وسواس از کـجا میآید - ۳۰ شهریور ۹۱
چرا برخی به وسواس مبتلا میشوند؟ چه عواملی در ابتلا به این بیماری موثر هستند؟ وراثت، محیط اطراف، شیوه تربیت و… برخی عواملی هستند که در ابتلای به وسواس موثر هستند. ریشههاى خانوادگى وسواس در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از: وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و… وراثت: تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قائل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مىتواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
چرا برخی به وسواس مبتلا میشوند؟ چه عواملی در ابتلا به این بیماری موثر هستند؟ وراثت، محیط اطراف، شیوه تربیت و… برخی عواملی هستند که در ابتلای به وسواس موثر هستند. ریشههاى خانوادگى وسواس در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از: وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و… وراثت: تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قائل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مىتواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
تربیت
در این مورد به چند بحث اهمیت ویژهای داده شده:
۱ دوران کودکى: اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایهگذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوقالعاده وجود داشته و کودک در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2 شیوه تربیت: در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوقالعادهاى را باید قائل شد. بررسیها نشان مىدهد مادران حساس و کمال جو به صورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىکنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود به صورت دقیق مىخواهند و انعطافپذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند.
۳ تحقیر کودک: عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که؛ آدم بىعرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خورآدم نیستى، به درد زندگى نمىخورى… و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران و برادران ارشد رکوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
4 ناامنىها: پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با موشکافى وارد شوند.
۵ منعها: گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوقالعاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را طبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونى داشته باشد.
6 خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان دادهاند اغلب وسواسىها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجتبسیار نشان مىدادهاند، ایرادگیر و عیبجو بودهاند، اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىدیدند، آن را به رخ فرزندان مىکشیدند. خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوهاى اصرارآمیز بوده و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند.
تربیت
در این مورد به چند بحث اهمیت ویژهای داده شده:
۱ دوران کودکى: اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایهگذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوقالعاده وجود داشته و کودک در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
2 شیوه تربیت: در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوقالعادهاى را باید قائل شد. بررسیها نشان مىدهد مادران حساس و کمال جو به صورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىکنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود به صورت دقیق مىخواهند و انعطافپذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند.
۳ تحقیر کودک: عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که؛ آدم بىعرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خورآدم نیستى، به درد زندگى نمىخورى… و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران و برادران ارشد رکوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
4 ناامنىها: پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با موشکافى وارد شوند.
۵ منعها: گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوقالعاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را طبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونى داشته باشد.
6 خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان دادهاند اغلب وسواسىها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجتبسیار نشان مىدادهاند، ایرادگیر و عیبجو بودهاند، اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىدیدند، آن را به رخ فرزندان مىکشیدند. خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوهاى اصرارآمیز بوده و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند.
ارسال نظر