همه درگیر مبادله هستند
رضا کوشا
یک خانوار با انبوهی از تصمیمگیریها روبهروست. خانواده تصمیم میگیرد که هر یک از اعضا چه کارهایی را باید انجام دهد، چه کسی آشپزی کند، کدام عضو خانواده مسوول شست و شوی لباسها باشد؟ چه کسی دسر شام را درست کند؟ به طور خلاصهوار باید «منابع محدود» خود را با توجه به توانایی، تلاش و نیازهای افراد خود «تخصیص» دهد. یک جامعه هم مثل خانوار با تصمیمگیریهای زیادی روبهرو است. باید تصمیم بگیرد که چه مشاغلی ضروری هستند و چه کسی توانایی انجام آنها را دارد. بر اساس این تصمیمها و انتخابها، برخی از مردم به کشت محصولات کشاورزی، برخی به تولید پوشاک و دیگران مثلا به طراحی برنامههای کامپیوتری مشغول میشوند.
یک خانوار با انبوهی از تصمیمگیریها روبهروست. خانواده تصمیم میگیرد که هر یک از اعضا چه کارهایی را باید انجام دهد، چه کسی آشپزی کند، کدام عضو خانواده مسوول شست و شوی لباسها باشد؟ چه کسی دسر شام را درست کند؟ به طور خلاصهوار باید «منابع محدود» خود را با توجه به توانایی، تلاش و نیازهای افراد خود «تخصیص» دهد. یک جامعه هم مثل خانوار با تصمیمگیریهای زیادی روبهرو است. باید تصمیم بگیرد که چه مشاغلی ضروری هستند و چه کسی توانایی انجام آنها را دارد. بر اساس این تصمیمها و انتخابها، برخی از مردم به کشت محصولات کشاورزی، برخی به تولید پوشاک و دیگران مثلا به طراحی برنامههای کامپیوتری مشغول میشوند.
رضا کوشا
یک خانوار با انبوهی از تصمیمگیریها روبهروست. خانواده تصمیم میگیرد که هر یک از اعضا چه کارهایی را باید انجام دهد، چه کسی آشپزی کند، کدام عضو خانواده مسوول شست و شوی لباسها باشد؟ چه کسی دسر شام را درست کند؟ به طور خلاصهوار باید «منابع محدود» خود را با توجه به توانایی، تلاش و نیازهای افراد خود «تخصیص» دهد. یک جامعه هم مثل خانوار با تصمیمگیریهای زیادی روبهرو است. باید تصمیم بگیرد که چه مشاغلی ضروری هستند و چه کسی توانایی انجام آنها را دارد. بر اساس این تصمیمها و انتخابها، برخی از مردم به کشت محصولات کشاورزی، برخی به تولید پوشاک و دیگران مثلا به طراحی برنامههای کامپیوتری مشغول میشوند.
به خاطر این که جامعه از افراد مختلف در مشاغل مختلف استفاده میکند (همان طور که زمین، ساختمانها و ماشینها به کار گرفته میشوند.) باید کالاهای تولید شده را نیز بین همین افراد تقسیم کند. بر این اساس اجتماع تصمیم میگیرد که چه کسی ماهی خاویار و چه کسی سیبزمینی مصرف کند. همین جامعه تصمیم میگیرد که چه کسی «پورشه» و چه کسی «اتوبوس» سوار شود.
مدیریت منابع کمیاب
به دلیل «کمیابی» این منابع، مدیریت آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. کمیابی به این معناست که جامعه منابع محدودی را در اختیار خود دارد. به همین دلیل نمیتواند همه کالاها و خدمات مورد علاقه مردم را تهیه کند و به دست آنها برساند. همان طور که خانواده هم نمیتواند تمامی خواستههای اعضای خود را تامین کند، جامعه نیز نمیتواند بالاترین سطح زندگی یا رفاه مورد علاقه مردم را برای آنها فراهم کند.
