته با نگرش دینی-اسلامی به سازماندهی می‌انجامد.
این بحث همیشه بوده است. شما فراز و فرودها را نگاهی بکنید. مثلا یک بار به گونه‌ای می‌شد که جناح راست، هیچ گونه فعالیتی نمی‌توانست بکند. در آن زمانی که حاکمیت در اختیار جناح چپ بود، عقلای جناح راست هم امکان فعالیت نداشتند. یک بار هم می‌شد که اوضاع برعکس می‌شد. می‌خواهم بدانم که چطور می‌شود که تعادل در کشور برقرار شود؟
توسعه‌نیافتگی سیاسی فقط برای طبقه عوام جامعه نیست. امکان دارد که توسعه‌نیافتگی را ما در بعضی از دانش‌آموختگان علم سیاست هم داشته باشیم؛ چون توسعه سیاسی فقط از منظر دانش‌آموختن به دست نمی‌آید.از منظر تجربه، مطالعه در تاریخ سیاسی جهان، نگاه عبرت‌آموز به تاریخ و سرنوشت ملت‌ها به دست می‌آید. بعضی از آنها طی یک عمر به دست می‌آید، با گذشت زمان. از عمر جمهوری اسلامی، سال‌های زیادی نگذشته است. برای یک انقلاب ایدئولوژیک مثل انقلاب اسلامی ایران، سی و چند سال زمان کوتاهی است. لذا به همین اندازه هم توسعه سیاسی هم در کشور ما یک طفل نوپا است. هنوز نتوانسته به بلوغ خودش برسد. ما باید به این امر اهتمام کنیم و به نظر من قوه مجریه با استفاده از تمام لوازم قانونی امر، تکیه بر سیاست‌های کلی نظام، دیدگاه و نظرگاه‌های موجود در سند رسمی چشم‌انداز و مهم‌تر از همه، تکیه به میثاق ملی و دینی مردم ایران که حاصل خون شهدای جمهوری اسلامی ایران است. قانون اساسی، می‌تواند قوه مجریه می‌تواند با نگرش اسلام برای توسعه سیاسی کمک بکند. اگر در واقع این اتفاق را قوه مجریه شروع کند و به تحقق این هدف باید کمک کند که ما باید به تدریج شاهد رشد سیاسی کشور در این عرصه‌ها باشیم. اما نباید انتظار داشته باشیم یک شبه هم نتیجه بدهد. باید برایش یک برنامه زمان‌بندی شده بلندمدتی را در نظر بگیریم و فرض کنیم که در دوره دو برنامه پنج‌ ساله، ما می‌توانیم به یک سازماندهی جدی سیاسی کشور در قالب احزاب یا گروه‌های سیاسی تشکل‌یافته دست پیدا کنیم.
معمولا فضای انتخابات، فضای تولد تشکل‌های سیاسی است. اگر به سرگذشت احزاب غربی هم نگاه کنیم، معلوم می‌شود که نطفه‌های آنها هم معمولا در فضای انتخابات و ائتلاف‌های آنجا شکل گرفته است. حالا ما چون نگاه اقتصادی هم به بحث انتخابات آینده داریم؛ چون فکر می‌کنیم که معضلات اصلی کشور در فضای فعلی اقتصادی است و قطعا برنامه‌های شما هم عمده‌اش در آن حوزه است، بنابراین شاهد هستیم که چند نفر با ویژگی‌هایی که حضرتعالی می‌فرمایید و چهره اقتصادی هم هستند، اعلام آمادگی کرده‌اند برای حضور در انتخابات. مثل جناب آقای آل‌اسحاق، آقای سعیدی‌کیا و خود حضرتعالی و با توجه به صحبت‌هایی هم که با آنها داشتیم، مبانی هم یکی به نظر می‌آید. بعضی‌ها هم هستند که پتانسیل این کار را دارند و خیلی شاید اعتماد به نفس لازم را برای این کار ندارند؛ مثل آقای مظاهری، آقای دانش‌جعفری، آقای آخوندی. من سوالم این است که آیا شما برنامه‌تان این است که این حرکتی را که می‌شود در فضای انتخابات شکل داد، این را باز بگذارید که یک عده‌ای هم بتوانند بیایند زیر این پرچم و در نهایت بحث «مقبولیت» در آن مطرح شود و کسی که قدرت رای‌آوری بالایی دارد، بیاید و این نمایندگی را داشته باشد؟ ‌یا خود حضرتعالی تا آخر در صحنه خواهید ماند؟
باید ببینیم با توجه به زمینه‌های رأیی که در مردم است، ما خودمان را در کدام یک از جناح‌های سیاسی کشور تعریف می‌کنیم. آیا به دنبال ائتلاف در آن بخش از سیاسیون هستیم یا خیر.اما همفکری در بین همه اشخاصی که در عرصه انتخابات فعال هستند، ‌امر معمولی است؛ لذا من برای این کارم قدم‌هایی را شروع کردم. چند وقت پیش یک ملاقات با آقای سعیدی‌کیا داشتم، در مورد موضوعات کلان کشور مذاکرات خوبی با ایشان داشتیم و همچنین با دوستان دیگر مانند آقای مظاهری که فرمودید. من سعی کردم که با همه دوستان تماس داشته باشم و صحبت کنم و از نظراتشان بهره‌مند شوم و اظهار علاقه کنم به ایجاد چنین حرکت مشترکی. اما خب دوست دارم این میل دو طرفه باشد و دوستان هم به ایجاد چنین مسیری علاقه‌مند باشند.

