رسانه‌ها؛ غنی‌ کننده بالقوه ذخایر اخلاقی
عکس: آکو سالمی
پرستو فخاریان
Parastoo.fakharian@gmail.com
رسانه‌ها باید اخبار فعالیت‌های مثبت و اخلاق‌مدارانه شهروندان،
شرکت‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد (NGOها) را، بیشتر منعکس کنند تقصیر شرایط معیشتی دشوار است یا الگوهای نامناسب اجتماعی که جامعه را با مسائل و مشکلات ناشی از کم توجهی به اخلاقیات مواجه می‌کند؟ رسانه‌ها کجای این معادله قرار گرفته‌اند؟ عامه مردم برای رشد ارزش‌های اخلاقی در جامعه چه باید بکنند؟ رسالت نخبه‌ها و مدیران رده بالای کشور چیست؟
با دکتر علینقی مشایخی، در این خصوص به بحث و گفت‌وگو نشستیم. بنیان‌گذار دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف و رئیس پیشین «موسسه عالی پژوهش در برنامه‌ریزی و توسعه»، معتقد است که بخشی از شرایط امروزی کمرنگ شدن اخلاقیات در جامعه ما، ریشه در زیرساخت‌های اقتصادی دارد، هر چند که رسانه‌ها نیز در دامن زدن به این مشکلات، بی‌تقصیر نیستند. متن پیش‌رو، حاصل گفت‌وگوی یک‌ساعته ما با دکتر مشایخی است پیرامون اهمیت ارزش‌های اخلاقی در جامعه امروز ایران:

آقای دکتر، آیا شما معتقدید که ذخایر اخلاقی جامعه تضعیف شده‌اند؟ اگر بر این اعتقادید، نمادها و مصداق‌های این تضعیف اخلاقی چیست؟
به‌رغم اینکه آمار دقیقی در این زمینه در دست نیست، اما گزارش‌هایی در زمینه‌های مختلف منتشر می‌شود که این ادعا را تایید می‌کند. به عنوان مثال اگر افزایش نرخ طلاق را شاخصی از تضعیف ذخایر اخلاقی بدانیم، افزایش طلاق در جامعه ما نمادی است از متزلزل شدن بنیان‌های خانواده. یا رواج مسائلی مثل دزدی و زورگیری که متاسفانه افزایش یافته‌ و بعضا از نزدیکان خود نیز می‌شنویم که دستخوش چنین اتفاقاتی شده‌اند.
شاخص دیگری که شاید بتوانیم به آن استناد کنیم، رشوه است. سازمان‌های مختلف، ادارات و بانک‌های بسیاری متهم به رشوه‌خواری می‌شوند و حتی مردم به قوه‌قضائیه نیز در این خصوص شکایت دارند. بسیاری از مردم معتقدند که قبح رشوه گرفتن از بین رفته است. فسادهای مالی و اقتصادی اخیر که صحبت‌های گسترده‌ای راجع به آن به میان آمد نیز، نشان داد تعدادی از مسوولان ادارات به انحای گوناگون در آن نقش داشتند و این خود می‌تواند به افول اخلاق در کشور دامن زند.
بنابراین از دیدگاه‌های متعدد فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی، رفتارهایی را می‌بینیم که حاکی از بهره‌مندی از ذخایر غنی اخلاقی و ارزشی نیست؛ یا از منظری دیگر، تضعیف اخلاق و ارزش‌ها چنین مسائلی را در جامعه موجب شده است.
چرا سنت‌ها تغییر کرده‌اند؟ آیا چون مدرن شده‌ایم به این ورطه افتاده‌ایم؟
به اعتقاد من، در دهه اخیر، ما چندان مدرن‌تر نشده‌ایم که بخواهیم آن را دلیلی بر تضعیف اخلاق بدانیم، بلکه علت را در جای دیگری باید جست؛ علت‌هایی که در زیرساخت‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پنهان شده است. در مورد زیرساخت‌های اقتصادیِ تضعیف‌کننده اخلاقیات، اگر فرض کنیم اقتصاد یک جامعه به درستی اداره نشود و در نتیجه افراد با شغل‌های شرافتمندانه و از راه‌های صحیح نتوانند زندگی خود را تامین کنند، افراد انبوهی بیکار باشند و درآمد نداشته باشند؛ همه اینها می‌توانند زمینه‌ساز افزایش انحرافات و لغزش‌‌های
اخلاقی باشند.
