آزادی شرط اساسی نخبهپروری - ۳۰ شهریور ۹۱
دکترغلامعباس توسلی
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
مساله نخبگان ابعاد متنوعی دارد و کشمکشهای فراوانی در این باب هست که به چه کسی نخبه بگوییم و نخبگان چه ویژگیهایی دارند. آنچه که مسلم است عدهای از نظر هوش، فراست، اندیشه و تفکرات در موضعی برتر از دیگران هستند. این امر مربوط به امروز و اینجا نیست و در همه دنیا و همه تاریخ وجود داشته است. تا جایی که در قرآن کریم هم آمده است: وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ» (الانعام - ۱۶۵) یعنی «و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
مساله نخبگان ابعاد متنوعی دارد و کشمکشهای فراوانی در این باب هست که به چه کسی نخبه بگوییم و نخبگان چه ویژگیهایی دارند. آنچه که مسلم است عدهای از نظر هوش، فراست، اندیشه و تفکرات در موضعی برتر از دیگران هستند. این امر مربوط به امروز و اینجا نیست و در همه دنیا و همه تاریخ وجود داشته است. تا جایی که در قرآن کریم هم آمده است: وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ» (الانعام - ۱۶۵) یعنی «و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید.
دکترغلامعباس توسلی
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
مساله نخبگان ابعاد متنوعی دارد و کشمکشهای فراوانی در این باب هست که به چه کسی نخبه بگوییم و نخبگان چه ویژگیهایی دارند. آنچه که مسلم است عدهای از نظر هوش، فراست، اندیشه و تفکرات در موضعی برتر از دیگران هستند. این امر مربوط به امروز و اینجا نیست و در همه دنیا و همه تاریخ وجود داشته است. تا جایی که در قرآن کریم هم آمده است: وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ» (الانعام - 165) یعنی «و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید.» از همین جا نیز مشخص میشود که این امکان هست که افراد درجات متفاوتی داشته باشند؛ اما از جایگاهی که دارند به درستی استفاده کنند. بنابراین نخبه و نخبه پروری همواره وجود داشته و ایشان بودهاند که جامعه را اداره میکردند. به تعبیری میتوان نخبگان را موتور محرکه جامعه خواند. اما مساله مهم آن است که این امکان هست که نخبگان منحرف شوند و از ویژگی نخبگی خود سوءاستفاده کنند. بنابراین باید میان چند موضوع تفکیک قائل شد: نخست اصل وجود نخبگان که در آن تردید نیست، دوم حفظ نخبگان، سوم پرورش نخبگان و چهارم نحوه بهرهمندی از فکر و اندیشه و مهارتهای ایشان است.
متاسفانه جای تردید زیادی در این باره که آیا ما از نخبگان به خوبی استفاده میکنیم یا خیر، وجود دارد. گاهی شاهدیم در جامعهای اعم از مسلمان یا غیرمسلمان نخبگان زیادی پرورش مییابند، مثلا ما در گذشته نخبگان بزرگی داشتیم همچون ابوعلی سینا، زکریای رازی و ابوریحان بیرونی. همچنین در دوران رنسانس در اروپا شاهد ظهور نخبگان بزرگی درحوزههای گوناگون علوم از فلسفه، ریاضیات، نجوم، هنر، پزشکی، فنی، روان شناسی و... هستیم؛ اما پرسش جدی آن است که ظهور این همه نخبه در شاخههای گوناگون به چه علت بوده است؟ و چگونه مورد استفاده مردم قرار گرفتهاند؟
پاسخ این پرسش همان چیزی است که در حوزه نخبه پروری و شرایط آن مورد بحث قرار میگیرد. ضمن آنکه موضوع مقابل آن نخبه کشی است، یعنی جلوی نخبگان را گرفتن و عدم پذیرش افراد در ردههای بالاتر. اگر در اروپا در دورانی امثال پاسکال و پاستور جهت علوم را عوض کرده اند، به دلیل زمینه مساعدی است که فراهم شده است. این زمینه را تغییرات گسترده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از جمله انقلاب سیاسی 1789 و انقلاب صنعتی و اقتصادی فراهم آورده است. زمینههایی چون خودآگاهی و آگاهیبخشی از شرایط لازم برای پدید آمدن این فرصت است. در چنین زمینهای است که امکان نخبه پروری پدید میآید، به گونهای که شاهدیم یک اختراع همزمان در چند کشور اروپایی به ثبت میرسد.