یخ مردم برای انتخابات هنوز آب نشده است
الان هم فکر می‌کنم که با اینکه ما زمان خیلی کوتاهی داریم، ولی همچنان به دلیل عدم‌فعالیت جدی رسانه‌ها، نقص قانون انتخابات و عدم مشارکت جدی صدا و سیما در عرصه مربوط به انتخابات، یخ مردم برای حضور در صحنه‌های انتخاباتی به طور کامل آب نشده و تصور می‌کنم که باید مطبوعات در این زمینه رسالتی را به عهده بگیرند و کم‌کم مردم را نسبت به این مسوولیت سنگینی که به عهده‌شان است، راغب کنند تا به این ترتیب این دوستانی هم که خودشان در معرض انتخاب هستند، احساس کنند که ضرورت دارد یک مقداری تلاششان را وسیع‌تر کنند.من شخصا علاقه‌مند به این مسیر هستم،‌ یعنی همفکری با کسانی که چه در حوزه سیاسی به هم نزدیک فکر می‌کنند و چه در حوزه‌های اقتصادی و در جهت منافع ملی مثل هم فکر می‌کنند.

تاسیس مدرسه حکمرانی و کرسی آزاد اندیشی
یک کاری را هم اگر خدا بخواهد می‌خواهم آغاز کنم، با عده‌ای از دوستان در این زمینه مذاکرات زیادی داشتم و آن اینکه یک مدرسه حکمرانی مطلوب را تاسیس کنم. اول در فضای مجازی با ایجاد یک سایتی که مقدمات آن فراهم شده و ان‌شاء‌الله شروع به کار خواهد کرد و اگر خدا بخواهد آن سایت دارای تالارهای گفت‌و‌گوی متعددی است. منتها نه برای گفت‌و‌گوی یک جمله‌ای، بلکه گفت‌و‌گویی در قالب ۱۰۰ یا ۲۰۰ کلمه در حوزه‌های کارشناسی که زمینه‌های همفکری را در نخبگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی-اجتماعی کشور فراهم خواهد کرد. همچنین درصدد تاسیس یک کرسی آزاداندیشی مجازی هستم، قدم‌ها را در جهت تاسیس آن برداشته‌ام که اولین کرسی آزاداندیشی سیاسی در فضای مجازی ایران در حوزه سایبر شکل بگیرد و امیدوارم که شما هم در این مسیر کمک کنید که به نظرم مسیر بسیار مهمی در جهت توسعه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورمان است.
جناب شریعتمداری! آقای باهنر اعلام کرده که آقایان هاشمی، خاتمی و قالیباف در صدر نظرسنجی‌ها هستند و این افراد دو تن از افرادی هستند که شما گفتید در صورت ورودشان کنار می‌کشید، با توجه به شرایط کشور که الان ما با مشکلاتی در اقتصاد و سیاست خارجی مواجه ایم، به نظرتان آیا آقای هاشمی مفیدتر هستند یا خاتمی؟ با توجه به اینکه گفته می‌شود که هر دوی آنها هم اعلام نکرده‌اند که قطعا نمی‌آیند ولی شاید اعلام کاندیداتوری کنند؟
ببینید تصور من این است که هویت اشخاصی مانند آقای هاشمی و خاتمی یک هویت فراتر از تقسیم‌بندی یک حوزه فکری معین است. خوب آقای هاشمی یک چهره سیاسی عملگرا هستند و کارنامه فعالیت اجرایی‌شان، مشهور به دولت سازندگی است و معطوف به فعالیت‌هایی در حوزه ساخت زیربناهای کشور است. آقای خاتمی هم خودشان یک چهره فرهنگی هستند، اما بیشتر اهتمامشان به حل مشکلات در روابط خارجی معطوف بوده و ایجاد یک زبان مشترک برای گفت‌و‌گو با نظام بین‌الملل. در حوزه داخلی هم تلاش ایشان معطوف به تلاش برای توسعه سیاسی بود. یک چنین نگاه‌هایی به هر کدام از اینها داشتند، ولی به نظر من این چهره‌ها، چهره‌های عام هستند.

