قهرمانان زبان بسته - ۲ شهریور ۹۱
نگاهی به حضور سگهای ویژه در پستهای تخصصی
اینجا و در ایران ما هستیم و دو مفهوم کاملا متفاوت از سگ، یکی «سگبازی» که در شهرهای بزرگ جریان دارد و خلاف مقررات است و دیگری سگهایی که به کمک ما انسانها میآیند.
از سگهایی صحبت میکنیم که نگهبان خانهها و انبارها هستند، در کشف مواد مخدر به پلیس کمک میکنند و باید اعتراف کنیم «جایی که انسانها نمیتوانند کاری بکنند، سگهایی هستند که جان آدمها را نجات میدهند»
ایران است و زلزله هایش، هر چه میگویند «ایمن بسازید» مراقب باشید و.
نگاهی به حضور سگهای ویژه در پستهای تخصصی
اینجا و در ایران ما هستیم و دو مفهوم کاملا متفاوت از سگ، یکی «سگبازی» که در شهرهای بزرگ جریان دارد و خلاف مقررات است و دیگری سگهایی که به کمک ما انسانها میآیند.
از سگهایی صحبت میکنیم که نگهبان خانهها و انبارها هستند، در کشف مواد مخدر به پلیس کمک میکنند و باید اعتراف کنیم «جایی که انسانها نمیتوانند کاری بکنند، سگهایی هستند که جان آدمها را نجات میدهند»
ایران است و زلزله هایش، هر چه میگویند «ایمن بسازید» مراقب باشید و... بازهم بافت فرسوده در کشور بیداد میکند، روستاها که حدیث مفصلی دارند. ایران زلزله خیز شاید کمی دیر به فکر استفاده از سگهای امدادی افتاد، اما بازهم خوب است. خوب است که پس از قهر سوئیسیها از ایران، مردانی از همین کشور خودمان دست به کار شدند و سگهایی آموزش دادند، سگهایی که آرام آرام از جمله دستاوردهای خودمان به شمار میروند و در حوادث تلخ، جان هموطنانمان را نجات میدهند. «رکس»، «کرونی»، «جک» و «پیتر» قهرمانان زبان بستهای بودند که در بم به کمک مان آمدند. یادتان هست آن پیرزن بمی را که بعد از ۸ روز زنده از زیر آوار در آمد؟ کار «جک» بود. کودک شیرخوارهای هم پس از پنج روز از زیر آوار زنده بیرون آمد؛ این هم کار «کرونی» بود. کرونی، جک، پیتر و... دیگر نیستند. سگهای تجسس میتوانند نهایتا ۱۲ سال عمر کنند، اما از این ۱۲ سال، تنها ۲ تا ۴ سال توانایی کار دارند. امروز بار دیگر زلزلهای زمین ایران را لرزانده و بازهم سگهای امداد به کمک انسانها آمدند. قهرمانانی زبانبسته، اما پرتوان و کارآمد.
نیم قرن سگهای مدرن
سگ به مفهوم یاری برای انسان(نه به مفهوم ابزار سرگرمی یا همخانه) سابقهای دیرینه در کنار ما ایرانیان دارد. از آن روزها که سگهای گله، رمههای پدرانمان را در برابر حمله گرگها حفاظت میکردند تا کنون سگها در کنار ما بودند. اما تاریخچه همکاری سگ با انسان در عملیات تخصصی ـ لااقل با این تعریف که ما امروز داریم ـ به این قدمت نیست، در اینجا هم ما قصد نداریم که به نقش سگ در دوران باستان بپردازیم. در قرن حاضر که کشورمان به سوی مدرن شدن پیش رفت اولین بار که سگها از دشتها و همجواری با گلهها پا به مراکز مدرن گذاشتند سال 1344 بود.
