نگاهی به درس‌های اقتصادی فیلم «شبکه اجتماعی» - ۵ مرداد ۹۱
سپهر استیری: پس از انقلاب الکترونیک این بار نوبت انقلاب اطلاعات بود و بحث‌هایی که پس از این دو انقلاب بیش از پیش مطرح شد چون حریم خصوصی، داستان فیلم در بردارنده دنیای اطلاعات و الکترونیک است. فیلم سینمایی شبکه اجتماعی در سال 2011 موفق به دریافت هفت جایزه اسکار و گلدن گلوب گردید. این فیلم به کارگردانی دیوید فینچر، کارگردان آثاری چون هفت، زودیاک، بازی و باشگاه مشت‌زنی می‌باشد. در ابتدای فیلم مارک زوکربرگ اقدام به ساخت سایتی می‌کند که موجبات نارضایتی دختران دانشگاه را فراهم می‌کند. او به علت عبور غیرمجاز از سیستم امنیتی دانشگاه جهت ادای توضیحات فراخوانده می‌شود و در آن جلسه متذکر می‌گردد که برای عبور از سیستم امنیتی دانشگاه شایسته تقدیر است. شاید بتوان شایسته تقدیر بودن زوکربرگ را با عبارت زیر که به نوعی نتیجه کتاب افسانه زنبوران ماندویل است، توجیه کرد. «رذیلت‌های فردی می‌تواند به خیرات اجتماعی منجر شود» زیرا که زوکربرگ نقاط ضعفی را نشان داده و دانشگاه را جهت بهبود سیستم امنیتی خود آگاه ساخته است.
در ادامه شاهد آن هستیم که آوازه زوکربرگ در دانشگاه هاروارد به خاطر عبور از سیستم‌های امنیتی و استقبال بی‌نظیر دانشجویان از سایت پیشین او می‌پیچد. همین امر سبب می‌شود سه دانشجوی دیگر از او درخواست همکاری کنند به گونه‌ای که آنان ایده‌ای را ارائه می‌دهند و مارک نیز اقدام به برنامه‌نویسی برای ایده مذکور می‌کند. مارک که از ایده خوشش آمده موافقت اولیه خود را اعلام می‌دارد اما طی ۴۲ روز آتی از قرارهای ملاقات خود با ۳جوان سر باز می‌زند. او خود به تنهایی از ایده آنان بهره برده و اقدام به ساخت سایتی به نام فیس بوک می‌کند، این عمل مارک با سه پسر جوان را می‌توانیم با بحثی تحت عنوان عدم تقارن اطلاعات و مخاطره اخلاقی بررسی کنیم. اما ابتدا لازم به ذکر می‌دانم که اخلاقیات زمانی معنا و مفهوم پیدا می‌کند که فرد علاوه بر امکان انجام عمل غیراخلاقی، امکان انجام عمل اخلاقی را نیز داشته باشد.
عدم تقارن اطلاعات زمانی رخ می‌دهد که دو طرف مبادله اطلاعات یکسانی من باب کالا یا خدمات مورد مبادله ندارند و همین امر فرصتی را برای فرد دارای اطلاعات بیشتر فراهم می‌کند تا از طریق یک عمل غیر قابل مشاهده از فرد دارای اطلاعات کمتر، مزیت بگیرد. در این فیلم نیز مارک زوکربرگ علاوه بر دانش لازم و کافی برای برنامه‌نویسی از ایده سه پسر جوان نیز آگاه بود (اطلاعات بیشتر) اما سه تن دیگر تنها از ایده خود آگاه بودند و دانش لازم و کافی برای برنامه نویسی را نداشتند (اطلاعات کمتر) در نتیجه مارک بدون اطلاع سه پسر جوان و برخلاف تعهدات خود مبنی بر همکاری و شرکت در جلسات به همراه دوستان خود اقدام به ساخت سایت فیس‌بوک می‌کند و سایت مذکور را به نام خود ثبت کرده و از فواید آن بهره‌مند می‌گردد. (مخاطره اخلاقی)
هنگامی که سه جوان متوجه سایتی به نام فیس‌بوک که با ایده آنان ساخته شده است، می‌شوند سعی می‌کنند از زوکربرگ شکایت کنند. به نظر سرقت ایده این سه تن توسط زوکربرگ را بتوان جلوه‌ای از ضعف حقوق مالکیت دانست. بسیاری از اعمال آدمی در طی روز در مبادله (معاوضه بسته‌های حقوق مالکیت) خلاصه می‌شود. حال اگر حقوق مالکیت به درستی تبیین نشوند میزان مبادلات کاهش خواهد یافت. (برای درک هر چه بیشتر تاثیر حقوق مالکیت در زندگی آدمی لازم به ذکر می‌دانم که یکی از دلایل وقوع انقلاب صنعتی در انگلستان وضع قانون ثبت اختراع برای اولین بار در جهان در سال ۱۶۲۴ میلادی بوده است)
از دیگر نکات جالب فیلم، علت موفقیت فیس‌بوک است که می‌توان آن را در نظریه سطوح بررسی پدیده‌های اجتماعی جست‌وجو کرد. بنا به این نظریه ابتدا باید به آداب، سنن و نگرش مردم توجه داشت و سپس اقدام به وضع قوانینی کرد که مردم جامعه تحت آن قوانین به گونه‌ای عمل کنند که منجر به تخصیص بهینه منابع شود. در طی فیلم بارها مارک در صحبت با دوستانش و در بیان ضرورت و اهمیت ایده فیس‌بوک به این نکته اشاره می‌کند که دغدغه و نیاز مردم امروز ارتباط با یکدیگر است در نتیجه مارک به نوعی نیاز و دغدغه مردم را شناخت و چون توان اجرایی در کشور نداشت اقدام به ساخت جامعه‌ای مجازی با قوانین خاص خود کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در صحنه‌ای از فیلم نیز هنگامی که دختر جوانی متوجه می‌شود زوکربرگ در اینترنت به مطالعه من باب کشور بوسنی می‌پردازد خطاب به او نکته‌ای را می‌گوید که به نظر می‌توان آن را خلاصه نظریه سطوح بررسی پدیده‌های اجتماعی برای فیس‌بوک دانست «مردم بوسنی جاده ندارن اما فیس‌بوک دارن» (یکی از ویژگی‌های زوکربرگ در دنیای واقع نیز به تنهایی قدم زدن در خیابان و نگریستن به رفتار آدمی می‌باشد)
در ادامه شاهد تلاش‌های ادواردو، دانشجوی سرمایه‌گذار در فیس‌بوک هستیم که سعی در کسب درآمد از فیس‌بوک را دارد اما با مخالفت‌های مارک مواجه می‌شود. مارک بر این باور است که چون هنوز نمی‌دانند فیس‌بوک چیست و در آینده چه می‌خواهد بشود، نباید براساس آن برنامه‌ریزی کرد. این نگرش مارک یادآور مباحث اولیه توسعه می‌باشد مبنی برآنکه برای توسعه هرچه بهتر ابتدا باید آرمانشهر خود را توصیف کرد و سپس برای دست یافتن به آن برنامه‌ریزی نمود. حال آنکه چون توصیف دقیقی از وضعیت فیس‌بوک موجود نیست، بی‌شک برنامه‌ریزی براساس آن امری صحیح نمی‌باشد. گاه آدمی درصدد ادامه حیات خویش در کره‌ای دیگر بوده است یا درصدد ره یافتن به جامعه‌ای دیگر، در فواصلی دورتر اما این بار جامعه مجازی روی همین کره و نزد ما است.