عروسکهایی برای تمام فصول - ۱۹ بهمن ۹۱
عادل بزدوده
کارگردان
کلاه قرمزی عروسکی است برای تمام فصول و شاید همین تنها دلیلی باشد برای آنکه بپذیریم کلاه قرمزی کودکان را به سینما کشاند؛ کودکان امروز و البته بیشتر کودکان دیروز! «کلاه قرمزی و بچه ننه» روایتگر داستان سادهای است که در آن کلاه قرمزی - عروسک آشنای دو دهه اخیر - بر اثر یک اتفاق ساده، نوزادی را پیدا میکند که اتفاقا بسیار به او شباهت دارد و حوادث فیلم از آنجایی آغاز میشود که کلاه قرمزی تلاش میکند تا مادر بچه را بیابد. کلاه قرمزی در بین بچههای کم سن و سال تا آدمهایی که حالا بزرگ شدهاند هنوز محبوب است و هنوز همه نظرها را به خود معطوف میکند و فرقی نمیکند چه در تلویزیون باشد و چه بر پرده نقرهای سینما.
کارگردان
کلاه قرمزی عروسکی است برای تمام فصول و شاید همین تنها دلیلی باشد برای آنکه بپذیریم کلاه قرمزی کودکان را به سینما کشاند؛ کودکان امروز و البته بیشتر کودکان دیروز! «کلاه قرمزی و بچه ننه» روایتگر داستان سادهای است که در آن کلاه قرمزی - عروسک آشنای دو دهه اخیر - بر اثر یک اتفاق ساده، نوزادی را پیدا میکند که اتفاقا بسیار به او شباهت دارد و حوادث فیلم از آنجایی آغاز میشود که کلاه قرمزی تلاش میکند تا مادر بچه را بیابد. کلاه قرمزی در بین بچههای کم سن و سال تا آدمهایی که حالا بزرگ شدهاند هنوز محبوب است و هنوز همه نظرها را به خود معطوف میکند و فرقی نمیکند چه در تلویزیون باشد و چه بر پرده نقرهای سینما.
عادل بزدوده
کارگردان
کلاه قرمزی عروسکی است برای تمام فصول و شاید همین تنها دلیلی باشد برای آنکه بپذیریم کلاه قرمزی کودکان را به سینما کشاند؛ کودکان امروز و البته بیشتر کودکان دیروز! «کلاه قرمزی و بچه ننه» روایتگر داستان سادهای است که در آن کلاه قرمزی - عروسک آشنای دو دهه اخیر - بر اثر یک اتفاق ساده، نوزادی را پیدا میکند که اتفاقا بسیار به او شباهت دارد و حوادث فیلم از آنجایی آغاز میشود که کلاه قرمزی تلاش میکند تا مادر بچه را بیابد. کلاه قرمزی در بین بچههای کم سن و سال تا آدمهایی که حالا بزرگ شدهاند هنوز محبوب است و هنوز همه نظرها را به خود معطوف میکند و فرقی نمیکند چه در تلویزیون باشد و چه بر پرده نقرهای سینما. کلاه قرمزی یا به عبارت دیگر خالقان آن یک استثنا محسوب میشوند، چرا که دو دهه از زمان خلق این شخصیت میگذرد و در این مدت دنیای پیرامونمان تغییر کرده و همچنان در حال تغییر است. گروه سنی کودک و نوجوان بهراحتی به محصولات نمایشی و تفریحی سراسر جهان دسترسی پیدا کردهاند و در پی آن سلیقه و سطح توقع جدیدی در آنها به وجود آمده است، ولی میبینیم که وقتی مجموعه تلویزیونی کلاه قرمزی به مناسبت نوروز به روی آنتن میرود، همچنان یکه تاز میدان رقابت با بقیه آثار تلویزیونی میشود. «کلاه قرمزی و بچه ننه» داستان ساده و سرراستی دارد. به صورت اتفاقی کلاه قرمزی با نوزادی روبهرو میشود که در کالسکهاش تنها در گوشهای