احتمال حضور خاتمی و هاشمی کم است
اما من احتمال حضور این دوستان در انتخابات را کم می‌دانم. بخشی از آن به دلیل عدم‌میل خودشان و عدم رغبتی که خودشان نشان می‌دهند و کاملا این عدم تمایل و رغبت پیدا است. شنیدم که آقای محسن هاشمی یک مصاحبه خیلی روشنی در مورد ابوی محترمشان کرده بودند که در انتخابات نامزد نخواهند شد. ولی حالا به هر صورت من اعتقادم به این است که نمی‌شود گفت آقای خاتمی در حوزه روابط اقتصادی می‌توانند کار کنند یا روابط سیاسی یا خارجی. یا اینکه آقای هاشمی در کدام یک از این روابط می‌توانند کار کنند. هر دو اینها چهره‌های عام هستند و می‌توانند در هر حوزه‌ای تلاش خودشان را کنند، ولی آقای هاشمی بیشتر در حوزه روابط داخلی در توسعه فعالیت‌های سازندگی کشور و آقای خاتمی بیشتر در حوزه روابط خارجی و توسعه سیاسی فعالیت داشته‌اند.

از مذاکرات هسته‌ای بوی کباب نمی‌آید
با توجه به اینکه شما عضو شورای راهبردی روابط خارجی هستید یک مقدار وارد فضای سیاست خارجی شویم. چرا که ما در این روزها خوش‌بینی‌های زیادی نسبت به مذاکرات اتمی را شاهد هستیم؛ هم از طرف مسوولان داخلی‌ و هم از طرف برخی اعضای گروه ۱+۵ که می‌گویند مذاکرات به نتیجه می‌رسد. شما این موضوع را چطور می‌بینید؟ چقدر جدی است؟ من این عطر موجود در فضای سیاسی کشور را یا همین دودی را که بلند شده، از پختن کباب نمی‌دانم. فکر کنم در همین حد پاسخ روشن باشد. به نظر بنده آن طرف بسیار پیچیده هستند و ما هم باید در همان سطح و بالاتر باشیم.
این تحلیلتان است یا اطلاع دارید؟
فکر می‌کنم که احتمالا در مذاکرات فعلی به جمع‌بندی نرسیم. اگرچه همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند به بخش کوچکی از حقوق حقه ملت ایران مهر تایید زده‌اند.
آقای صالحی که خیلی مثبت صحبت می‌کنند؟
خب آقای صالحی حق دارند مثبت صحبت کنند.
آقای شریعتمداری! من از شما می‌پرسم که این نظرتان درباره نتایج مذاکرات را از سر اطلاع می‌فرمایید یا تحلیل؟
از تحلیلی که ظن قریب به یقین هم در آن است، از فضای اجتماعی- سیاسی که در کشور ما حاکم است و از فضای انتخابات و پیش از انتخابات و هم آنچه در دنیای غرب الان هست و وضعیتی که آمریکایی‌ها الان دارند و گروه ۱+۵ تحت‌تاثیر آنها احتمالا پیدا خواهد کرد. یک تحلیلی هست که در موضع قدرت باید مذاکره کرد. حالا اگر این تحلیل درست باشد که من خودم خیلی معتقد به این نیستم.
به نظر من باید در هر زمان این کار را به طور جدی تعقیب کرد؛ اما اگر بخواهیم از منظر حل مشکلات به آن نگاه کنیم، ضمن اینکه در صورت ظاهر پیدا است که آمریکایی‌ها در مذاکراتشان می‌گویند که طرف اصلی در مذاکرات ما شخص مقام معظم رهبری هستند، به زبان‌های گوناگون این را می‌گویند و تغییر در دولت را خیلی تاثیرگذار در این معنا نمی‌دانند و طبیعتا این اندیشه صحیحی است؛ اما بالاخره چون ابزار انجام این فعالیت سیاسی قطعا قوه مجریه است و قطعا این فعالیت در فضای باثبات قوه مجریه قابلیت اجرا پیدا می‌کند.
