ناپختگی در ۴۰ سالگی - ۴ اسفند ۸۶
علیرضا کدیور
بورس اوراق بهادار تهران در شرایطی پنجمین دهه فعالیت خود را آغاز میکند که بررسی شاخصهای عملکرد آن حکایت از ناپختگی این بازار پس از گذشت ۴۰سال دارد. یکی از مهمترین شاخصهای توسعه اجتماعی بورس، گسترش آن در بین آحاد جامعه است که بررسی این شاخص نشان میدهد کمتر از هفتدرصد ایرانیان واجد شرایط دارای کد سهامداری هستند. نگاه دقیقتر به این شاخص نشان میدهد که از حدود ۳میلیون نفر ایرانی دارای کد سهامداری، کمتر از ۵۰۰هزار نفر به صورت فعال در بورس تهران به خرید و فروش سهام مبادرت میکنند که این رقم بیانگر فعال بودن کمتر از یک درصد ایرانیان در بورس است.
بورس اوراق بهادار تهران در شرایطی پنجمین دهه فعالیت خود را آغاز میکند که بررسی شاخصهای عملکرد آن حکایت از ناپختگی این بازار پس از گذشت ۴۰سال دارد. یکی از مهمترین شاخصهای توسعه اجتماعی بورس، گسترش آن در بین آحاد جامعه است که بررسی این شاخص نشان میدهد کمتر از هفتدرصد ایرانیان واجد شرایط دارای کد سهامداری هستند. نگاه دقیقتر به این شاخص نشان میدهد که از حدود ۳میلیون نفر ایرانی دارای کد سهامداری، کمتر از ۵۰۰هزار نفر به صورت فعال در بورس تهران به خرید و فروش سهام مبادرت میکنند که این رقم بیانگر فعال بودن کمتر از یک درصد ایرانیان در بورس است.
علیرضا کدیور
بورس اوراق بهادار تهران در شرایطی پنجمین دهه فعالیت خود را آغاز میکند که بررسی شاخصهای عملکرد آن حکایت از ناپختگی این بازار پس از گذشت ۴۰سال دارد. یکی از مهمترین شاخصهای توسعه اجتماعی بورس، گسترش آن در بین آحاد جامعه است که بررسی این شاخص نشان میدهد کمتر از هفتدرصد ایرانیان واجد شرایط دارای کد سهامداری هستند. نگاه دقیقتر به این شاخص نشان میدهد که از حدود ۳میلیون نفر ایرانی دارای کد سهامداری، کمتر از ۵۰۰هزار نفر به صورت فعال در بورس تهران به خرید و فروش سهام مبادرت میکنند که این رقم بیانگر فعال بودن کمتر از یک درصد ایرانیان در بورس است. رقمی که در مقایسه با سایر کشورهای دارای بورس فعال، بسیار اندک به نظر میرسد.
دلیل اصلی ضعف پایگاه اجتماعی بورس در بین آحاد مردم را باید در کماهمیت بودن علوم اجتماعی(Social Science) همچون اقتصاد، در بین خانوارهای ایرانی جستو جو کرد. مطالعه رفتارشناسی مردم ایران و مقایسه آن با سایر کشورهای دارای بورس مترقی نشان میدهد، زمینههای کاری و انگیزشی در این جوامع به گونهای است که افراد دارای ضریب هوشی بالاتر از حد متوسط، جذب تحصیل در رشتههای مرتبط با علوم اجتماعی میشوند در حالیکه گرایش اصلی و اولویت انتخاب خانوارهای ایرانی برای تحصیل فرزندان علوم پزشکی و مهندسی است.
این رویکرد سبب شده است که هرچند ایران طی سالهای گذشته در زمینه برخی علوم از جمله پزشکی به موفقیتهای چشمگیری در سطح جهانی دست یابد، اما به طور قطع نمیتواند در زمینه علوم اجتماعی حرفی برای گفتن داشته باشد.
این نقیصه سبب شده است که خانوارهای ایرانی به عکس خانوارهای جوامع دیگر، به بورس و بازار سرمایه به عنوان محلی پرریسک، تحلیل ناپذیر و توام با زیاندهی نگاه کنند. البته در کنار عوامل فوق نباید از شرایط تورمی اقتصاد ایران، پایین بودن کارآیی بورس و نقدشوندگی پایین سهام چشمپوشی کرد.
در واقع مزمن شدن تورم ایران سبب شده است، خانوارهای ایرانی به دنبال سایر گزینههای سرمایهگذاری بدون ریسک از جمله مستغلات، طلا و ... باشند. در این میان توجه به عوامل دافعه بورس تهران و وجود محدودیتهای حاکم بر معاملات که کارآیی بورس و نقدشوندگی سهام را به شدت کاهش داده است، نیز میتواند از جمله دلایل عدم رغبت به سرمایهگذاری در بازار سرمایه باشد. اما به نظر میرسد بورس تهران برای گذار از این مرحله و رسیدن به بلوغ، احتیاج به عزم جدی مدیران ارشد نظام در همه جنبهها دارد. در وهله نخست دولت به عنوان بالاترین مقام اجرایی و مالک مستقیم و غیرمستقیم بخش عمده سهام موجود در بورس، باید نقش بورس را به عنوان یک اهرم مالی قوی و یک ابزار قدرتمند اقتصادی بپذیرد.
