مهدی کرم‌پور
کارگردان فیلم پل چوبی
سلیقه سینمایی مثل هر چیز دیگری به یک پیشینه بستگی دارد که مجموع تجربیات و شناخت فرد را از خودش نشان می‌دهد.

این شناخت است که مبتنی بر تجربه و پیشینه ذهنی هر فرد، سلیقه را می‌سازد. در واقع سلیقه یک رویه است که به دنبال شناخت برای هر فردی به وجود می‌آید و البته نگاه سینمایی هم از این قاعده مستثنی نیست. این بسیار خوب است که آدم صاحب یک نگاه خاص بشود که به دنبال آن سلیقه هم برای او به وجود بیاید و در حال حاضر منطق دنیا از صفر و یک به منطق فازی تغییر کرده و فیلم‌ها در بعد زمان و مکان تعریف می‌شوند. ممکن است ما فیلمی را در دهه 60 دوست داشته باشیم، اما در دهه 90 تحت هیچ شرایطی نخواهیم آن را دنبال کنیم.


خیلی وقت‌ها فیلمی را در جشنواره دیده‌ایم و دوستش نداشتیم و بعدا در سینما به شدت به آن علاقه‌مند شده‌ایم. اینها همه بستگی به بعد زمانی و مکانی دارند. اما قطعا من به سلیقه اعتقاد دارم. یک سری فیلم‌ها در دایره سلایق ما قرار نمی‌گیرند و ما حتما باید در این سیر سلیقه پارامتر زمان را هم رعایت کنیم. در هر صورت من علایق سینمایی خودم را به دو برهه قبل و بعد از انقلاب تقسیم می‌کنم و می‌بینم که چقدر دایره فیلم‌هایی که دوست دارم شبیه هم است. قبل از انقلاب فیلم‌های مورد علاقه من «بیتا» ‌اثر هژیر داریوش، «خشت وآینه» اثر ابراهیم گلستان، «آرامش در حضور دیگران» اثر ناصر تقوایی، «دایره مینا» اثر داریوش مهرجویی، «غریبه و مه» اثر بهرام بیضایی،‌ «گزارش»‌از عباس کیارستمی و «گوزن‌ها» اثر مسعود کیمیایی را شامل می‌شود و این فیلم‌ها همه متعلق به سینمای موج نو قبل از انقلاب هستند.
پس از انقلاب من فیلم‌هایی مثل «هامون» و «پری» اثر داریوش مهرجویی و «مادر» اثر مرحوم علی حاتمی، «مسافران» اثر بهرام بیضایی»، «آدم برفی» ساخته داوود میرباقری، «سفر به چزابه»‌ اثر مرحوم رسول ملاقلی‌پور و «برج مینو» اثر ابراهیم حاتمی‌کیا را بسیار دوست دارم و حالا که به لیستم نگاه می‌کنم فکر می‌کنم سلیقه سینمایی‌ام دستم آمده و با توجه به بعد زمان و مکان و منطق فازی هنوز هم دوستشان دارم....