پس به نظرتان تا قبل از انتخابات این مذاکرات به جایی نخواهد رسید. حالا بعد از انتخابات فرض کنید که شما رییس‌جمهور شدید؛ در این قضیه چه کار خواهید کرد؟
معتقدم به اینکه ما در فضای سیاست خارجی فرصت‌های زیادی داریم. متاسفانه ما در فضای تحریم، دچار خودتحریمی شدیم. در بعضی اوقات در فضای سیاست خارجی خودمان بن‌بست آفرینی کردیم که این برمی‌گردد به نگاه ما به موضوع سیاست خارجی و نحوه اعمال سیاست خارجی ایران در فضای بین‌الملل. رهبری به درستی از نحوه اعمال سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در فضای بین‌الملل تحت عنوان سیاست انفعالی در فضای روابط خارجی همواره انتقاد کرده‌اند. دولت احمدی‌نژاد به نظرم این موضوع را به عنوان یک موضوع صحیح و این گزاره را به عنوان یک گزاره صحیح پذیرفت و تایید کرد؛ اما برای اجرا دچار اشتباه شد، در فهم سیاست خارجی تهاجمی با سیاست خارجی تخاصمی. اینکه قصد دولت از اعمال سیاست خارجی به گونه‌ای که طی این 8 سال ما شاهد بودیم، چه بوده خیلی مهم نیست، آنچه که فضای بین‌المللی از این استشمام می‌کند مهم است. بعضی‌ها معتقدند که امنیت خیلی مهم است، من معتقدم که احساس امنیت مهم‌تر از امنیت است.

ضرورت توجه به تذکرات رهبری در سیاست خارجی
در فضای سیاست خارجی باید دید که چه چیزی از نوع رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی این دوره‌ها برداشت می‌شود. آیا می‌توان با طرح مساله‌ای که دعوای جمهوری اسلامی ایران نبوده و مساله جمهوری اسلامی ایران نبوده و دعوای بین فاشیست‌ها بوده، در یک دوره‌ای، ما آن را یک دفعه در فضای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک اصل مطرح می‌کنیم و بعد جمهوری اسلامی ایران را دچار هزینه می‌کنیم.
استفاده از فرصت‌ها در فضای سیاست خارجی که به نظر من اعمال سیاست‌های موازنه منفی در حوزه سیاست خارجی طی این 8 سال برای ما فراوان فراهم بود. در بعضی از موارد حتی مقام معظم رهبری به صراحت درباره آنها اشاره کردند و ما آن فرصت‌ها را از دست دادیم و به تذکرات آن زمانی که داده می‌شد، توجه نکردیم. از آن طرف اقدامات سلبی را هم که انجام دادیم؛ یعنی یک فرصت‌سوزی و عدم‌بهره‌گیری از فضای ایجابی و اعمال برخی از سیاست‌های سلبی که آثار منفی در سیاست‌های خارجی جمهوری اسلامی ایران دارد. مثلا به عنوان مثال طرح هولوکاست، خب لطماتی زد. ما اینها را باید اصلاح کنیم و نسنجیده سخن نگوییم و به هزینه های کشور اضافه نکنیم. من می‌توانم به مردم ایران تعهد بدهم که اگر من رییس‌جمهور کشور بشوم با بیان نسنجیده هزینه‌های مردم کشورم را بی حساب افزایش ندهم.
خب یک قسمتی از این هم به وضعیت اقتصادی مردم برمی‌گردد. ما الان با دو دیدگاه روبه‌رو هستیم که یکی می‌گوید مشکلات اقتصادی بیشتر ناشی از فشار تحریم‌های خارجی است. یک عده هم خارج از دولت، در مجلس و بخش‌های دیگر بدنه کارشناسی مشکلات را به سوء‌تدبیر دولت و نحوه اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها نسبت می‌دهند. به نظر شما کدام بیشتر نقش دارد و برای حل مشکلات باید به کدام سمت
رفت؟
علما می‌گویند جمع بین این دو است! اما به نظر من تاثیر تحریم وحشیانه اقتصادی همه‌جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران را نمی‌شود در شرایط کنونی کشور نادیده گرفت. از سوی دیگر به نظر من آنچه که باعث تاثیر این تحریم است به تدبیر دولت برمی‌گردد. لذا من قبول دارم که صدور قطعنامه خط قرمز نباشد. این حرف درستی است. اما اگر من شعار دادم که قطعنامه برای ما کاغذ پاره‌ای بیش نیست و آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌دانتان پاره شود،‌ باید حداقل فکر می کردم که این قطعنامه‌دان آنها که پاره می‌شود، اثرش روی معیشت مردم چیست و پیش‌بینی‌های لازم را می کردم.