ریشه کلمه اقتصاد یا اکونومیکس، از یک کلمه یونانی گرفته شده که به معنی «تدبیر یا سیاست اداره خانوار» است، به همین دلیل در برخی متون قدیمی فارسی به جای آن اصطلاح «تدبیر منزل» را به کار میبردند. به هرحال اگر چه ممکن است ریشه این واژه برایتان عجیب و غریب به نظر برسد، ولی واقعیت این است که خانواده و جامعه اشتراکات زیادی دارند. اقتصاد مطالعه نحوه مدیریت منابع کمیاب جامعه از سوی جامعه است. البته توجه داشته باشید که وقتی میگوییم جامعه تصمیم میگیرد یا مدیریت منابع انجام شود، به معنی تصمیمگیری از بالا یا یک نهاد مرکزی نیست. درواقع امروزه در بیشتر کشورهای جهان، تخصیص منابع و عوامل تولید توسط «برنامهریزی مرکزی» انجام نمیشود، بلکه این تخصیصها توسط میلیونها خانوار و بنگاه صورت میگیرد. بنابراین اقتصاددانان به مطالعه نحوه تصمیمگیری خانوارها و بنگاهها میپردازند: مردم چگونه تصمیم میگیرند، چگونه و تا چه حد اقدام به کاری میکنند، چه چیزهایی را خریداری میکنند، چقدر از درآمدشان را پسانداز میکنند و چقدر از این پسانداز را سرمایهگذاری میکنند؟ همچنین اقتصاددانان به مطالعه رفتار متقابل شهروندان با هم متمایلند.
رفتار مبادلاتی مردم با یکدیگر چگونه است؟ مثلا آنها به این میپردازند که چطور نیروهای مربوط به خریداران و فروشندگان کالاها، قیمت و مقدار کالای فروخته شده را در بازار تعیین میکنند.
مردم چگونه تصمیم میگیرند؟
مطالعه اقتصاد شامل مسائل زیادی است، اما قوانین و اصول آن چند موضوع اصلی بیشتر نیست که به آنها «ده اصل اساس اقتصاد» گفته میشود.
نخستین درس تصمیمگیری را میتوانیم در عبارت «سواری مجانی وجود ندارد، خلاصه کنیم.» یعنی با انتخاب هر چیزی که مورد علاقهمان باشد، باید یک چیز دیگر را از دست بدهیم. تصمیمگیری نیازمند مبادله یک هدف با هدف دیگر است.
خانوادهای را در نظر بگیرید که در مورد نحوه خرج کردن درآمد خود تصمیم میگیرد. این خانواده میتواند درآمد خود را صرف خرید مواد غذایی، پوشاک، یا گذراندن تعطیلات آخر هفته کند. یا اینکه آن را برای تفریح یا آموزش فرزندان خود خرج کند. وقتی خانوار تصمیم میگیرد که مبلغی را صرف کالایی کند، قطعا باید از صرف آن مبلغ برای کالاهای دیگر چشمپوشی کند.
مردم در اجتماعات بزرگتر با مبادلات بسیاری مواجهاند. در مثال کلاسیک «کره - اسلحه» هر چه کشور پول بیشتری صرف جلوگیری از حمله دشمن خارجی کند، درآمد کمتری برای افزایش سطح رفاه دارد.
یک مبادله مهم امروزی، مبادله بین محیطزیست و درآمد است. مجبور کردن کارخانهها به کاهش آلودگی هوا، هزینههای بیشتری برای تولید کالاها و درآمد ملی دارد.
بنابراین تصمیم به کاهش آلودگی هوا و محیط زیست و هوای پاک، همزمان موجب کاهش درآمد بنگاهها، کارگران و مصرفکنندگان میشود.
کیک بزرگتر یا مساویتر؟
یک مثال معروف دیگر این است: وقتی دولت تصمیم میگیرد با توزیع مجدد درآمد، از افراد ثروتمند به فقیر بدهد، در واقع دارد پاداش تلاش بیشتر را کم میکند و با کم شدن انگیزه کار کردن، تولید کالاها و خدمات پایین میآید. به عبارت دیگر، وقتی دولت سعی میکند تا کیک اقتصاد را عادلانهتر تقسیم کند، اندازه کیک کوچکتر میشود.