نزدیک به نیم قرن قبل در ماه اوت سال ۱۹۶۵ پلیس و ارتش ایران تصمیم به استخدام سگ گرفت. ارتش وقت مدرسه ویژهای برای آموزش سگهای ارتش در «جمشیدیه» و پایگاه ارتش در تهران بنا کرد. این واحد در ایران برای دریافت سگ و آموزش آنها از شرایط بسیار خاصی برخوردار بود، تقریبا همه سگها از نژاد ژرمن شپرد بودند و میانگین سن آنها ۱تا ۳ سال و وزن آنها ۲۵ کیلوگرم و ارتفاع حداقل ۳۸ سانتیمتر بود. در متون به جا مانده مواد غذایی روزانه هر سگ چنین ذکر شده است: ۲ تا ۱ کیلو گرم گوشت، ۲۵۰ گرم برنج، ۲ تا ۱ کیلو گرم سیب زمینی، سبزیجات و نان. تربیت سگها در ۲ مرحله صورت میگرفت ابتدا مهارتهای ابتدایی از جمله اطاعت و فرمانپذیری سپس آموزشهای نظامی که شیوههای خاصی مانند: جستوجو، ردیابی، پنهان کردن، استفاده از ماسک ضد گاز صورت، جستجوی داخل و خارج از خودرو، حمله به سربازان دشمن و انجام وظایف در زمان تیراندازی و انفجار در طول شب و روز. سگی که میتوانست این دورههای آموزشی را با موفقیت به پایان رساند، در گروههای عملیاتی نقشهایی مانند: سگ نگهبان، سگ حمله به دشمن، سگ پیک، سگ گشت، سگ امداد و نجات سربازان زخمی را برعهده داشت.
ده سال بعد و در سال ۱۹۷۵، وزیر امور خارجه وقت برای اداره نیروی هوایی ارتش و ایجاد واحدی به عنوان سگ نجات کوهستان برای کمک به افراد آسیب دیده درخواست کمک از یک مربی هلندی، به نام « (اینگو) Schnabel Ingo» که در این زمینه تخصص داشت، داد. برای این منظور سگهای جرمن ژپرد از سوئیس وارد شدند و اردوگاهی برای نیروی هوایی در نزدیکی محل سقوط بهمن در کوه البرز ایجاد شد، به دلایل نامعلوم این اردوگاه تحت شرایط شدید امنیتی ارتش قرار داشت و هیچ فردی اجازه عکسبرداری از این محل را نداشت.
پس از انقلاب اسلامی
در طول سال (۲۰۰۰-۱۹۹۹) ارتش جمهوری اسلامی ایران شروع به وارد کردن سگ نمود. ارتش ایران (به ویژه نیروی هوایی) از سگ برای نگهبانی پایگاه و نقطه استراتژیک استفاده میکرد. مرکز سگ موادیاب در سال ۷۹ با پیگیریهای پلیس مبارزه با مواد مخدر ناجا به طور رسمی افتتاح شد؛ به طوری که در یک سال بیش از ۲۰ تن مواد مخدر توسط تیمهای عملیاتی سگ موادیاب کشف و تا حدود زیادی باعث ایجاد ناامنی در بخش قاچاق حمل و نقل جادهای مواد مخدر شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی پلیس به نقل از پلیس مبارزه با مواد مخدر ناجا، سابقه استفاده از سگ در ماموریتهای پلیس مبارزه با مواد مخدر به ابتدای دهه ۶۰ باز میگردد؛ به طوری که برای اولین بار در سال ۱۳۶۱ با هماهنگی به عمل آمده میان کمیته انقلاب اسلامی سابق و نیروی هوایی ۲ نفر از پرسنل آن نهاد جهت طی دوره آموزشی به پایگاه یکم شکاری نیروی هوایی معرفی شدند و در همان سالها با در اختیار گرفتن ۶ قلاده سگ در گلوگاهها اقدام به استفاده از آنها جهت کشف جاسازیهای مواد مخدر کردند.