آقای شریعتمداری! آقای احمدی‌نژاد در سخنرانی روز 22بهمن گفتند که اگر آمریکا زبان زور را کنار بگذارد من خودم با شما وارد مذاکره می‌شوم، اخیرا هم آقای سراج رییس سابق بسیج دانشجویی گفته که عده‌ای از نفوذی های دولت با آمریکا مشغول مذاکره هستند. آیا این را تایید می‌کنید و آیا این مذاکرات پنهانی دولت با مقام معظم رهبری هماهنگ شده است؟
تا جایی که من اطلاع دارم، مطمئنم که چنین اتفاقی با نظر رهبری نیفتاده است، اما هیچ ابزار پنهانی برای رصد چنین وقایعی هم در اختیار من نیست.
بالاخره شما عضو شورای راهبردی روابط خارجی هستید؟
ولی در آنجا ابزار پنهانی نداریم.
فکر می‌کنید که چنین اتفاقی رخ داده باشد؟ دست‌کم محتمل می‌دانید یا خیر؟
بعضی‌ها ظاهرا رابطه با آمریکا را پز می‌دانند. فکر می‌کنم که این طور است که خودشان شایعه درست می‌کنند. ولی به نظرم این کار حتی به شکل بد آن هم یک قابلیت‌هایی می خواهد!
درباره مذاکرات و بحث تحریم‌ها به نظر شما هدف غربی‌ها از این مثبت نمایی چیست؟ چون هرازگاهی ما شاهد این هستیم که علائم مثبتی نشان می‌دهند. به نظرتان آنها از این علائم مثبت هدف خاصی دارند که یک جور سیگنال مثبت به ایران بدهند و بعد داستان یک چیز دیگری بشود؟
من معتقدم به اینکه با روی کار آمدن دولت اوباما، یک تغییر در نظام سیاسی آمریکا اتفاق افتاده است. البته این به معنی زیر و رو شدن و انقلاب در آمریکا نیست. همچنان که جنبش وال‌استریت فردا صبح حکومت آمریکا را سرنگون نخواهد کرد! اما بالاخره یک سری حوادث در صحنه بین‌الملل در حال رخ دادن است و اتفاق خیلی مهمی در عرصه سیاست‌های خارجی در آمریکا است و در عرصه سیاست داخلی آمریکا تاثیرگذار بوده است. دولت دموکرات سر کار آمده ولی شخصی که از دموکرات‌ها انتخاب شده، نماد یک ماجرای خیلی مهم در تاریخ آمریکا است و نماد آن فردی است که تا چند دهه پیش با تابلوی خیلی روشنی سر در رستوران‌ها نوشتند که ورود سگ و سیاه ممنوع. آنهایی که خیلی به فضای سیاسی آمریکا نزدیک بودند، می‌گفتند که همه چیز غیر از این ممکن است. در طی دوره ۴ ساله اول هم همه می‌گفتند هیچ وقت این دوره به پایان نمی‌رسد و سرنوشتش سرنوشت
جان اف کندی خواهد بود.

پیشگو نیستم
حرف‌های مختلفی را درباره این گفته‌اند و همین الان هم می‌گویند. ممکن هم هست اتفاق بیفتد، من پیشگو نیستم و خیلی هم با هاله نور و اینها رابطه‌ای ندارم! اما معتقدم به این که این اتفاقی که در آمریکا افتاده، یک اتفاق جدی است که نمی‌توان از آن گذشت. یک اتفاق مهمی است. همان اوایل مقام معظم رهبری در خراسان اشاره کردند به این موضوع که ما منتظر تغییر رویه هستیم، لیستی از تغییرات را پیشنهاد کردند. یکسری حرکت‌هایی را آنها آغاز کردند که رهبری در سخنان سال بعد نیز اشاره کردند که شما برخلاف آن جهت حرکت کردید. حتی ایشان به صراحت اشاره کردند که شنود مذاکرات افسران عملیاتی فرمانده شرارت در منطقه شرق کشور در دست ماست. نه تنها جهت مناسبی را طی نکردید، بلکه این اسناد و مدارک روشنی است که شما علیه ملت ایران در حال جنگیدن هستید. خودتان را درست کنید که این روش، روش غلطی است.
تغییر را گفتند و ما به رسمیت شناختیم، اما حرکتی که از آن طرف صورت گرفت،‌ حرکت کاملا ناامیدکننده‌ای بود. این تلاش بارها و بارها ادامه پیدا کرد. متاسفانه گاهی اوقات اینها دچار یک ذوق‌زدگی می‌شوند و تصور می‌کنند که با استفاده از برخی شرایط در داخل کشور ما، می توانند سوءاستفاده کنند؛ از جمله تاثیر آثار تحریم بر پول ملی، بر معیشت مردم و بعد طرح مساله هسته‌ای که حرکت جمهوری اسلامی ایران در یک مسیر معینی است که قصدش جنگ با دنیا نیست و قصدش فقط پیشبرد مصالح جمهوری اسلامی ایران در جهت منافع ملی این ملت
است.