البته اینکه بدانیم مردم در زندگی با مبادله (بده-بستان) روبهرو هستند، به معنی این نیست که تصمیمهایشان را به ما میگویند. یک جامعه حمایت از محیط زیست را به دلیل اینکه موجب کاهش سطح زندگی و رفاه میشود، رها نمیکند. فقرا نیز نباید به دلیل اینکه کمک به آنها موجب کاهش انگیزههای تلاش در ثروتمندان میشود، فراموش شوند. با وجود این توجه به مفهوم مبادله در زندگی اقتصادی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. شما احتمالا زمانی اقدام به تصمیمگیری مناسب میکنید که از انتخابهای موجود درک درستی داشته باشید.
یک خانوار با انبوهی از تصمیمگیریها روبهروست. خانواده تصمیم میگیرد که هر یک از اعضا چه کارهایی را باید انجام دهد، چه کسی آشپزی کند، کدام عضو خانواده مسوول شست و شوی لباسها باشد؟ چه کسی دسر شام را درست کند؟ به طور خلاصهوار باید «منابع محدود» خود را با توجه به توانایی، تلاش و نیازهای افراد خود «تخصیص» دهد. یک جامعه هم مثل خانوار با تصمیمگیریهای زیادی روبهرو است. باید تصمیم بگیرد که چه مشاغلی ضروری هستند و چه کسی توانایی انجام آنها را دارد. بر اساس این تصمیمها و انتخابها، برخی از مردم به کشت محصولات کشاورزی، برخی به تولید پوشاک و دیگران مثلا به طراحی برنامههای کامپیوتری مشغول میشوند.
به خاطر این که جامعه از افراد مختلف در مشاغل مختلف استفاده میکند (همان طور که زمین، ساختمانها و ماشینها به کار گرفته میشوند.) باید کالاهای تولید شده را نیز بین همین افراد تقسیم کند. بر این اساس اجتماع تصمیم میگیرد که چه کسی ماهی خاویار و چه کسی سیبزمینی مصرف کند. همین جامعه تصمیم میگیرد که چه کسی «پورشه» و چه کسی «اتوبوس» سوار شود.
مدیریت منابع کمیاب
به دلیل «کمیابی» این منابع، مدیریت آنها از اهمیت زیادی برخوردار است. کمیابی به این معناست که جامعه منابع محدودی را در اختیار خود دارد. به همین دلیل نمیتواند همه کالاها و خدمات مورد علاقه مردم را تهیه کند و به دست آنها برساند. همان طور که خانواده هم نمیتواند تمامی خواستههای اعضای خود را تامین کند، جامعه نیز نمیتواند بالاترین سطح زندگی یا رفاه مورد علاقه مردم را برای آنها فراهم کند.
ریشه کلمه اقتصاد یا اکونومیکس، از یک کلمه یونانی گرفته شده که به معنی «تدبیر یا سیاست اداره خانوار» است، به همین دلیل در برخی متون قدیمی فارسی به جای آن اصطلاح «تدبیر منزل» را به کار میبردند. به هرحال اگر چه ممکن است ریشه این واژه برایتان عجیب و غریب به نظر برسد، ولی واقعیت این است که خانواده و جامعه اشتراکات زیادی دارند. اقتصاد مطالعه نحوه مدیریت منابع کمیاب جامعه از سوی جامعه است. البته توجه داشته باشید که وقتی میگوییم جامعه تصمیم میگیرد یا مدیریت منابع انجام شود، به معنی تصمیمگیری از بالا یا یک نهاد مرکزی نیست. درواقع امروزه در بیشتر کشورهای جهان، تخصیص منابع و عوامل تولید توسط «برنامهریزی مرکزی» انجام نمیشود، بلکه این تخصیصها توسط میلیونها خانوار و بنگاه صورت میگیرد. بنابراین اقتصاددانان به مطالعه نحوه تصمیمگیری خانوارها و بنگاهها میپردازند: مردم چگونه تصمیم میگیرند، چگونه و تا چه حد اقدام به کاری میکنند، چه چیزهایی را خریداری میکنند، چقدر از درآمدشان را پسانداز میکنند و چقدر از این پسانداز را سرمایهگذاری میکنند؟ همچنین اقتصاددانان به مطالعه رفتار متقابل شهروندان با هم متمایلند.