رها شده است. آن بچه را به همراه خود پیش آقای مجری و پسرخاله میبرد و آنها به دنبال پدر و مادر او میگردند، ولی در ادامه برای نگهداری آن دچار مشکل میشوند و زمانی هم که پسرعمه زا وارد داستان میشود، وضعیت را برای آنها سختتر میکند. ولی این بار با کلاه قرمزی متفاوتی رو به رو هستیم. دیگر خبری از برنامه تلویزیونی آقای مجری و نرگس و خانه گرم و نرم و عموی ثروتمند و آدم بدهای زشت و بیریخت و به طور کلی آن فضا و شخصیتپردازیها نیست. شاید بتوان گفت شروع داستان کمی شوکهکننده باشد، چرا که آقای مجری، کلاه قرمزی و پسرخاله به خاطر خراب کاریهای پسرعمه زا بیخانمان شدهاند و در چادر زندگی میکنند و در فقر به سر میبرند، تا جایی که نه چیزی برای خوردن دارند و نه پولی که بتوانند یک جفت کفش برای کلاه قرمزی بخرند. با اینکه این فضا به نسبت آثار قبلی فضای تلخی به شمار میرود، ولی اصلا بر ضرباهنگ و شادابی فضای کلی فیلم چیره نمیشود. این بیخانمان شدن به خاطر انفجاری است که توسط پسرعمه زا درخانه رخ داده که به همین خاطر او در زندان به سر میبرد. خبری از نرگس، سروناز و زندگی گذشته نیست و همه چیز از یک خرابی آغاز میشود. در طول تماشای فیلم خیلی به دلیل انتخاب این موقعیت توسط طهماسب و جبلی فکر میکردم، البته شاید برای کودکان این بعد از داستان قابل لمس نباشد، چراکه با ترانههای شاد در طول فیلم و موقعیتهای کمدی شخصیتها اجازه تمرکز بر روی این بخش از داستان را برای مخاطب کم سن و سال نداده باشد، ولی فکر میکنم انتخاب این موقعیت، بیشتر برای مخاطبی است که با جامعه در ارتباط است و به آنها بزرگسال خطاب میشود. سراسر فیلم پر است از صحنههای بده بستان کلامی بین شخصیتهای عروسکی که بسیار تماشایی از آب درآمدهاند. مانند دیالوگ بین پسرعمهزا و کلاه قرمزی در پادگان سربازی، صحنه تلاش سه عروسک داستان برای خواباندن نوزاد گمشده و... با اینکه شخصیتهای «آقای همساده» و «جیگر» نوروز امسال برای اولین بار معرفی شدند و نبود این دو عروسک به اضافه «ببعی» و به خصوص «فامیل دور» در فیلم احساس میشود، ولی با این حال سه شخصیت حاضر در فیلم (کلاه قرمزی، پسرخاله و پسرعمه زا) توانستهاند بار جذابیت فیلم را بردوش بکشند. با این که «فامیل دور» و «ببعی» در داستان نقشی نداشتند، ولی صداپیشگان آنها در فیلم حضور دارند که صحنههای معرفی آنها یکی از بهترین لحظات «کلاه قرمزی و بچه ننه» به حساب میآید. تا پایان فیلم شاهد رفت و آمد شخصیتها بین خرابهای که حالا خانه آنهاست و دنیای بیرونشان هستیم. کلاه قرمزی به بچهای که پیدایش کرده وابسته میشود و به آن عشق میورزد. و ادامه داستان به سمت نهچندان کودکانهای میرود، ولی معلوم نیست پس از پایان نمایش «کلاه قرمزی و بچه ننه» باید تا چه زمان منتظر ماند تا فیلمی مناسب مخاطب کودک و نوجوان ساخته شود. مخاطبی که سالهاست نادیده گرفته شده، بیآنکه به تاثیرگذاری متقابل سینما و این گروه از مخاطب اهمیتی داده شود.