در چنین حالتی، فرد تحت فشارهای شدید قرار خواهد گرفت و متعاقب آن به فکر دستیابی به خواسته‌های مالی از راه‌های ناصواب خواهد افتاد؛ به‌تدریج به کارهای نادرست عادت خواهد کرد و کم‌کم زمانی خواهد رسید که آن عمل خطا برایش قبح نخواهد داشت و به همین ترتیب به کارش ادامه خواهد داد. پس وقتی که ما نتوانیم شرایط مناسب را برای اشتغال و کسب درآمد از راه‌های صحیح فراهم کنیم، مردم در تنگناهای مالی گرفتار خواهند شد و چنین عواقب نامناسبی را برای جامعه به همراه خواهد داشت.

بلوغ ساختار رقابت سیاسی؛
تحکیم‌بخش ذخایر اخلاقی جامعه
اما به جز شرایط اقتصادی، الگوها و مصادیق موجود در اجتماع نیز می‌توانند زمینه‌ساز این انحرافات باشند. فرد ممکن است شاهد این باشد که افرادی با جایگاه اجتماعی و اقتصادی بالاتر، به شکل‌های مختلف ارزش‌های اخلاقی را نقض می‌کنند. پس به این می‌اندیشد که وقتی چنین افراد مشهور و بعضا محبوبی دست به برخی رفتارهای خلاف اخلاق می‌زنند و از این راه حتی موفق هم هستند، چرا من این‌گونه نباشم؟!
به این ترتیب مردمی که در پی الگوگیری در میان افراد مشهور هستند، با الگوهایی مواجه می‌شوند که نشانه‌های اخلاق‌مداری و ارزش‌مداری در آنها تنزل یافته و همین مساله باعث تضعیف اخلاق در الگوپذیران نیز می‌شود.
یک زمینه سیاسی و اجتماعی دیگر در این خصوص، در رقابت‌های سیاسی رخ می‌نماید که در جامعه ما این رقابت‌ها به بلوغ و پختگی نرسیده‌اند؛ به طور خاص در مورد سیاسیونی که در چنین رقابت‌هایی تمام هم و غم خود را فقط بر تخریب رقبای سیاسی خود متمرکز ساخته و علیه هم به درستی یا نادرستی اتهام‌های مختلفی را با محوریت ضعف پایبندی به اخلاقیات مطرح می‌کنند.
در این شرایط، در نظر افکار عمومی، دیگر کمتر کسی باقی می‌ماند که بخواهد الگوی مناسبی برای مردم باشد. آنچه در برابر اذهان عمومی قرار می‌گیرد، جمعی از کسانی است که خلاف‌های متفاوتی را مرتکب شده و مرتب هم یکدیگر را متهم به بی‌اخلاقی سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی کرده‌اند. در این شرایط بی‌اخلاقی برای مردم عادی می‌شود و اینجا نیز مسائل اجتماعی- سیاسی، در حرکت جامعه به سوی این شرایط مقصر است.
از سوی دیگر ممکن است بهتان و اتهام زدن به صورت یک «نُرم اجتماعی» در بیاید و افراد به سادگی چنین رفتارهایی را مرتکب شوند. پس شاید صرفا بحث متهم کردن رقیب سیاسی مطرح نباشد و افراد به جهت بروز نارضایتی‌های اجتماعی از یک شخصیت خاص یا در تعامل با همدیگر، به شایعات و برخی مسائلی که حول یک نفر وجود دارد دامن بزنند. مجموع این کردارها شرایط را برای تضعیف ذخایر اخلاقی جامعه فراهم می‌کند.
شما به بلوغ‌نیافتگی رقابت‌های سیاسی در کشور اشاره کردید و آن را دارای تاثیر مستقیم بر تضعیف ذخایر اخلاقی جامعه دانستید. بلوغ و پختگی رقابت‌های سیاسی در کشور را، چگونه تعریف می‌کنید؟
بلوغ و پختگی در «رقابت‌های سیاسی»، به معنای غلبه «برنامه‌محوری» بر «تخریب‌محوری» است؛ به این معنا که گروه‌های سیاسی رقیب، انرژی اصلی خود را بر طراحی برنامه‌های کلان برای مدیریت جامعه و اطلاع‌رسانی عمومی به شهروندان در مورد این برنامه‌ها متمرکز می‌کنند و در کنار آن به نقد برنامه‌های ارائه‌شده از سوی گروه‌های رقیب هم می‌پردازند، اما به نظر می‌رسد که در حال حاضر چون رقابت‌های سیاسی در کشور ما سازمان‌نیافته است، ما گاهی از طریق تخریب یکدیگر در این عرصه به رقابت می‌پردازیم؛ وضعیتی که این شائبه را نزد شهروندان دامن می‌زند که برخی افراد در این رقابت‌ها، آدم‌های چندان مناسبی نیستند.