اما متاسفانه در برخی کشورهای توسعه نیافته نخبگان بالقوه زیادی وجود دارند؛ اما به دلیل فقدان زمینه مساعد و عدم پرورش ایشان، حتی ممکن است به طور ناآگاهانه نخبگان طرد شوند، به گونهای که ایشان به گوشه انزوا میخزند یا کشور خود را ترک میکنند و به جایی مهاجرت میکنند که زمینه مساعد است. مثلا در دورهای بسیاری از نخبگان اروپا به آمریکا مهاجرت کردند و جذب موسسات آموزشی و فکری آنجا شدند، زیرا برای ایشان فضای حیاتی و فکری اروپا مساعد نبود.
همچنین باید در تعریف نخبگی بازنگری کرد. برخی میپندارند که نخبگی تنها به معنای تحصیلات عالیه یا کسب تخصص در برخی رشتههای خاص مثل فیزیک و ریاضی است، در حالی که این باور غلط است. نخبگی در همه زمینه هایی که بشر در آنها فعالیت میکند، اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع وجود دارد. نخبگی حتی ممکن است در دورافتادهترین نقطههای کشور نیز یافت شود. مساله مهم شناخت ظرفیتهای این نخبگان و فراهم کردن زمینه آزادی کافی برای فعالیت ایشان است.
نکته دیگر آنکه باید دو سطح از نخبگی را از یکدیگر متمایز کرد: نخست، سطح عمومی نخبگی است که در همه رشتهها و زمینهها فراهم میآید، دوم اشاره به نخبگانی است که به مقامی رسیده اند و اداره امور را به عهده دارند، وظایف این دسته از نخبگان نسبت به بقیه بیشتر است و بار مسوولیتی که بر دوش دارند، سنگین تر است. در نتیجه باید سطوح مختلف نخبگی را تشخیص داد و به هر یک متناسب با نیازهایش امکانات داد.
متاسفانه نگاه ما در جامعه به پدیده نخبه بسیار محدود است و بر این اساس سعی میکنیم همه استعدادها را به سمت و سوی خاصی هدایت کنیم. در حالی که در همه زمینهها نخبه وجود دارد و فقط باید آنها را شناخت و زمینه پرورش شان را فراهم آورد. البته اگر نخبگان به خوبی پرورش یابند، تنها برای یک کشور خاص فایده ندارند، بلکه بهره آنها در همه دنیا احساس میشود؛ بنابراین نباید فکر کرد که نخبگان تنها به یک کشور تعلق دارند، بلکه متعلق به همه انسانها هستند.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران
مساله نخبگان ابعاد متنوعی دارد و کشمکشهای فراوانی در این باب هست که به چه کسی نخبه بگوییم و نخبگان چه ویژگیهایی دارند. آنچه که مسلم است عدهای از نظر هوش، فراست، اندیشه و تفکرات در موضعی برتر از دیگران هستند. این امر مربوط به امروز و اینجا نیست و در همه دنیا و همه تاریخ وجود داشته است. تا جایی که در قرآن کریم هم آمده است: وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ» (الانعام - 165) یعنی «و او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى دیگر قرار داد، تا شما را به وسیله آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید.» از همین جا نیز مشخص میشود که این امکان هست که افراد درجات متفاوتی داشته باشند؛ اما از جایگاهی که دارند به درستی استفاده کنند. بنابراین نخبه و نخبه پروری همواره وجود داشته و ایشان بودهاند که جامعه را اداره میکردند. به تعبیری میتوان نخبگان را موتور محرکه جامعه خواند. اما مساله مهم آن است که این امکان هست که نخبگان منحرف شوند و از ویژگی نخبگی خود سوءاستفاده کنند. بنابراین باید میان چند موضوع تفکیک قائل شد: نخست اصل وجود نخبگان که در آن تردید نیست، دوم حفظ نخبگان، سوم پرورش نخبگان و چهارم نحوه بهرهمندی از فکر و اندیشه و مهارتهای ایشان است.