اما بروز مشکلاتی مانند حملونقل نامناسب، نگهداری، امکانات بهداشتی، تهیه غذا و بیماری در بین سگها باعث تلف شدن آنها شد و به سبب همین مشکلات در سال ۶۴ این واحد منحل گردید. حدود یک دهه بعد و پس از ادغام نیروهای انتظامی در سال ۱۳۷۴ با احساس نیاز، دوره تازهای از بهکارگیری سگ در ماموریت مبارزه با مواد مخدر در دستور کار ناجا قرار گرفت و قراردادی میان معاونت امنیت ناجا و نیروی هوایی منعقد و طی آن ۴ قلاده سگ به ناجا واگذار شد. در این سالها با توجه به همکاریهای بینالمللی بهعمل آمده توسط نیروی انتظامی و ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری و ایجاد ارتباط با سازمانها و پلیسهای دیگر کشورها، همکاری گستردهای در زمینه توسعه بهکارگیری سگهای موادیاب در مبارزه با مواد مخدر بهعمل آمد؛ به طوری که با همکاری کشور فرانسه و اعزام مربی و تعدادی سگ از سال ۷۸ شالوده اصلی مرکز سگ موادیاب پایه ریزی شد. در سال ۱۳۷۹ با پیگیریهای پلیس مبارزه با مواد مخدر ناجا با خرید باغی در کمال شهر کرج مرکز آموزش مربی و تربیت سگ موادیاب ناجا به طور رسمی با حضور تعدادی از مسوولان بلند پایه افتتاح شد.
بم؛ سگها به دنبال امید
تا اینجای کار از کاربرد سگها در نیروهای نظامی و انتظامی گفتیم، اما در ایران فقط این نیروها از سگها استفاده نمیکنند. ساعت 5 یکی از روزهای دیماه 1382، خاک بم لرزید. بیش از 26 هزار کشته نتیجه این لرزش بود، با فاصله کمی از حادثه گروههای امداد و نجات به منطقه عازم شدند، این زلزله اولین جایی بود که سگها، اینبار نه برای حمله به دشمن، نگهبانی، پیدا کردن اجساد یا مواد مخدر، که به دنبال قلبهای تپنده زیر آوارها میگشتند. در بین کمکهای خارجی که به منطقه ارسال شده بود، سگهای زنده یاب خارجی هم بودند، 10 سگ جستوجوگر خارجی به دلیل شرایط نا مساعد جوی تنها یک نفر را یافتند، اما 4 سگی که در ایران آموزش دیده بودند، 67 نفر را به طور مستقیم و 330 نفر را به طور غیرمستقیم نجات دادند.
مراکز آموزش سگهای پلیس و تجسس تقریبا در یک زمان ایجاد شدند. مرکز آمادگی و نگهداری سگهای تجسس «آنست» از سال ۷۸ کار خود را شروع کرد. بعد از زلزله رودبار و منجیل بود که مسوولان به فکر استفاده از سگهای زندهیاب در حوادث طبیعی و غیرطبیعی افتادند. زمانی که زمین زیر پای مردم رودبار و منجیل لرزید و با هر تکان خود تعداد زیادی از مردم این دو شهر را به کام مرگ فرستاد، تیمهای تجسس بینالمللی از صلیب سرخ جهانی وارد ایران شدند تا به زلزلهزدگان کمک کنند. تیمها سگهای تجسس و زندهیاب زیادی به همراه خود آورده بودند. مسوولان با دیدن سگها به این فکر افتادند که چنین کاری را در ایران شروع کنند. این اطلاعات را امیر امیری، رییس مرکز آنست میدهد. او یکی از هشت نفری است که به همراه سگهای خود در سال ۸۲ به بم رفتند و پنج روز به دنبال زندگان محصور در خاک بم گشتند. امیری میگوید: «من به همراه هشت نفر از امدادگران داوطلب جمعیت هلال احمر در اولین مرکز آموزش سگهای زندهیاب کمالشهر کرج، کارمان را شروع کردیم. در آن زمان سازمان تدارک پزشکی هلالاحمر محلی را برای این کار در اختیارمان قرار داده بودند و در ابتدا هم از سگهایی که یکی
از خیرین از کشور آلمان به ایران آورده و تکثیر شده بودند، استفاده کردیم.»