کارگردان
کلاه قرمزی عروسکی است برای تمام فصول و شاید همین تنها دلیلی باشد برای آنکه بپذیریم کلاه قرمزی کودکان را به سینما کشاند؛ کودکان امروز و البته بیشتر کودکان دیروز! «کلاه قرمزی و بچه ننه» روایتگر داستان سادهای است که در آن کلاه قرمزی - عروسک آشنای دو دهه اخیر - بر اثر یک اتفاق ساده، نوزادی را پیدا میکند که اتفاقا بسیار به او شباهت دارد و حوادث فیلم از آنجایی آغاز میشود که کلاه قرمزی تلاش میکند تا مادر بچه را بیابد. کلاه قرمزی در بین بچههای کم سن و سال تا آدمهایی که حالا بزرگ شدهاند هنوز محبوب است و هنوز همه نظرها را به خود معطوف میکند و فرقی نمیکند چه در تلویزیون باشد و چه بر پرده نقرهای سینما. کلاه قرمزی یا به عبارت دیگر خالقان آن یک استثنا محسوب میشوند، چرا که دو دهه از زمان خلق این شخصیت میگذرد و در این مدت دنیای پیرامونمان تغییر کرده و همچنان در حال تغییر است. گروه سنی کودک و نوجوان بهراحتی به محصولات نمایشی و تفریحی سراسر جهان دسترسی پیدا کردهاند و در پی آن سلیقه و سطح توقع جدیدی در آنها به وجود آمده است، ولی میبینیم که وقتی مجموعه تلویزیونی کلاه قرمزی به مناسبت نوروز به روی آنتن میرود، همچنان یکه تاز میدان رقابت با بقیه آثار تلویزیونی میشود. «کلاه قرمزی و بچه ننه» داستان ساده و سرراستی دارد. به صورت اتفاقی کلاه قرمزی با نوزادی روبهرو میشود که در کالسکهاش تنها در گوشهای رها شده است. آن بچه را به همراه خود پیش آقای مجری و پسرخاله میبرد و آنها به دنبال پدر و مادر او میگردند، ولی در ادامه برای نگهداری آن دچار مشکل میشوند و زمانی هم که پسرعمه زا وارد داستان میشود، وضعیت را برای آنها سختتر میکند. ولی این بار با کلاه قرمزی متفاوتی رو به رو هستیم. دیگر خبری از برنامه تلویزیونی آقای مجری و نرگس و خانه گرم و نرم و عموی ثروتمند و آدم بدهای زشت و بیریخت و به طور کلی آن فضا و شخصیتپردازیها نیست. شاید بتوان گفت شروع داستان کمی شوکهکننده باشد، چرا که آقای مجری، کلاه قرمزی و پسرخاله به خاطر خراب کاریهای پسرعمه زا بیخانمان شدهاند و در چادر زندگی میکنند و در فقر به سر میبرند، تا جایی که نه چیزی برای خوردن دارند و نه پولی که بتوانند یک جفت کفش برای کلاه قرمزی بخرند. با اینکه این فضا به نسبت آثار قبلی فضای تلخی به شمار میرود، ولی اصلا بر ضرباهنگ و شادابی فضای کلی فیلم چیره نمیشود. این بیخانمان شدن به خاطر انفجاری است که توسط پسرعمه زا درخانه رخ داده که به همین خاطر او در زندان به سر میبرد. خبری از نرگس، سروناز و زندگی گذشته نیست و همه چیز از یک خرابی آغاز میشود. در طول تماشای فیلم خیلی به دلیل انتخاب این موقعیت توسط طهماسب و جبلی فکر میکردم، البته شاید برای کودکان این بعد از داستان قابل لمس نباشد، چراکه با ترانههای شاد در طول فیلم و موقعیتهای کمدی شخصیتها اجازه تمرکز بر روی این بخش از داستان را برای مخاطب کم سن و سال نداده باشد، ولی فکر میکنم انتخاب این موقعیت، بیشتر برای مخاطبی است که با جامعه در ارتباط است و به آنها بزرگسال خطاب میشود. سراسر فیلم پر است از صحنههای بده بستان کلامی بین شخصیتهای عروسکی که بسیار تماشایی از آب درآمدهاند. مانند دیالوگ بین پسرعمهزا و کلاه قرمزی در پادگان سربازی، صحنه تلاش سه عروسک داستان برای خواباندن نوزاد گمشده و... با اینکه شخصیتهای «آقای همساده» و «جیگر» نوروز امسال برای اولین بار معرفی شدند و نبود این دو عروسک به اضافه «ببعی» و به خصوص «فامیل دور» در فیلم احساس میشود، ولی با این حال سه شخصیت حاضر در فیلم (کلاه قرمزی، پسرخاله و پسرعمه زا) توانستهاند بار جذابیت فیلم را بردوش بکشند. با این که «فامیل دور» و «ببعی» در داستان نقشی نداشتند، ولی صداپیشگان آنها در فیلم حضور دارند که صحنههای معرفی آنها یکی از بهترین لحظات «کلاه قرمزی و بچه ننه» به حساب میآید. تا پایان فیلم شاهد رفت و آمد شخصیتها بین خرابهای که حالا خانه آنهاست و دنیای بیرونشان هستیم. کلاه قرمزی به بچهای که پیدایش کرده وابسته میشود و به آن عشق میورزد. و ادامه داستان به سمت نهچندان کودکانهای میرود، ولی معلوم نیست پس از پایان نمایش «کلاه قرمزی و بچه ننه» باید تا چه زمان منتظر ماند تا فیلمی مناسب مخاطب کودک و نوجوان ساخته شود. مخاطبی که سالهاست نادیده گرفته شده، بیآنکه به تاثیرگذاری متقابل سینما و این گروه از مخاطب اهمیتی داده شود.
ارسال نظر