رفتار مبادلاتی مردم با یکدیگر چگونه است؟ مثلا آنها به این میپردازند که چطور نیروهای مربوط به خریداران و فروشندگان کالاها، قیمت و مقدار کالای فروخته شده را در بازار تعیین میکنند.
مردم چگونه تصمیم میگیرند؟
مطالعه اقتصاد شامل مسائل زیادی است، اما قوانین و اصول آن چند موضوع اصلی بیشتر نیست که به آنها «ده اصل اساس اقتصاد» گفته میشود.
نخستین درس تصمیمگیری را میتوانیم در عبارت «سواری مجانی وجود ندارد، خلاصه کنیم.» یعنی با انتخاب هر چیزی که مورد علاقهمان باشد، باید یک چیز دیگر را از دست بدهیم. تصمیمگیری نیازمند مبادله یک هدف با هدف دیگر است.
خانوادهای را در نظر بگیرید که در مورد نحوه خرج کردن درآمد خود تصمیم میگیرد. این خانواده میتواند درآمد خود را صرف خرید مواد غذایی، پوشاک، یا گذراندن تعطیلات آخر هفته کند. یا اینکه آن را برای تفریح یا آموزش فرزندان خود خرج کند. وقتی خانوار تصمیم میگیرد که مبلغی را صرف کالایی کند، قطعا باید از صرف آن مبلغ برای کالاهای دیگر چشمپوشی کند.
مردم در اجتماعات بزرگتر با مبادلات بسیاری مواجهاند. در مثال کلاسیک «کره - اسلحه» هر چه کشور پول بیشتری صرف جلوگیری از حمله دشمن خارجی کند، درآمد کمتری برای افزایش سطح رفاه دارد.
یک مبادله مهم امروزی، مبادله بین محیطزیست و درآمد است. مجبور کردن کارخانهها به کاهش آلودگی هوا، هزینههای بیشتری برای تولید کالاها و درآمد ملی دارد.
بنابراین تصمیم به کاهش آلودگی هوا و محیط زیست و هوای پاک، همزمان موجب کاهش درآمد بنگاهها، کارگران و مصرفکنندگان میشود.
کیک بزرگتر یا مساویتر؟
یک مثال معروف دیگر این است: وقتی دولت تصمیم میگیرد با توزیع مجدد درآمد، از افراد ثروتمند به فقیر بدهد، در واقع دارد پاداش تلاش بیشتر را کم میکند و با کم شدن انگیزه کار کردن، تولید کالاها و خدمات پایین میآید. به عبارت دیگر، وقتی دولت سعی میکند تا کیک اقتصاد را عادلانهتر تقسیم کند، اندازه کیک کوچکتر میشود.
البته اینکه بدانیم مردم در زندگی با مبادله (بده-بستان) روبهرو هستند، به معنی این نیست که تصمیمهایشان را به ما میگویند. یک جامعه حمایت از محیط زیست را به دلیل اینکه موجب کاهش سطح زندگی و رفاه میشود، رها نمیکند. فقرا نیز نباید به دلیل اینکه کمک به آنها موجب کاهش انگیزههای تلاش در ثروتمندان میشود، فراموش شوند. با وجود این توجه به مفهوم مبادله در زندگی اقتصادی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. شما احتمالا زمانی اقدام به تصمیمگیری مناسب میکنید که از انتخابهای موجود درک درستی داشته باشید.
ارسال نظر