همین اعتیاد لعنتی
ستاره اسکندری
بازیگر
شاید آن روزها فیلم‌های خارجی جذابیت بیشتری داشت، اسکار فیلم‌های بهتری داشت و ما می‌توانستیم بیشتر به سینمای جهان امیدوار باشیم. این قدیم هم که می‌گویم مال 20 سال پیش نیست. در همین 5-6 سال اسکار جزو اتفاقاتی بود که با جان و دل دنبالش می‌کردم. آن روزها که از کتابفروشی محبوبم که حالا تعطیل شده فیلم می‌گرفتم، جاناتان دمی مستندساز برجسته‌ای بود و خیلی سینمای داستان‌گو او را نمی‌شناخت. شاید باید بگویم هنوز کشف نشده بود. معروف‌ترین اثر «جاناتان دمی» سکوت بره‌هاست که برایش اسکار به ارمغان آورده است. بعد از آن بود که من «ریچل ازدواج می‌کند» را از کتابفروشی عزیزم خریدم و بارها دیدم. فیلمی تقریبا تجربی در مورد خانواده و چهارچوب ضابطه‌مند آن. دمی برای روایت ریچل ازدواج می‌کند؛ شیوه مستند داستانی را انتخاب کرده و در قالب آن روند ایجاد بحران در دل یک خانواده متوسط آمریکایی را مرحله به مرحله نشان می‌دهد. شیوه‌ای که به نظر بهترین گزینه برای رسیدن به نوعی از رئالیسم ناب است. دختری برای ازدواج خواهرش از کمپ ترک اعتیاد خارج می‌شود تا به مراسم ازدواج او برسد. در این میان با خانواده‌ای درهم و برهم طرف می‌شویم که می‌خواهند ناهماهنگی‌های زندگی‌شان را نشان ندهند و درواقع آبروریزی نکنند. در میان این جشن باشکوه می‌فهمیم دختر داستان به خاطر همین اعتیاد لعنتی سال‌های قبل برادر خردسالش را هم کشته و عذاب وجدان دارد و خانواده هم سعی در پنهان کردن این درد دارند، هرچند برایشان خیلی خیلی دشوار است. آن هاتاوی که امسال جایزه اسکار بهترین نقش مکمل را از آن خودش کرده نقش همان دختر معتاد را بازی می‌کند که یادم نیست، اما یادم است که آن موقع‌ها برای همین نقش کاندیدای بهترین بازیگر زن شد برای بازی در فیلمی که آنقدر زیبا و هیجان‌انگیز بود. این فیلم روایت یک تناقض است. تناقض در خانواده‌ای که دلشان می‌خواهد فراموش کنند، مادری که خانواده را ترک کرده و در مراسم عروسی دخترش حاضر شده، دختری که به خاطر قتل ناخواسته برادرش عذاب می‌کشد و خواهری که انگار در شب عروسی دنبال پیدا کردن یک زندگی خوب است. زندگی که انگار امکانش وجود ندارد، چون دنیای خانوادگی آنها بسیار پیچیده و درهم است.