بسیاری از مواقع نیز این تخریب‌ها بدون هیچ دلیل و مدرکی صورت می‌گیرد و به مبهم‌گویی‌ها و کلی‌گویی‌ها محدود می‌شود و نتیجه چنین رفتارهایی، بدبینی‌های عمیق همه نسبت به یکدیگر و بی‌اعتباری بخش بزرگی از سیاسیون در نزد افکار عمومی خواهد بود. پس همین رفتار سیاسی که رقابت ناسالم را ترویج می‌کند نیز، از ریشه‌های کاهش رونق اخلاقیات در جامعه است.
چند درصد از گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی ما، رقابت سیاسی خود را بر نقد برنامه‌های رقبای خود متمرکز کرده‌اند؟ چند درصد به طور مستمر به دنبال آن هستند که برنامه‌هایی جامع و منطقی در مقابل برنامه‌های رقبایشان ارائه کرده و بر بیان جنبه‌های مثبت و سازنده برنامه‌های کلان پیشنهادی خود تبلیغ کنند؟! به جای اینکه چنین مباحثی محور اصلی مباحث و رقابت‌های سیاسی باشد، متاسفانه رقبا عمدتا به افشای تخلف‌های فردی و خانوادگی یکدیگر مشغول می‌شوند. گاهی هم اگر به ارائه برنامه‌ها روی بیاورند، به کلی‌گویی اکتفا می‌کنند و راهکار یا سازوکار جامعی پیش‌روی جامعه قرار نمی‌دهند. نتیجه اینکه، تا زمانی که چنین رفتاری در رقابت‌های سیاسی ما وجود دارد، اعتماد مردم به مدیران و مسوولان - به عنوان الگو- دچار کاهش محسوس خواهد شد.
در چنین شرایطی، طبیعی است که مردم با خود بگویند که: چطور است که این همه اتهام به برخی از سیاستمداران وارد است و آنها آزادانه، بدون آنکه پاسخگوی اتهامات خود باشند، به حیات سیاسی خود ادامه می‌دهند؟ اگر این اتهامات صحیح است، چرا رسیدگی نمی‌شود و اگر غلط، چرا عنوان می‌شود؟
بسیار خب، شما به تاثیرگذاری مسائل اقتصادی و همین‌طور رقابت‌های سیاسی بر تحکیم و یا تضعیف اخلاقیات در جامعه اشاره کردید. اما در دنیای امروز، رسانه‌ها روز به روز بخش بزرگ‌تر و مهم‌تری از زندگی شهروندان را به خود اختصاص می‌دهند. شما چه نقشی برای رسانه‌ها در زمینه کمک به افزایش ذخایر اخلاقی جامعه قائل هستید؟
یک نقد جدی به رسانه‌ها در جامعه ما این است که مثلا برخی بی‌اخلاقی‌های رخ‌داده را، بدون اینکه از صحت آن باخبر باشند، مطرح می‌کنند. پس می‌توانیم بگوییم که در جامعه ما، رسانه‌ها هم در ترویج این عدول از ارزش‌ها دست دارند. البته بخشی از ریشه این مطلب ناشی از این است که گویا مخاطبان و مشتریان رسانه‌ها، خواهان چنین خبررسانی‌هایی هستند.

نقش کلیدی رسانه‌ها در ترویج اخلاقیات
متاسفانه، مشاهده می‌کنیم که زمینه ترویج یک شایعه یا خبر نادرست که صحت آن تایید نشده است نیز، در بسیاری از مردم ما وجود دارد و همین موضوع انگیزه رسانه‌ها را برای اطلاع‌رسانی حول این مسائل تقویت می‌کند. این در حالی است که تشریح و معرفی اتفاقات و فعالیت‌های مثبت، کمتر در جراید و رسانه‌ها منتشر می‌شود. البته منظور من از معرفی خدمات مفید و مثبت، تعریف‌های دولتی و کلیشه‌هایی از این دست نیست که عمدتا مردم نیز به چنین تعریف‌هایی اعتماد ندارند. مقصود این است که چقدر رسانه‌های ما در پوشش حرکات مثبت گروه‌های اجتماعی و اقتصادی حاضر در بطن جامعه
گام برداشته‌اند؟
مثلا اگر در برخی برنامه‌های صدا و سیما دقت کرده باشید، هنگام معرفی فردی که دستاوردی خاص داشته است، در بسیاری موارد نامی از وی نیز برده نمی‌شود و تنها به این بسنده می‌کنند که «فلان اتفاق مثبت افتاد یا یک کشاورز فلان کار را به شکلی موفق انجام داد.» آیا بهتر نیست که از این افراد نام برده و شرح کار آنها عنوان شود؟
متاسفانه رسانه‌های ما در زمینه انعکاس اخبار مربوط به فعالیت‌های مثبت و اخلاق‌مدارانه شهروندان، شرکت‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد (NGO) ها، ضعیف عمل می‌کنند، در حالی‌که انعکاس خبر چنین اقدامات مثبتی، می‌تواند نقشی پررنگ در ترویج اخلاقیات در جامعه داشته باشد. اینجاست که به نظر می‌رسد در فضای رسانه‌ای ما، زمانی که قرار بر تعریف و مطرح کردن خدمات مثبت باشد، فقط چهره‌هایی مطرح می‌شوند که شخصیت‌های سیاسی باشند؛ در صورتی که بسیاری از مردم نسبت به چنین خبرهای کلیشه‌ای به دیده شک می‌نگرند.