این موضوع مستلزم لحاظ کردن تاثیر تکتک تصمیمگیریهای دولت بر بورس و شرکتهای حاضر در آن است. از سوی دیگر، دولت با تشویق مردم و ایجاد آموزشهای عمومی میتواند سطح اطلاعات عموم را از بورس افزایش دهد. البته نکته مهم این است که دولت به عنوان متولی امور اجرایی باید رفتار صحیح سرمایهگذاری و تغییر دید کنونی حاکم بر بورس را نیز در دستور کار خود قرار دهد تا سرمایهگذاران به عنوان یک ابزار قابل اتکا و نه یک روش کسب سود کوتاهمدت، سهام را به عنوان یک گزینه سرمایهگذاری مدنظر قرار دهند.
اما سازمان بورس و اوراق بهادار و شرکت بورس که متولیان نظارتی و اجرایی بازار سرمایه هستند نیز باید در وهله نخست زمینههای تسهیل ورود نقدینگی جدید و نگهداری از سرمایههای وارد شده را سرلوحه خود قرار دهند. در این میان تعریف ابزارهای جدید مالی میتواند سرمایهگذاران با ذائقههای مختلف و درجات ریسکپذیری متفاوت را جذب این بازار کند و بورس تهران را از بازار سهام به بازار سرمایه تبدیل کند.
نکته دیگر در این میان تسهیل شرایط حضور سرمایهگذاران خارجی است. در حقیقت بازارهای مالی در هیچ جای دنیا بدون ورود نقدینگی قدرتمند خارجی نتوانسته است به رشد و توسعه دست یابد. نکته مهم در این میان تدوین راهکارهای حضور این سرمایه تحت نظارت دولت و سازمان بورس ولی بدون ایجاد محدودیت است و این موضوع مستلزم عقبنشینی دولت و مسوولان از نگاه امنیتی به صنایع و شرکتهای بورسی است.
هرچند بورس تهران در چهلمین سال فعالیت خود شاهد تصویب قانون بازار اوراق بهادار، تفکیک نهاد اجرایی و نظارتی و شکلگیری کانونهای مستقل بود، اما به نظر میرسد حرکت بتعی و کند بورس، فرصت بلوغ را از این بازار ۴۰ساله سلب میکند.
بازاری که در حال حاضر با ارزش بازاری معادل 50میلیارد دلار، دارای ارزشی کمتر از بسیاری از صندوقها و سبدهای سرمایهگذاری فعال در دنیا است.
باید در نظر داشت که رشد یکجانبه بورس از طریق واگذاری سهام جدید در شرایطی که زمینه این واگذاریها از جمله آموزش عمومی، تعریف ابزار جدید، تسهیل روشهای انجام معامله و افزایش کارآیی بورس مهیا نیست، تنها منجر به رشد مقطعی قیمتها، زیاندهی سهام و در نهایت خروج سرمایه از بازار میشود.
بورس اوراق بهادار تهران در شرایطی پنجمین دهه فعالیت خود را آغاز میکند که بررسی شاخصهای عملکرد آن حکایت از ناپختگی این بازار پس از گذشت ۴۰سال دارد. یکی از مهمترین شاخصهای توسعه اجتماعی بورس، گسترش آن در بین آحاد جامعه است که بررسی این شاخص نشان میدهد کمتر از هفتدرصد ایرانیان واجد شرایط دارای کد سهامداری هستند. نگاه دقیقتر به این شاخص نشان میدهد که از حدود ۳میلیون نفر ایرانی دارای کد سهامداری، کمتر از ۵۰۰هزار نفر به صورت فعال در بورس تهران به خرید و فروش سهام مبادرت میکنند که این رقم بیانگر فعال بودن کمتر از یک درصد ایرانیان در بورس است. رقمی که در مقایسه با سایر کشورهای دارای بورس فعال، بسیار اندک به نظر میرسد.
دلیل اصلی ضعف پایگاه اجتماعی بورس در بین آحاد مردم را باید در کماهمیت بودن علوم اجتماعی(Social Science) همچون اقتصاد، در بین خانوارهای ایرانی جستو جو کرد. مطالعه رفتارشناسی مردم ایران و مقایسه آن با سایر کشورهای دارای بورس مترقی نشان میدهد، زمینههای کاری و انگیزشی در این جوامع به گونهای است که افراد دارای ضریب هوشی بالاتر از حد متوسط، جذب تحصیل در رشتههای مرتبط با علوم اجتماعی میشوند در حالیکه گرایش اصلی و اولویت انتخاب خانوارهای ایرانی برای تحصیل فرزندان علوم پزشکی و مهندسی است.
