کارآفرین موفقی که کسب‌وکار خود را رها کرد - ۲ شهریور ۹۱
مترجم: پریسا حبیبی
چارلی کلیفورد در سال ۱۹۷۴ کسب‌وکار خود را در زمینه بازاریابی و فروش کیف‌های چرمی در جنوب آمریکا آغاز کرد. اما او بعد از گذشت نزدیک به ۳۰ سال شرکت خود را به ارزش ۲/۱ میلیارد دلار در بورس اوراق بهادار نیویورک به فروش گذاشت. شرکت اوTumi نام دارد که از نام یک چاقوکه در مراسم ویژه‌ای در پرو استفاده می‌شود گرفته شده است. در ادامه تجربه‌های او از این سال‌ها را می‌خوانیم: من در میدلند پارک در ایالت نیوجرسی به دنیا آمدم. آنجا شهر کوچکی است که ۵۰۰۰ نفر جمعیت دارد. پدر من در مرکز راه آهن نیویورک کار می‌کرد و مادرم خانه دار بود. من به دانشگاه ایندیانا رفتم و از آنجا مدرک مدیریت بازاریابی گرفتم. پس از آن ازدواج کردم و بین سال‌های ۱۹۶۷تا ۱۹۶۹به همراه همسرم به پرو رفتم و کسب وکار کوچکی راه اندازی کردم. درآنجا بود که درس‌های بزرگی در زمینه کسب وکار آموختم و شروع یک کسب وکار به همراه فروتنی را درک کردم و فهمیدم تئوری‌های مدیریتی که در دانشگاه آموخته‌ام چقدر از دنیای واقعی دور هستند.
بعد از چند سال دوباره به آمریکا بازگشتم و به مدت پنج سال درفروشگاه‌های بزرگ مواد غذایی مشغول به کاربودم تا اینکه تصمیم گرفتم در زمینه کارآفرینی فعالیت کنم. صنایع دستی کشور پرو در جهان بسیار شناخته شده بود و من هم علاقه بسیاری به آنها داشتم، به همین دلیل با یکی از دوستانم در این مورد صحبت کردم تا یک شرکت وارداتی در این زمینه در آمریکا تاسیس کنیم. اولین واردات ما کیف‌های تنیس چرمی بود که توانستم با فروش آنها سرمایه اولیه موردنیاز برای شروع کسب وکارم را تامین کنم.
یکی از اولین اقدامات من، عضویت در انجمن شرکت‌های مسافرتی بود که کمک شایانی به من کرد. روزی که برای اولین بار به آنجا رفتم مدیر اجرایی آنها نام شرکت ما را سوال کرد. من هنوز نامی برای شرکت انتخاب نکرده بودم و از آنها خواستم تا یک روز به من فرصت بدهند. فردای آن روز من نام «تومی» را انتخاب کردم. به نظرم آهنگ این اسم به زبان ژاپنی، ایتالیایی و پرویی نزدیک بود و می‌توانست برای نام یک برند جهانی مناسب باشد.
من در ابتدا هیچ طرح مشخصی برای کسب وکار خود نداشتم و تحقیقات بازاریابی انجام نداده بودیم. ما بعدا با دو کارخانه در کلمبیا آشنا شدیم که مانند ما کیف هایی بزرگ و سبک اما با استحکام کمتر، تولید می‌کردند. اما مزیت کیف‌های تولیدی ما استحکام و قابلیت بالای آنها برای حمل‌ونقل بود. آنها از چرم طبیعی درست می‌شدند و محکم بودند و عطری خوش و تند داشتند؛ اینها بزرگ‌ترین دلایل موفقیت ما در این عرصه بودند. فروش ما در سال اول نزدیک به 625 هزار دلار بود.
در اوایل دهه ۸۰ جف برتلسن دربخش نظارت بر تولید و کنترل کیفیت ما استخدام شد. او مهم‌ترین کسی بود که من استخدام کردم. او تحت شرایط بسیار سخت توانست طرح جدید تومی را در سال ۱۹۸۳ خلق کند: او زیپ‌های U شکلی برای کیف‌ها طراحی کرد که به یکی از مشخصه‌های اصلی برند ما تبدیل شد. همچنین جیب هایی کوچک روی کیف‌ها طراحی کرد که آنها را بسیار زیبا و کارآمدتر کرد.
کسب وکار ما بر پایه ارتباطات بنا شده بود. من گاهی مجبوربودم برای کار از صبح زود به سفر بروم ولی سعی داشتم تا به بهترین شکل از وقت خود استفاده کنم . دربین راه سه تا چهار بار با فروشندگان خود تلفنی صحبت می‌کردم و با مشتریان خود شام می‌خوردم. دربین همین صحبت‌ها متوجه می‌شودم که مشتریان و فروشندگان ما به دنبال چه بودند. معمولا فروشندگان پرحرف هستند اما اگر بتوانید بخشی از زمان خود را به آنها اختصاص دهید و به حرف‌های آنها گوش دهید، شما درکنار مشتریانتان قرار گرفته‌اید و از نظرات آنها مطلع شده‌اید.
در دهه ۸۰ ما تصمیم گرفتیم که تولیدات خود را محدود به چرم نکنیم. به همین دلیل از نوعی پلاستیک فشرده که در جلیقه‌های ضدگلوله از آنها استفاده می‌شد، استفاده کردیم. به این ترتیب مشتریان ما می‌توانستند کیف‌هایی در سایز بزرگ‌تر تهیه کنند و دیگر نگران صدمه دیدن آنها نباشند.
در صنعت وقتی طراحی نهایی محصول شما انجام شد، دیگر زمان آن است که تولید را آغاز کنید. اما ما سعی کردیم هیچ‌گاه روند ثابتی را در طراحی محصولات خود قرارندهیم. ما همیشه تغییرات جزئی در طراحی‌هایمان داشتیم و آنها را بهبود می‌بخشیدیم. ما هرگز از شرکت‌های دیگر کپی برداری نمی کنیم، اما از اینکه اقتباسی از روش‌های خوب سایرین در کارهایمان داشته باشیم،هیچ ترسی نداریم. در سال 1990 ما فروش خود در بازارهای اروپایی را آغاز کردیم. کشور آلمان یکی از بزرگ‌ترین بازارهای فروش محصولات ما بود. پیشرفت فروش محصولات ما در اروپا بسیار چشمگیر بود و خیلی سریع فروشگاه‌های ما در اروپا به 80 عدد رسید.
زمان فاجعه ۱۱ سپتامبر من برای افتتاح دومین فروشگاه تومی به ژاپن رفته بودم. در آنجا بود که با خود فکر کردم چه بر سر کسب‌وکار و اقتصاد خواهد آمد. مردم سفر‌های خود را کاهش دادند و فروش افت کرد. تا قبل از این حادثه ما سالانه رشدی نزدیک به ۳۰ درصد داشتیم ولی بعد از آن بود که فروش ما نزدیک به ۴۰ درصد کاهش یافت و آن وقت بود که مجبور شدیم ۱۵۰ تا ۵۰۰ کارمند خود را اخراج کنیم.در سال ۲۰۰۴ من تصمیم به فروش شرکت گرفتم و آنجا را برای واردشدن به یک کسب وکار بزرگتر ترک کردم.
بعد از مدتی من واقعا دوباره به دنبال تحرکی جدید در کسب وکار بودم. به همین دلیل با یک شرکت انگلیسی به نام knomo که آن زمان کیف‌های بسیارشیکی برای حمل لپ‌تاپ می‌ساخت، سرمایه‌گذاری مشترکی انجام دادیم.
منبع: Inc