پیش از هر چیز، یک مساله مطرح بود و آن هم برخی مشکلات شرعی در زمینه پرورش سگها بود. با توجه به اهمیت نقش سگها در عملیات امدادی خیلی زود با رایزنیهای صورت گرفته موافقتهای لازم اتخاذ شد و احداث بزرگترین مجتمع تربیت سگهای امداد و نجات خاورمیانه کلید زده شد. برای شروع کار، دو مربی سوئیسی با دو سگشان، کولهپشتیهایشان را بستند و برای یک دوره آموزشی یک ماهه به تهران آمدند، تا نخستین دوره آموزش جستوجو و تربیت سگهای تجسس پایهگذاری شود. چند ماه بعد خانم دکتر رهیده، همسر دکتر حبیبی (معاون اول سابق رییسجمهوری) چند قلاده سگ به مرکز اهدا کرد و به این ترتیب از سال 80 کارها شکل جدیتری به خود گرفت و تعداد مربیانی که باید آموزش میدیدند، بیشتر شد؛ اما متاسفانه سوئیسیها شرطی گذاشتند و آن اینکه سگها باید تمام روز همراه مربیانشان و در خانه آنها باشند و وقتی این موضوع به دلیل مسائل شرعی مورد قبول واقع نشد، آنها هم بعد از تمام شدن مدت قراردادشان با هواپیمای بعدی برگشتند. با برگشتن سوئیسیها، چون نمیشد کار را تعطیل کرد، مرکز دست به دامان مربیان آموزش سگهای نیروی هوایی شد. این مربیان سگها را برای نگهبانی، ردیابی
مهمات یا یافتن هواپیمای سقوط کرده تربیت میکردند و البته فاز کاری آنها با فاز کاری سگهای تجسس امداد که قرار بود آدم و آن هم از نوع نفسکشاش را پیدا کنند، خیلی فرق داشت؛ اما به هر حال آنها توانستند برخی آموزشهای اولیه را بدهند. شرکت در چندین کنگره جهانی در خارج از کشور به مسوولان هلال احمر یاد داد که باید بیشتر دنبال کار بود، به این ترتیب، طرحی برای سازمان صلیب سرخ آلمان ارسال شد، آلمانیها اول کمی شگفت زده شدند و که این ایرانیها با این همه مشکل که در زمینه نگهداری سگ در این کشور وجود دارد، باز هم پای کار هستند و میخواهند چنین مرکزی را که در خاورمیانه همتا ندارد، تاسیس کنند؛ البته شاید هم فکر کردند این یک شوخی خندهدار است. با این حال آلمانیها وقتی اصرار ایرانیها را دیدند، بعد از کمی این پا و آن پا کردن گفتند: حالا که خود ایرانیها مایلند و امکانات هم دارند، چه بهتر که به آنها کمک شود و این همان نقطه پرش طلایی برای مرکز بود؛ چون چنین مرکزی در خاورمیانه وجود نداشت، آلمانیها حاضر به سرمایه گذاری در زمینه اعزام مربی و خرید برخی از تجهیزات شدند. مدتی بعد «مایکل کی الاو»، معاون گروه تجسس هامبورگ چمدانش
را بست و آمد به ایران، مایکل در همان ابتدای کار به اولین مشکل تاریخی در این زمینه برخورد؛ مشکلی که سوئیسیها قبلا با آن مواجه شده بودند، زندگی سگها با مربیانشان در یک خانه در ایران امکانپذیر نبود؛ اما او خیلی زود متوجه قضایا شد و با همان هوش و ذکاوت خاص آلمانیها از تجربه سوئیسیها سرمشق گرفت و با شرایط ایرانیها کنار آمد و قبول کرد که سگها به صورت جدا از مربیانشان در یک مرکز خاص زندگی کنند و فقط در طول روز در مرکز با مربیان خودشان فعالیت کنند؛ ولی با این شرط که محل زندگی مربیان در خانههایی در نزدیکی سگها باشد. این طور بود که با آمدن این مربی آلمانی کار تربیت سگهای نجات سروسامان گرفت و به نقطهای که حالا آنجا ایستاده است، رسید.
