چه خبر؟! - ۲ شهریور ۹۱
صادق زیباکلام
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
مساله دورهمیها با طعم سیاسی، مدتی است که در میان ایرانیان شیب افزایشی بیشتری به خود گرفته است و در عموم میهمانیها از عقد و عروسی و شادی گرفته تا ختم و عزا، مهمترین صحبت آنان میباشد. در واقع وقتی در میهمانیها دو نفر به یکدیگر میرسند و هنوز در صندلی خود قرار نگرفتهاند از هم میپرسند که: «چه خبر؟». در واقع شخص سوالکننده نمیخواهد که کسب اطلاع کند و اخبار را بداند؛ بلکه این سوال را به کنایه مطرح میکند که بگوید: «چرا اوضاع و احوال این گونه و این طور است؟» و قصد دارد تا به این وسیله انتقاد خود را از وضع عمومی جامعه بیان کند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
مساله دورهمیها با طعم سیاسی، مدتی است که در میان ایرانیان شیب افزایشی بیشتری به خود گرفته است و در عموم میهمانیها از عقد و عروسی و شادی گرفته تا ختم و عزا، مهمترین صحبت آنان میباشد. در واقع وقتی در میهمانیها دو نفر به یکدیگر میرسند و هنوز در صندلی خود قرار نگرفتهاند از هم میپرسند که: «چه خبر؟». در واقع شخص سوالکننده نمیخواهد که کسب اطلاع کند و اخبار را بداند؛ بلکه این سوال را به کنایه مطرح میکند که بگوید: «چرا اوضاع و احوال این گونه و این طور است؟» و قصد دارد تا به این وسیله انتقاد خود را از وضع عمومی جامعه بیان کند.
صادق زیباکلام
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
مساله دورهمیها با طعم سیاسی، مدتی است که در میان ایرانیان شیب افزایشی بیشتری به خود گرفته است و در عموم میهمانیها از عقد و عروسی و شادی گرفته تا ختم و عزا، مهمترین صحبت آنان میباشد. در واقع وقتی در میهمانیها دو نفر به یکدیگر میرسند و هنوز در صندلی خود قرار نگرفتهاند از هم میپرسند که: «چه خبر؟». در واقع شخص سوالکننده نمیخواهد که کسب اطلاع کند و اخبار را بداند؛ بلکه این سوال را به کنایه مطرح میکند که بگوید: «چرا اوضاع و احوال این گونه و این طور است؟» و قصد دارد تا به این وسیله انتقاد خود را از وضع عمومی جامعه بیان کند. ریشه این اتفاق به دلیل دو گونه اطلاعرسانی است که هماکنون در جامعه ما پدید آمده است. اول گفتمان رایج و رسمی است که از رادیو، تلویزیون و برخی مطبوعات بیان میشود که بیشتر شعاری و تبلیغی بوده و دردی از مردمی که نگران آینده و سرنوشت کشورشان هستند دوا نمیکند که البته دیگر همه به آن عادت کردهاند؛ یعنی عادت کردهاند که رسانههای دولتی همه چیز را خوب و بر وفق مراد جلوه دهند گویی که هیچ مشکلی در کشور وجود نداشته و مردم با بیکاری و گرانی دست و پنجه نرم نمیکنند. همین خلاف واقع جلوه دادن سبب شده است تا مردم به شق دیگر اطلاعرسانی روی آورند که اتفاقا روز به روز نیز بر تعداد مخاطبان آن افزوده میشود؛ چراکه آنچه مردم با آن مواجه هستند را به تصویر میکشد و طبیعتا برایشان قابل لمس و قابل درک است. حتی وقتی شما در همان محافل و مجالس نیز حاضر میشوید با همین نوع دوم در میان عامه مردم روبهرو میشوید. به همین خاطر نیز هست که شکاف و فاصله میان این دو گروه که یکی نماینده دنیای واقعی است و دیگری از دولت نمایندگی میکند، هر روز فزونی مییابد و این سبب شده است تا مردم نیز دچار شک و شبهه و تردید شوند؛ هر چند من همه چیزدانی ایرانیان را نیز در همین ابهام سیاسی میدانم؛ زیرا میخواهند تصویری واقعی و امیدوارانه از دنیای بیرون برای خود بسازند، اما چون حجم گسترده تبلیغات و شعارهای رسانههای رسمی را میبینند خود به نظریه پردازی در همه امور از جمله مباحث جاری سیاسی میپردازند. اگر این جریان، دست از شعار دادنها بردارد، دیگر لازم نیست مردم از سر ناباوری به تصورات شان روی بیاورند.