تصور می‌کنم که این اختلاف بینش و دیدگاهی که در آنجا بین سیاسیون است، دم به دم به نفع تندروها در آمریکا در حال تقویت شدن است و این به صلاح دولت آمریکا نیست. اما این اتفاق دارد می‌افتد و فکر می‌کنم این فراز و فرودهایی که شما مشاهده می‌کنید هم نشانه همین اثر مولفه‌های قدرت بر هم و تغییر نقاط برآیند است. یک زمانی اینها یک وزیر دفاعی را انتخاب می‌کنند که آن وزیر از جمهوری‌خواهان است، اما تندترین حرف‌ها را علیه اسرائیلی‌ها زده و سیاست‌های آنها را تقبیح کرده و به صراحت گفته که باید با حماس گفت‌و‌گو کنیم. تلاش می‌کنند برای اینکه نگذارند او را سر کار بیاورد. ولی دولت اوباما تصمیم گرفته او را وزیر دفاع کند. این یک تغییر است. کسی نمی‌گوید که تغییر نیست. بله، در لفظ و در بعضی از اعمال داخلی، ما در آنها تغییراتی را می‌بینیم، اما در عمل با ایران تغییراتی را مشاهده نمی‌کنیم.
شما فکر می‌کنید رفع مشکلات اقتصادی بدون چاره‌اندیشی برای تحریم‌ها میسر است یا خیر؟
من تصور می‌کنم که توسعه روابط اقتصادی کشور با دنیای غرب و با دنیای شرق باید دارای موازنه باشد و راه آن هم از حوزه تعادل در سیاست خارجی می‌گذرد. به نظرم راه بازگشت این سه کلمه طلایی بر تارک سیاست خارجی ایران می‌گذرد که به درستی گفته شد: عزت، حکمت، مصلحت. من امیدوارم یک روزی شاهد این باشم که بر تارک دستگاه دیپلماسی ایران در حوزه سیاست خارجی این سه کلمه طلایی مجددا درخشش پیدا کند. اگر این اتفاق بیفتد یعنی استقرار عقلانیت در حوزه روابط خارجی کشور، هم آثار مثبتش را در اقتصاد شاهد خواهیم بود، امر غیرقابل‌دست‌یافتنی هم نیست. به نظر من بسیار هم دست‌یافتنی است.
فکر می‌کنید که باعث رفع تحریم‌ها هم بشود؟
ما در حوزه سیاست‌های خارجی یک تصمیماتی می‌گیریم، ‌یک عملی را انجام می‌دهیم،‌ در حوزه سلبی از اقتدارمان استفاده می‌کنیم در حوزه‌های ایجابی از فرصت‌ها بهره‌مند نمی‌شویم حاصلش این می‌شود که یک «احمد شهید»ی را به نظام سیاست خارجی کشور تحمیل می‌کنیم. حالا راضی کردن احمد شهید و قانع کردن نظام سیاسی نا عادلانه درباره این گزارش‌ها ، خب کار پرزحمتی است و تردیدی در آن نیست. این کار را باید با زحمت انجام داد و زمان می‌برد.
برداشتن تحریم‌ها هم همین طور است، حتی اگر آنها تصمیم بگیرند تا آن نهال‌های اقتصادی تازه ‌روییده در حوزه روابط اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران با هر کدام از این کشورهایی که با آنها رابطه داشته، و امروز خشکیده و تبدیل شده به یک حرکت‌های زیرمیزی و حرکت‌ها در بازار سیاه اقتصاد شده، مجددا از اول بخواهد به آن حد طبیعی برگردد، حتما زمان‌بر است. برداشتن تک‌تک این تحریم‌ها که بعضی‌ از آنها تحریم‌های یکجانبه و بعضی‌ از آنها هم چندجانبه و بعضی هم بین‌المللی است، زمان‌بر است. وقتی ما تحریم می‌شویم منفعت یک عده‌ای تضمین است.