از سوی دیگر، فعالان رسانه نیز خود عضوی از همین جامعه و تحت‌تاثیر این ساختارهای اجتماعی و اقتصادی هستند. پس آنها نیز همین دیدگاه نامطمئنی را دارند که بخشی از مردم به آن دچار هستند. ماحصل این فرآیند، تقویت چرخه معیوبی است که به تنزل اخلاقیات منجر می‌شود و راه شکستن این چرخه هم آن است که رسانه‌ها مسوولیت بیشتری در انعکاس خدمات مثبت فردی و نیز گروهی شهروندان برای خود قائل باشند.
در سریال‌سازی‌های تلویزیونی و همین‌طور فیلم‌های سینمایی هم، مولفه‌هایی همچون دغل‌بازی و فریب‌کاری به مقدار زیاد به نمایش در می‌آید. به نظر شما اینها هم در تنزل اخلاقیات سهم دارند؟
همین‌طور است. کارگردان‌ها شاهد این هستند که تقاضای مخاطب، به تصویر کشیدن چنین مسائلی است؛ حال آنکه کارگردان نیز خودش بخشی از همین مردم است. بنابراین می‌توان گفت که متاسفانه همه با هم در این چرخه معیوب به دوری گزیدن از ارزش‌ها کمک می‌کنیم.
اگر بخواهیم ذخایر اخلاقی جامعه غنی‌تر و پربارتر شود، عامه مردم، نخبگان (متخصصان حوزه‌های مختلف، صاحبان رسانه‌ها و صاحبان کسب و کارها) و همین‌طور مدیران اجرایی ارشد کشور، هرکدام باید چه اصولی را مدنظر قرار دهند؟
خانواده‌ها، باید به آموزه‌های دینی و فرهنگی بازگردند و در مراکز مروج اخلاق و ارزش‌ها گرد هم بیایند. متاسفانه بخشی از مردم به نهادهای اجتماعی بدبین شده‌اند و ریشه این بدبینی هم آن است که گمان می‌کنند این نهادها ریشه در جریان‌ها دارند و از آنجا که اعتمادشان را به این جریان‌ها از دست داده‌اند، سوءظن خود را به هر نهادی که از طریقی به این جریان‌ها مرتبط باشند سرایت می‌دهند، اما بهتر است فارغ از این تحلیل‌ها، همه شهروندان بکوشند حرکت‌هایی را آغاز کنند که آنها را با ارزش‌ها آشتی دهد و این پیوند را
تقویت کند.
علاوه بر این، زمینه‌سازی برای افزایش رونق کارهای داوطلبانه و افزایش عضویت شهروندان در سازمان‌های مردم‌نهاد (NGO)ها، جنبه‌های ارزشی و روحانی افراد را تقویت و آنها را در نیل به آرامش همراهی می‌کند. در اصل، زمینه‌سازی برای تسهیل ایجاد چنین سازمان‌هایی را، باید دولت فراهم آورد. همین که افراد در محله‌های خود برای به انجام رساندن یک کار نیک در کنار هم قرار بگیرند، نقش تاثیرگذاری بر تقویت اخلاقیات خواهد داشت.