به هر حال راه علاج در این است که این دو سطح به یکدیگر نزدیک شوند. یعنی جریان رسمی، نباید که مردم را غریبه و بیگانه بشمارد و واقعیتها را کتمان کند. باید سطح بالایی از شعور را برای مردم قائل باشد و این باعث میشود که دو دستگیها از میان برود.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
مساله دورهمیها با طعم سیاسی، مدتی است که در میان ایرانیان شیب افزایشی بیشتری به خود گرفته است و در عموم میهمانیها از عقد و عروسی و شادی گرفته تا ختم و عزا، مهمترین صحبت آنان میباشد. در واقع وقتی در میهمانیها دو نفر به یکدیگر میرسند و هنوز در صندلی خود قرار نگرفتهاند از هم میپرسند که: «چه خبر؟». در واقع شخص سوالکننده نمیخواهد که کسب اطلاع کند و اخبار را بداند؛ بلکه این سوال را به کنایه مطرح میکند که بگوید: «چرا اوضاع و احوال این گونه و این طور است؟» و قصد دارد تا به این وسیله انتقاد خود را از وضع عمومی جامعه بیان کند. ریشه این اتفاق به دلیل دو گونه اطلاعرسانی است که هماکنون در جامعه ما پدید آمده است. اول گفتمان رایج و رسمی است که از رادیو، تلویزیون و برخی مطبوعات بیان میشود که بیشتر شعاری و تبلیغی بوده و دردی از مردمی که نگران آینده و سرنوشت کشورشان هستند دوا نمیکند که البته دیگر همه به آن عادت کردهاند؛ یعنی عادت کردهاند که رسانههای دولتی همه چیز را خوب و بر وفق مراد جلوه دهند گویی که هیچ مشکلی در کشور وجود نداشته و مردم با بیکاری و گرانی دست و پنجه نرم نمیکنند. همین خلاف واقع جلوه دادن سبب شده است تا مردم به شق دیگر اطلاعرسانی روی آورند که اتفاقا روز به روز نیز بر تعداد مخاطبان آن افزوده میشود؛ چراکه آنچه مردم با آن مواجه هستند را به تصویر میکشد و طبیعتا برایشان قابل لمس و قابل درک است. حتی وقتی شما در همان محافل و مجالس نیز حاضر میشوید با همین نوع دوم در میان عامه مردم روبهرو میشوید. به همین خاطر نیز هست که شکاف و فاصله میان این دو گروه که یکی نماینده دنیای واقعی است و دیگری از دولت نمایندگی میکند، هر روز فزونی مییابد و این سبب شده است تا مردم نیز دچار شک و شبهه و تردید شوند؛ هر چند من همه چیزدانی ایرانیان را نیز در همین ابهام سیاسی میدانم؛ زیرا میخواهند تصویری واقعی و امیدوارانه از دنیای بیرون برای خود بسازند، اما چون حجم گسترده تبلیغات و شعارهای رسانههای رسمی را میبینند خود به نظریه پردازی در همه امور از جمله مباحث جاری سیاسی میپردازند. اگر این جریان، دست از شعار دادنها بردارد، دیگر لازم نیست مردم از سر ناباوری به تصورات شان روی بیاورند.
به هر حال راه علاج در این است که این دو سطح به یکدیگر نزدیک شوند. یعنی جریان رسمی، نباید که مردم را غریبه و بیگانه بشمارد و واقعیتها را کتمان کند. باید سطح بالایی از شعور را برای مردم قائل باشد و این باعث میشود که دو دستگیها از میان برود.
ارسال نظر