وقتی قطعنامه جدید علیه ما صادر شد، گفتند حالا نفت که می‌دهید در مقابلش کالا از همان کشور بگیرید. بعضی از همان کشورها که نفت از ما می‌گیرند، چیزی ندارند که به ما بدهند. در نتیجه در مقابلش آنها باید از کشورهای دیگری کالا بیاورند، 20 درصد هزینه افزایش بیابد و بعد آن کالا را دوباره به ما بفروشند. ما این هزینه‌ها را هر چقدر در چارچوب دفاع از ارزش‌ها باشد، به راحتی با مردم در میان می‌گذاریم و مردم هم قطعا با دل و جان می‌پذیرند. اما آن بخشی که به سلیقه و رفتار من در اعمال سیاست خارجی کشور، با اشتباه در طرز تلقی غلط در سیاست‌های تخاصمی و تهاجمی بر می گردد، مردم نباید این هزینه‌ها را پرداخت کنند. من فکر می‌کنم که خیلی به فوریت نه ولی در میان‌مدت کاملا این اتفاق قابل‌ چاره است؛ اما نه اینکه صد درصد قابل‌رفع باشد.
به گشایش در همه ابعاد امیدوارم
ما یک درآمد نفتی فوق‌العاده در دوره‌ای از تاریخ کشور در این چند سال داشتیم و مردم هم به این نوع هزینه کردن دولت عادت کرده‌اند. دولت بعدی دولتی است که خیلی صریح و شفاف باید به مردم بگوید که من نمی‌توانم این کار را انجام دهم. اوضاع مناسب نیست. حالا اگر می‌خواهید اول بفرمایید برنامه‌تان در حوزه اقتصاد چیست؟
به اعتقاد بنده وقتی کار خیلی خراب می‌شود، امکان درست شدنش زیاد می‌شود. این مساله کلی است و تجربه هم این را ثابت کرده و در عمل هم تاریخ آن را اثبات کرده است. بعد از هر فشار گسترده‌ای، یک گشایشی است و من امیدوارم که این توفیق را ملت ایران داشته باشند تا با نو شدن لباس در حوزه اجرایی کشور شاهد گشایشی در همه ابعاد، مخصوصا در زمینه معیشت مردم باشیم و در این جهت گام برداریم. اما من نمی‌گویم که کار، کار آسانی است و «مسائل اقتصادی را می‌گذاریم روی میز و می‌گوییم بسم‌الله و یا علی... حل می‌کنیم، می‌رود» که البته در بعضی از تبلیغات انتخاباتی ادوار پیشین هم این گونه گفته
می‌شد!
اینکه شما فرمودید ما بیاییم به مردم ایران با صراحت بگوییم که من نمی‌توانم این مسیری را که طی شده، طی کنم، من فکر می‌کنم که همین الان این دولت دارد می‌گوید. طی پیام هایی به ائمه جمعه می‌گویند که فشار خارجی آنقدر سنگین است که من نمی‌توانم کنترل قیمت‌ها را در دست بگیرم، هم صراحتا در بیانشان به مردم می‌گویند که تحریم‌ها به طور جدی مانع شده است و من نمی‌توانم این مسیر را ادامه دهم. همه حرف‌ها را به طور جدی به مردم می‌گوید. هر دولتی هم که سر کار بیاید در شروع کارش باید همین حرف‌هایی را که همین دولت می‌زند بزند. تردید در آن نیست، اما من فکر می‌کنم یک سری معلول‌هایی است که این دولت می‌خواهد با آن معلول‌ها برخورد کند، در صورتی که علت‌های آن خودش بوده است. اگر ما آن علت‌ها را از روی زمین برداریم، خب خود به خود این معلول‌ها هم در کوتاه‌مدت نه، ولی در میان‌مدت از بین خواهد رفت.مثالی می‌زنم، یک جوان سیه‌چرده‌ای که خیلی زیباروی هم نبود بچه‌ای را بغل کرده بود. آن بچه زار زار گریه می‌کرد. یکی پرسید که چرا این بچه زار زار گریه می‌کند، گفت: من نمی‌دانم چرا گریه می‌کند. گفت خب بگذارش زمین، شاید از تو می‌ترسد. بگذارش زمین ساکت می‌شود. من فکر می‌کنم که اگر بچه را بگذارند زمین ساکت می‌شود!

