نخبه اسمی ، نخبه رسمی - ۳۰ شهریور ۹۱
حسین بنا
دانشجوی فیزیک دانشگاه شریف
یکی از مسائل مهمی که امروزه کشور ما درگیر آن است و تقریبا همه افراد جامعه از هر طبقه و گروهی و با هر جایگاهی ظاهرا از صورت آن فهم دارند مساله خروج نخبگان علمی از کشور یا به عبارتی دیگر مهاجرت مغزهاست. علل و ریشه‌ها و همچنین تبعات و نتایج این مساله از منظرهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی قابل تحلیل است، اما آنچه در این نوشتار سعی داریم به آن بپردازیم بررسی مساله از ناحیه نهادهای مسوول حاکمیتی و از منظر سیاست‌گذاری برای نخبگان است.
در دهه گذشته مساله مهاجرت نخبگان به‌عنوان نمودی جدی برای اوضاع نابسامان نخبگان در کشور و نظام نخبگانی کشور تلقی شده و حاکمیت را به این نتیجه رساند که برای سامان‌دهی امور نخبگان در کشور نهادی را تاسیس کند که مسوولیت «شناسایی، جذب و حمایت مادی و معنوی از نخبگان» را دارد و «اولویت آن جذب، حفظ و تسهیلات به کارگیری دست آوردها و پشتیبانی از نخبگانی است که در راستای ارتقای تولید علم، فناوری و پیشبرد و توسعه فرهنگی و علمی کشور قدم بر می‌دارند». اما آن چه در عمل مشاهده می‌شود این است که مساله خروج نخبگان علمی کشورهنوز به نتیجه مطلوب نرسیده است.
یکی از مهم‌ترین دلایلی را که سیاست‌های اعمالی بنیاد ملی نخبگان منجر به حل مسائل نظام نخبگانی به طور عام و مساله خروج نخبگان علمی کشور به طور خاص نشده است باید در خود ساختار بنیاد ملی نخبگان جست‌وجو کرد. با توجه به سیاست‌های اعمالی و فعالیت‌های انجام شده بنیاد ملی نخبگان که نوعا شامل آیین‌نامه‌های حمایتی و اجرای طرح‌های استعدادیابی است روشن می‌شود که بنیاد، سازمانی عملیاتی و عرضه محور است و بیشتر فعالیت‌های آن در جهت دادن تسهیلات و امکانات به نخبگان است و البته نوعا در قبال این حقوق انتظار هیچ تکلیفی از آنان نیست در حالی که توازن حق و تکلیف در هر نگاهی شرط عدالت است. از این منظر نخبگان تحت حمایت بنیاد تا حدودی مشابه مددجویان تحت حمایت کمیته امداد هستند.
منشأ و ریشه مشکلات موجود در سیاست‌های اعمالی و فعالیت‌ها و ساختار بنیاد ملی نخبگان در فهم ناصواب از مفهوم نخبگی هم در جامعه ما و هم در میان مسوولان است. نخبگان در فهم همگانی جامعه ما طبقه اجتماعی ویژه ای منفک از جامعه و مسائل آن هستند که برای اجتماع وجود آن و احترام گذاشتن به آن ضرورتی روانی دارد و شاید در مقام تشبیه بتوان آن را با طبقه اشراف و نجیب زادگان در برخی از نظام‌های سلطنتی مقایسه کرد. این تلقی از مفهوم نخبگی را می‌توان در تکرار عبارات حقوق نخبگان و مطالبات آنان و اینکه جامعه برای آنان چه کرده است نسبت به تکالیف نخبگان و اینکه آنان برای جامعه چه کرده‌اند، در رسانه‌ها و ادبیات عمومی مردم و مسوولان جست‌وجو کرد. نمونه دیگر برای این فهم ناصواب از مفهوم نخبگی تصویر فانتزی و بعضا مضحک از نخبه در فیلم‌های ما و متاسفانه در ادبیات بعضی از مسوولان ما است و نتیجه این تلقی در سطح خود نخبگان هم روحیه همیشه طلب‌کار بعضی از آنها است.
این فهم ناصواب از مفهوم نخبگی در سطح بنیاد ملی نخبگان منجر به تعریف موجود از نخبه می‌شود که به عنوان مثال در آن صد نفر اول کنکور به صورت ابدی نخبه هستند و نفر صد و یکم دیگر نخبه نیست یا مثلا نخبه علمی را به موفقیت در المپیادها و برخی از جشنواره‌ها در حدود سنین بیست سالگی دیدن که برای هر کسی که درک روشنی از علم داشته باشد واضح است که در این سنین از این افراد هیچ فعالیت علمی سر نزده است. در ادامه علاوه بر این تعریف نادرست از نخبه، بنیاد ملی نخبگان به عنوان مهم‌ترین نهاد مسوول در حوزه نخبگان منطق رفتاری ناصوابی هم در قبال جامعه‌ای که عنوان نخبه به آنها داده اتخاذ کرده است و همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد بنیاد را سازمانی عملیاتی و عرضه محور کرده است.
اگر ما به دنبال مرتفع شدن معضل خروج نخبگان و دیگر معضلات نظام نخبگانی هستیم، احتیاج به بازتعریف و بازسامان‌دهی نظام نخبگانی کشور داریم که شروع آن با تغییر تلقی از مفهوم نخبگی است و بر مبنای فهم درست از نخبگی به فهم درستی از منطق رفتار با نخبگان و بر مبنای آن به طراحی مدلی برای تعامل با جامعه نخبگانی و سیاست‌گذاری برای آنها برسیم. به عنوان مثال اگر نخبگی را توانایی موثر برای حل مسائل واقعی جامعه و نخبگی در حوزه علم را تولید علم و نظریه‌پردازی متناسب با مسائل و نیازهای جامعه بدانیم در این صورت منطق رفتاری بنیاد ملی نخبگان در قبال افرادی که با این فهم امکان نخبگی را دارند یا نخبه هستند سیاست‌گذاری برای امکان ایجاد اثرگذاری است و نخبگان، متناسب با این امکاناتی که از جامعه دریافت می‌کنند نسبت به جامعه و مسائل آن مسوول هستند.
با این تلقی از مفهوم نخبگی، بنیاد ملی نخبگان در وضع مطلوب، سازمانی است سیاست‌گذار و غیراجرایی که سیاست‌هایی نوعا تقاضا محور در زمینه نظام نخبگانی و افزایش بهره‌وری آن تصویب می‌کند و همچنین نقش تسهیل‌گری در اجرای این سیاست‌ها و نظارت بر حسن اجرای آن را دارد. انتظار می‌رود بنیاد ملی نخبگان در سند راهبردی که اخیرا برای نظام نخبگانی در حال تنظیم و تصویب است به این سمت حرکت کرده باشد.