کلاس درسی برای سگها
سگها به صورتهای مختلف آموزشهای خاص خود را میبینند و به بوهای خاصی حساس میشوند که برای سگهای تجسس امداد بوی انسان زنده است. امیر امیری، مسوول اداره سگهای تجسس درباره شیوه آموزش سگهای تجسس امداد میگوید: «آموزش سگها به روش شرطسازی صورت میگیرد که روش بسیار پیچیدهای است؛ اما به زبان ساده میشود گفت: آموزش سگها به این نحو است که مربی در نخستین جلسات آموزش در فاصله چند متری سگها مینشیند و با صدا زدن و تکان دادن اسباببازی مورد علاقه حیوان، او را به پارس کردن تحریک میکند، پس از آنکه سگ این کار را درست انجام داد، مربی به او اسباببازی یا بیسکویت مورد علاقهاش را میدهد، سگ علاوهبر آنکه جایزه میگیرد، فکر میکند مربی دارد با او بازی میکند؛ بنابراین به پیدا کردن مربی علاقهمند میشود.» به تدریج فاصله مربی و سگ بیشتر و بیشتر میشود و کمکم مربی جایی قرار میگیرد که سگ نمیتواند او را ببیند و تنها بوی او را احساس میکند، مربی با صدا زدن، سگ را تشویق میکند تا او را پیدا کرده و پارس کند و جایزه خود را بگیرد. کمکم مربی فرد دیگری را به جای خود قرار میدهد و سگ برای یافتن او تلاش میکند، با یافتن او
باز هم حیوان جایزه میگیرد و به این ترتیب او کاملا شرطی میشود و از آنجا که او فکر میکند این یک بازی مثل قایمباشک است و بعد از هر بار پیدا کردن کسی که مخفی شده جایزه میگیرد، با علاقه این کار را انجام میدهد. هنگام عملیات واقعی مثلا زمان زلزله نیز سگ تصور میکند کسی برای بازی با او در زیر آوار مخفی شده و با یافتن او و پارس کردن جایزه میگیرد.
یک کنکور برای سگها
سگها، جستوجوگرهای معمولی نیستند، آنها آزمایشها و امتحانات سختی را باید پشتسر بگذارند تا بتوانند برای این کار استخدام شوند. یوسف انصاری، یکی از مربیان سگهای امداد که دوره فشردهای را نیز در این زمینه در آلمان دیده است، در این باره میگوید: «سگ جستوجو باید بتواند تستهای مختلفی را که شامل تستهای هوش و قدرت است. به خوبی پشتسر بگذارد، این تستها در برخی از موارد تا 117 تست را شامل میشود که یک تولهسگ باید با موفقیت از حداقل 110 تای آنها بگذرد.» به گفته این مربی جوان، به عنوان نمونه یکی از تستها این است که وقتی سگ، صدایی را میشنود، چه عکسالعملی از خود نشان میدهد، آیا حیوان تنها گوشش را تیز میکند، به دنبال صدا میآید و پارس میکند یا فرار میکند، هر کدام از اینها یک شاخص برای انتخاب شدن یا انتخاب نشدن یک سگ جستوجو و نجات است یا مثلا اینکه تولهسگ به سوت ممتد به چه صورت عکسالعمل نشان میدهد، بعضی از سگها اصلا هیچ توجهی به این صدا ندارند، بعضیها فقط سرشان را تکان میدهند، اما برخی با دقت خاصی گوش میدهند که این نشان میدهد چقدر یک سگ باهوش است و به درد کار جستوجو و نجات میخورد.