اما در سطح رسانه‌ها؛ رسانه‌ها به ویژه صداوسیما وظیفه دارند فعالیت‌های مثبتی را که در ابعاد اجتماعی و اقتصادی صورت می‌گیرد، پوشش خبری دهند. حتی اگر مسوولان نیز خدمات مثبتی انجام می‌دهند، باید با رعایت بی‌طرفی و انصاف، همراه با استناد به واقعیت‌ها، پوشش داده شود. همچنین مدیران رسانه‌ها باید صادقانه در پی ترویج رفتارهای مثبت و اخلاق‌مدارانه در جامعه باشند و فعالیت‌های ارزشمندی را که مثلا از سوی کارآفرینان یا گروه‌های خیریه و NGOها صورت می‌گیرد، به مردم اطلاع‌رسانی کنند.
نخبه‌ها و مدیران اجرایی نیز باید در پی کشف بسترهایی باشند که افول اخلاق را به دنبال دارند؛ مثلا بر سر این موضوع بحث کنند که کدام سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی منجر به کمرنگ شدن ارزش‌ها در جامعه می‌شود. متاسفانه ما کمتر پژوهش‌ها و بحث‌های علمی بین‌رشته‌ای از نوع اقتصادی- اجتماعی داریم؛ یعنی مثلا صرفا پژوهشی در این زمینه تعریف می‌کنیم که کسری بودجه چه اثری بر تورم دارد؟ اما در کنارش بررسی نمی‌کنیم که همین تورم چه عواقبی در تنزل اخلاقیات و افزایش جرم‌های اجتماعی در پی خواهد داشت.
در مقوله سیاست هم این‌گونه است؛ ما خواهان تحزب هستیم، صرفا برای اینکه بدانیم مدیران سیاسی ما از یک پروسه حزبی بالا آمده‌اند. اما بر این تاکید نمی‌کنیم که یک ساختار مناسب سیاسی چقدر می‌تواند سلامت اخلاقی جامعه را تضمین کند. پس شایسته است سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی را به پیامدهای نامناسب اجتماعی و اخلاقی
ربط دهیم.
سیاست‌های مروج رانت‌خواری؛ متهم اصلی تنزل اخلاقیات
به عنوان پرسش پایانی، برخی معتقدند که ترویج نگاه «اقتصاد آزاد» در جامعه، که به رواج «پیگیری نفع شخصی به هر قیمتی» منجر شده، جزو متهمان تضعیف ذخایر اخلاقی در جامعه ایران است. ارزیابی شما در مورد این ادعا چیست؟
به نظر می‌رسد که متهم اصلی، باید فضایی باشد که در آن رقابت اقتصادی سالم و منصفانه وجود ندارد، یا فضایی که رانت‌طلبی در آن ترویج می‌شود و چنین بستری را فراهم می‌آورد. اقتصاد آزاد یعنی: رقابت سالم و منصفانه؛ یعنی فرصت‌های برابر برای کسانی که توانایی فعالیت اقتصادی دارند. در اینجاست که فردی که بهتر کار انجام می‌دهد، به عنوان الگو، پیشرو خواهد بود و بقیه نیز سعی می‌کنند کار خود را بهتر انجام دهند و به این ترتیب قافله اجتماعی پیش می‌رود.
در نقطه مقابل، در اقتصادی که دولت فعالیت اقتصادی زیادی دارد و امتیازات اقتصادی اصلی را هم دولت در بین فعالان بخش خصوصی تقسیم می‌کند، جامعه به سویی می‌رود که عده‌ای برای بقا، مجبور به ورود به مقوله‌هایی مثل رشوه‌دهی، رانت‌خواری و امثالهم می‌شوند و در صورت پایبندی به ارزش‌ها نمی‌توانند به ادامه حیات امیدوار باشند. در چنین ساختاری، به جای آنکه شرکت‌ها بر سر ارائه کالاها و خدمات بهتر و در نتیجه جلب مشتریان بیشتر رقابت کنند، رقابتشان بر سر آن خواهد بود که بتوانند امتیاز بیشتری (مثلا وام بدون بهره یا دلار ارزان یا مواد اولیه ارزان) از دولت بگیرند یا در جست‌وجوی روش‌هایی باشند که خود را به دولت وابسته‌تر کنند.
به این ترتیب با اتخاذ سیاست‌هایی که ما را از اقتصاد آزاد و رقابتی دور می‌کند، مدیران شرکت‌ها را سازمان‌ها را مجبور به فاصله گرفتن از اخلاقیات می‌کنیم و استعدادهای جامعه به جای شکوفایی توانایی‌های خود و بروز ابتکارات نو، به دنبال آن خواهند بود که با رانت‌خواری، امتیاز بیشتری از دولت دریافت کنند. در این موقعیت است که اخلاق تضعیف خواهد شد نه در زمانی که با ترسیم شرایط رقابتی سالم و پویا، افراد به عملی کردن ایده‌های اقتصادی خود دست می‌زنند.