این رویکرد سبب شده است که هرچند ایران طی سالهای گذشته در زمینه برخی علوم از جمله پزشکی به موفقیتهای چشمگیری در سطح جهانی دست یابد، اما به طور قطع نمیتواند در زمینه علوم اجتماعی حرفی برای گفتن داشته باشد.
این نقیصه سبب شده است که خانوارهای ایرانی به عکس خانوارهای جوامع دیگر، به بورس و بازار سرمایه به عنوان محلی پرریسک، تحلیل ناپذیر و توام با زیاندهی نگاه کنند. البته در کنار عوامل فوق نباید از شرایط تورمی اقتصاد ایران، پایین بودن کارآیی بورس و نقدشوندگی پایین سهام چشمپوشی کرد.
در واقع مزمن شدن تورم ایران سبب شده است، خانوارهای ایرانی به دنبال سایر گزینههای سرمایهگذاری بدون ریسک از جمله مستغلات، طلا و ... باشند. در این میان توجه به عوامل دافعه بورس تهران و وجود محدودیتهای حاکم بر معاملات که کارآیی بورس و نقدشوندگی سهام را به شدت کاهش داده است، نیز میتواند از جمله دلایل عدم رغبت به سرمایهگذاری در بازار سرمایه باشد. اما به نظر میرسد بورس تهران برای گذار از این مرحله و رسیدن به بلوغ، احتیاج به عزم جدی مدیران ارشد نظام در همه جنبهها دارد. در وهله نخست دولت به عنوان بالاترین مقام اجرایی و مالک مستقیم و غیرمستقیم بخش عمده سهام موجود در بورس، باید نقش بورس را به عنوان یک اهرم مالی قوی و یک ابزار قدرتمند اقتصادی بپذیرد.
این موضوع مستلزم لحاظ کردن تاثیر تکتک تصمیمگیریهای دولت بر بورس و شرکتهای حاضر در آن است. از سوی دیگر، دولت با تشویق مردم و ایجاد آموزشهای عمومی میتواند سطح اطلاعات عموم را از بورس افزایش دهد. البته نکته مهم این است که دولت به عنوان متولی امور اجرایی باید رفتار صحیح سرمایهگذاری و تغییر دید کنونی حاکم بر بورس را نیز در دستور کار خود قرار دهد تا سرمایهگذاران به عنوان یک ابزار قابل اتکا و نه یک روش کسب سود کوتاهمدت، سهام را به عنوان یک گزینه سرمایهگذاری مدنظر قرار دهند.
اما سازمان بورس و اوراق بهادار و شرکت بورس که متولیان نظارتی و اجرایی بازار سرمایه هستند نیز باید در وهله نخست زمینههای تسهیل ورود نقدینگی جدید و نگهداری از سرمایههای وارد شده را سرلوحه خود قرار دهند. در این میان تعریف ابزارهای جدید مالی میتواند سرمایهگذاران با ذائقههای مختلف و درجات ریسکپذیری متفاوت را جذب این بازار کند و بورس تهران را از بازار سهام به بازار سرمایه تبدیل کند.
نکته دیگر در این میان تسهیل شرایط حضور سرمایهگذاران خارجی است. در حقیقت بازارهای مالی در هیچ جای دنیا بدون ورود نقدینگی قدرتمند خارجی نتوانسته است به رشد و توسعه دست یابد. نکته مهم در این میان تدوین راهکارهای حضور این سرمایه تحت نظارت دولت و سازمان بورس ولی بدون ایجاد محدودیت است و این موضوع مستلزم عقبنشینی دولت و مسوولان از نگاه امنیتی به صنایع و شرکتهای بورسی است.
هرچند بورس تهران در چهلمین سال فعالیت خود شاهد تصویب قانون بازار اوراق بهادار، تفکیک نهاد اجرایی و نظارتی و شکلگیری کانونهای مستقل بود، اما به نظر میرسد حرکت بتعی و کند بورس، فرصت بلوغ را از این بازار ۴۰ساله سلب میکند.
بازاری که در حال حاضر با ارزش بازاری معادل 50میلیارد دلار، دارای ارزشی کمتر از بسیاری از صندوقها و سبدهای سرمایهگذاری فعال در دنیا است.
باید در نظر داشت که رشد یکجانبه بورس از طریق واگذاری سهام جدید در شرایطی که زمینه این واگذاریها از جمله آموزش عمومی، تعریف ابزار جدید، تسهیل روشهای انجام معامله و افزایش کارآیی بورس مهیا نیست، تنها منجر به رشد مقطعی قیمتها، زیاندهی سهام و در نهایت خروج سرمایه از بازار میشود.
ارسال نظر