مریم علیزاده
مردم نقاط زلزله‌خیز کشورمان و البته مسوولان دولتی حوزه امداد و نجات حوادث طبیعی، شباهت زیادی به افراد محاصره شده در یک یورش نظامی دارند که بدون کمترین سعی و تدبیر، منتظرند عوامل نابودگر هر بار بخشی از موجودی انسانی‌شان را از بین ببرد. از یک‌سو چون در بدنه دولت و شهرداری‌ها اصلا اعتقادی به بازدارندگی در برابر زلزله وجود ندارد، ساختمان‌سازی‌های گسترده در سطح کشور به حال خود رها شده و در شهری همچون تهران که نبض ساخت‌وساز در آن می‌تپد، وضعیت به قدری حاد است که ساختمان‌های احداث‌شده، در گام اول ساخت و ساز‌های جدید -گودبرداری- تاب نمی‌آورند و در گودال‌های حفر شده فرو می‌ریزند، چه برسد به آنکه این ساختمان‌ها بخواهد نقش جان‌پناه ساکنانش را در زلزله‌های بزرگ ایفا کند. از سوی دیگر مردم شهرهای زلزله‌خیز نیز کاملا با آداب قرارگرفتن در موقعیت‌های لرزه‌ای بیگانه هستند به‌طوری‌که به محض کوچک‌ترین تکان زمین، همه اهالی یک ساختمان غافل از پناه‌بردن به محل‌‌های امن ساختمان، قصد خروج از آنجا را می‌کنند. (گفته می‌شود بیشترین تلفات زلزله هنگام فرار افراد رخ می‌دهد، در حالی‌که اگر افراد تحت تاثیر آموز‌ش‌های امدادی، با خونسردی کامل به قسمت‌های ایمن ساختمان پناه ببرند، شانس زنده‌ماندن آنها در مقایسه با فرار حین زمین‌لرزه، چندبرابر خواهد شد.) بد نیست نهادهای اجرایی و پژوهشی در حوزه زلزله، آماری بدهند درباره سهمی که دولت در بودجه سالانه کشور برای ارتقای توان علمی و آمادگی در این بخش، اختصاص می‌دهد. خاطرم هست در سال۸۶، سازمان زمین‌شناسی کشور تحقیقاتی را در کوه‌های توچال با حفر یک چاه عمیق، بر روی گسل‌های فعال تهران شروع کرد و آن زمان هدف از این تحقیق، دستیابی به تکنولوژی هشدار سریع زلزله اعلام شد.
سال88 نیز مرکز تحقیقات مسکن از پروژه‌ای مشابه، رونمایی کرد. اما هیچ یک از این دو نهاد دولتی تاکنون خبری از موفقیت‌آمیز بودن این پژوهش‌ها اعلام نکرده‌اند و ظاهرا موفق نشده‌اند تحقیقاتشان را به مرحله‌ای قابل قبول و امیدوارکننده برسانند. شاید کمبود بودجه یا عدم اعتقاد دولتمردان ارشد به سرمایه‌گذاری برای اقدامات پژوهشی در حوزه زلزله، در این ناکامی نقش دارد. شاید هم هراس مسوولان از اعلام عمومی یافته‌های چنین تحقیقاتی، راه را برای ادامه تحقیق مسدود کرده است.
واقعیت این است که در جریان زلزله‌های اخیر در ۵ استان کشور، بیشتر از آنکه حقایق مربوط به خشم زمین گفته شود و درباره اینکه چرا در فاصله‌ای کوتاه، ۵ زمین‌لرزه ریشتربالا و صدها پس‌لرزه نسبتا بزرگ به جان شهرها افتاده است، اطلا‌ع‌رسانی رسمی انجام شود، یک‌سری کلی‌گویی و مطالب کلیشه‌ای درباره انواع گسل و تاریخچه زلزله‌‌خیز بودن ایران عنوان شد.
این فضای مبهم، جز اینکه کابوس زلزله را روز به روز در نقاط پرخطر بزرگ و بزرگ‌تر کرده و در عین حال، درجه آسیب‌پذیری شهرها و بیگانه بودن ساکنانش با حقایق زلزله را بیشتر کند، به راه چاره دیگری ختم نخواهد شد.