متاسفانه جای تردید زیادی در این باره که آیا ما از نخبگان به خوبی استفاده میکنیم یا خیر، وجود دارد. گاهی شاهدیم در جامعهای اعم از مسلمان یا غیرمسلمان نخبگان زیادی پرورش مییابند، مثلا ما در گذشته نخبگان بزرگی داشتیم همچون ابوعلی سینا، زکریای رازی و ابوریحان بیرونی. همچنین در دوران رنسانس در اروپا شاهد ظهور نخبگان بزرگی درحوزههای گوناگون علوم از فلسفه، ریاضیات، نجوم، هنر، پزشکی، فنی، روان شناسی و... هستیم؛ اما پرسش جدی آن است که ظهور این همه نخبه در شاخههای گوناگون به چه علت بوده است؟ و چگونه مورد استفاده مردم قرار گرفتهاند؟
پاسخ این پرسش همان چیزی است که در حوزه نخبه پروری و شرایط آن مورد بحث قرار میگیرد. ضمن آنکه موضوع مقابل آن نخبه کشی است، یعنی جلوی نخبگان را گرفتن و عدم پذیرش افراد در ردههای بالاتر. اگر در اروپا در دورانی امثال پاسکال و پاستور جهت علوم را عوض کرده اند، به دلیل زمینه مساعدی است که فراهم شده است. این زمینه را تغییرات گسترده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از جمله انقلاب سیاسی 1789 و انقلاب صنعتی و اقتصادی فراهم آورده است. زمینههایی چون خودآگاهی و آگاهیبخشی از شرایط لازم برای پدید آمدن این فرصت است. در چنین زمینهای است که امکان نخبه پروری پدید میآید، به گونهای که شاهدیم یک اختراع همزمان در چند کشور اروپایی به ثبت میرسد.
اما متاسفانه در برخی کشورهای توسعه نیافته نخبگان بالقوه زیادی وجود دارند؛ اما به دلیل فقدان زمینه مساعد و عدم پرورش ایشان، حتی ممکن است به طور ناآگاهانه نخبگان طرد شوند، به گونهای که ایشان به گوشه انزوا میخزند یا کشور خود را ترک میکنند و به جایی مهاجرت میکنند که زمینه مساعد است. مثلا در دورهای بسیاری از نخبگان اروپا به آمریکا مهاجرت کردند و جذب موسسات آموزشی و فکری آنجا شدند، زیرا برای ایشان فضای حیاتی و فکری اروپا مساعد نبود.
همچنین باید در تعریف نخبگی بازنگری کرد. برخی میپندارند که نخبگی تنها به معنای تحصیلات عالیه یا کسب تخصص در برخی رشتههای خاص مثل فیزیک و ریاضی است، در حالی که این باور غلط است. نخبگی در همه زمینه هایی که بشر در آنها فعالیت میکند، اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع وجود دارد. نخبگی حتی ممکن است در دورافتادهترین نقطههای کشور نیز یافت شود. مساله مهم شناخت ظرفیتهای این نخبگان و فراهم کردن زمینه آزادی کافی برای فعالیت ایشان است.
نکته دیگر آنکه باید دو سطح از نخبگی را از یکدیگر متمایز کرد: نخست، سطح عمومی نخبگی است که در همه رشتهها و زمینهها فراهم میآید، دوم اشاره به نخبگانی است که به مقامی رسیده اند و اداره امور را به عهده دارند، وظایف این دسته از نخبگان نسبت به بقیه بیشتر است و بار مسوولیتی که بر دوش دارند، سنگین تر است. در نتیجه باید سطوح مختلف نخبگی را تشخیص داد و به هر یک متناسب با نیازهایش امکانات داد.
متاسفانه نگاه ما در جامعه به پدیده نخبه بسیار محدود است و بر این اساس سعی میکنیم همه استعدادها را به سمت و سوی خاصی هدایت کنیم. در حالی که در همه زمینهها نخبه وجود دارد و فقط باید آنها را شناخت و زمینه پرورش شان را فراهم آورد. البته اگر نخبگان به خوبی پرورش یابند، تنها برای یک کشور خاص فایده ندارند، بلکه بهره آنها در همه دنیا احساس میشود؛ بنابراین نباید فکر کرد که نخبگان تنها به یک کشور تعلق دارند، بلکه متعلق به همه انسانها هستند.
ارسال نظر