تعامل دو طرفه
سگ جستوجو و نجات و مربیاش آنقدر به هم نزدیک میشوند که به خوبی میتوانند حتی احساسات یکدیگر را درک کنند و با زبان احساس و با علائم قراردادی خاصی منظورشان را به همدیگر تفهیم کنند. امیری معتقد است: «مهمترین اصل موفقیت در بهکارگیری سگهای جستوجو در عملیات مختلف ایجاد همکاری بین حیوان و مربی او است، زمانی کار نتیجه میدهد که مربی بتواند به خوبی زبان حیوان را بفهمد یعنی او بتواند با درک علائمی که سگ از خود نشان میدهد و مشخصههایی که حیوان در هر لحظه دارد، بفهمد منظور حیوان از هر حرکت چیست وگرنه به این صورت نیست که یک سگ امداد به هر کسی داده شود و او بتواند عملیات جستوجو و نجات را انجام دهد.»
سگهای خوب امداد
نژاد سگها ماموریت آنها را هم تعیین کنند. علی جیروند در این باره میگوید: مثلا سگهای پلیس، فرانسوی هستند اما در مورد سگهای جستوجوی امداد سگها بیشتر از نژاد «ژرمن شپرد» و «شیانلو» انتخاب میشوند، سگهای این دو نژاد از قدرت بدنی و هوش بالا که مستلزم علمیات جستوجو است، برخوردارند. البته مربیان آلمانی احتمال میدهند که در ایران بتوانند از سگهای نژاد بختیاری هم بعد از انجام تحقیقات استفاده کنند. سگهای جستوجو به طور کلی سگهای نر هستند؛ چرا که سگهای ماده به دلیل شرایط فیزیکی و نیز حالت فعلی که دو نوبت در سال برای آنها ایجاد میشود، علاوه بر آنکه باعث میشوند تا سگهای نر حواسشان به آنها متوجه شود و به این ترتیب بر آموزش سگهای نر تاثیر منفی میگذارند.
سگهای اشرافی
در مرکز نگهداری سگهای تجسس ایران سگها فقط با کنسرو مخصوص تغذیه میشوند، چرا که در زمان تجسس نمیشود به آنها غذای پخته داد. دادن غذا خام هم باعث میشود تا شرایط تغذیهای سگها به هم بخورد و سگها نتوانند به خوبی کار خود را انجام دهند؛ اما کنسرو را میشود در همه جا به آنها رساند. هزینه روزانه یک سگ بالغ 10 هزار تومان میشود و این البته به جز هزینههای بهداشتی، نگهداری و لباسهای مربیان است که به دلیل شوخیها و ابراز محبتهای گاه و بیگاه سگها به سرعت پاره میشوند، علاوه بر آن سگها هزینههای جانبی مثل خرید بیسکویت یا اسباببازی مخصوص نیز دارند که به گفته یکی از مربیان تنها قیمت یک اسباببازی معمولی آنها بین 6 تا 11 یوروست.
این سگها، زبان بستههایی هستند که با همت مربیان خود به کمک هم وطنان ما میآیند. مربیانی که روز و شب خود را صرف آموزش آنها میکنند، شاید قلبی، حتی یک قلب، قلب نوزادی یا پیرزنی بعد از گذشت روزها و گاه هفتهها، زیر کوهی از آوار بتپد، آنها هستند تا صدای تپش زندگی را احساس کنند.
در تهیه این مطلب از گزارش افسانه قانع در نشریه پیام دامپزشکان، مورخ شهریور ۱۳۹۰، مطالب مندرج در تارنمای تاپ داگ، آرشیو سایت پلیس، آتشنشانی و دانشنامه ویکیپدیا استفاده شده است.
ارسال نظر