ملت ایران منتظر یک دولت کارآمد است
تحریم‌ها در کوتاه‌مدت و یک‌جا قابل رفع و حل نیست، ولی در میان مدت قابل حل و رفع است. به نظرم یک فرصت بزرگی در اختیار مردم ایران هست. اگر ما فقط عاقلانه بودجه کشور را متعادل و متوازن ببندیم، توقع‌آفرینی‌های جدید را خط بزنیم، توقعات جدیدی نیافرینیم، من نمی‌گویم که توقعات ایجادشده را پاسخ ندهیم، اما توقعات جدید نیافرینیم. برویم در ساختار قانون اساسی‌ آن دسته از افعال و کرداری که به ما تاکید می‌کند که این افعال و کردار را در حوزه اقتصاد در پیش بگیریم و تلاش کنیم برای اجرای آنها قدم برداریم. بودجه را به سمت فعالیت‌هایی که کارآفرینی برای کشور در پیش دارد، تنظیم کنیم. فضای کسب و کار را بهبود ببخشیم. حرکت‌هایی کنیم که مردم کاسبی‌شان راه بیفتد، وضعیت بیکاری از این شدتی که الان پیدا کرده و متاسفاته رو به جلو است، خارج شود. هرچند در شرایطی که ما کمتر از 30 میلیارد تومان درآمد سالانه داشتیم، نرخ بیکاری در دولت خاتمی حدود 11 درصد بود، حالا که 100 میلیارد تومان درآمد نفتی داریم، بالای 14درصد است و این قابل‌توجیه نیست. ما قبول داریم که جمعیت جویای کار جوان فعالی داریم که تقاضای کار می‌کنند و ما با آن مواجهیم، ولی وقتی درآمد کشور سه برابر می‌شود و باز نرخ رو به رشد بیکاری را شاهدیم، این یعنی اشکال در اداره کشور.
این اشکال در اداره اقتصاد، یعنی پدر خانواده بلد نیست چطور معیشت خانواده را تامین کند. پدر خانواده بلد نیست، چگونه منابع موجود را صرف فعالیت‌هایی بکند که آن فعالیت‌ها به نفع اقتصاد خانواده باشد. این خانواده بزرگ ملت ایران منتظر است تا یک دولت کارآمد بر سر کار بیاید تا تلاش کند و معیشت مردم را با یک تعادل در نحوه هزینه منابع فراوان کشور که در اختیار دارد، به سمت بهبود هدایت کند. ما در حوزه اقتصاد در ۲۳ عنوان برنامه کاری را انجام دادیم که در این ۲۳ عنوان علاوه بر آن ویژگی‌های اصلی که اولا برخاسته از یک هرم جمعی است که متکی به نظر خردمندان در تنظیم برنامه روسای جمهوری در طی دوران و ادوار گذشته ۲۰ ساله کشور
بوده است.
به نظر می‌آید که ما از اول که آمدیم برای جهان اسلام و برای مدیریت جهان برنامه‌ نداریم. ما در جغرافیای جمهوری اسلامی ایران یک برنامه‌ای را تنظیم کردیم که البته این جمهوری‌ اسلامی ایران یک پیکری است که با دنیای خارج کار دارد و لذا در مورد روابط خارجی‌اش هم برنامه داریم. اما در حوزه اقتصاد ما آمدیم گفتیم که الزامات تحقق این برنامه چه چیزهایی است؟ مشکلات و موانع پیش روی اجرای این برنامه چیست؟ توقعاتی که با اعلام این برنامه به وجود می‌آید در مردم چه چیزهایی است؟ عدم اجرای آنها چه توقعاتی را در جامعه به وجود خواهد آورد؟ یعنی در واقع آن را در پنج حوزه تحلیل کردیم هر کدام از این عناوین برنامه را که اگر راجع به آن صحبت می‌کنیم مردم بدانند که برنامه این است. منظورم از نگاه به مردم، ‌نگاه به نخبگان مردم است که خب آنها می‌توانند جامعه را توجیه کنند. بدانند که یک برنامه خوب الزامات اجرایش چه چیزهایی است؟ موانع پیش رویش چیست؟ اگر آن موانع مرتفع نشود، خب قابلیت اجرا هم پیدا نمی‌کند، حداقل مردم بدانند، نه اینکه ما بنشینیم یک سرابی را فرض کنیم که بعدا به نتیجه نرسد و آنها گله کنند. در حوزه نخبگان و برنامه‌ریزی در حوزه اقتصاد، در این زمینه قدم‌هایی را برداشتیم. برای مردم هم یک حرف‌هایی برای گفتن داریم. من به این عنوانی که تحت عنوان گرایش پوپولیستی در تنظیم برنامه‌های اقتصادی دولتمردان اشاره می‌شود، فقط با بار منفی نگاه نمی‌کنم. می‌گویم خب توجه مردمی به نیازهای جامعه یک امر مطلوب است و این چیز بدی نیست. منتها نباید عوام‌فریبانه باشد. ما حوزه عوام‌فریبانه‌اش را قبول نداریم. اما توجه به حوائج مردم و حرکت به سمت آنچه نظر مردم است، حتی اگر پوپولیسم باشد ما صد درصد به آن معتقدیم. اما اگر حرکت به سمت عوام‌فریبی است ما با آن مخالفیم.
عکس: آکو سالمی