بخشش و انتقام برای اهدای عضو
یکتا ناصر
بازیگر برنده سیمرغ نقش مکمل
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» برای من سرشار از خاطرات خوش است. فیلمی است که در آن بازی من به عنوان بازیگر نقش مکمل دیده شد و من توانستم خودم را در این فیلم خوب «منوچهر هادی» درکنار بازیگرانی چون شهاب حسینی و آنا نعمتی نشان دهم. حالا فیلم چندهفتهای میشود که به شبکه نمایش خانگی آمده و من را هنوز هیجانزده میکند.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» درامی است اجتماعی که در آن به طور خاص به مقوله پیوند اعضا اشاره شده است؛ هرچند بر خلاف کلیشهای که فیلمهای مرتبط با پیوند اعضا با آن دست و پنجه نرم میکنند - که همان دشواری والدین در اعطای رضایت است - منوچهر هادی این درونمایه را با حوادثی دیگر پیوند زده و از این حیث اثر قابلتوجهی را پدید آورده است.
بازیگر برنده سیمرغ نقش مکمل
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» برای من سرشار از خاطرات خوش است. فیلمی است که در آن بازی من به عنوان بازیگر نقش مکمل دیده شد و من توانستم خودم را در این فیلم خوب «منوچهر هادی» درکنار بازیگرانی چون شهاب حسینی و آنا نعمتی نشان دهم. حالا فیلم چندهفتهای میشود که به شبکه نمایش خانگی آمده و من را هنوز هیجانزده میکند.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» درامی است اجتماعی که در آن به طور خاص به مقوله پیوند اعضا اشاره شده است؛ هرچند بر خلاف کلیشهای که فیلمهای مرتبط با پیوند اعضا با آن دست و پنجه نرم میکنند - که همان دشواری والدین در اعطای رضایت است - منوچهر هادی این درونمایه را با حوادثی دیگر پیوند زده و از این حیث اثر قابلتوجهی را پدید آورده است.
یکتا ناصر
بازیگر برنده سیمرغ نقش مکمل
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» برای من سرشار از خاطرات خوش است. فیلمی است که در آن بازی من به عنوان بازیگر نقش مکمل دیده شد و من توانستم خودم را در این فیلم خوب «منوچهر هادی» درکنار بازیگرانی چون شهاب حسینی و آنا نعمتی نشان دهم. حالا فیلم چندهفتهای میشود که به شبکه نمایش خانگی آمده و من را هنوز هیجانزده میکند.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» درامی است اجتماعی که در آن به طور خاص به مقوله پیوند اعضا اشاره شده است؛ هرچند بر خلاف کلیشهای که فیلمهای مرتبط با پیوند اعضا با آن دست و پنجه نرم میکنند - که همان دشواری والدین در اعطای رضایت است - منوچهر هادی این درونمایه را با حوادثی دیگر پیوند زده و از این حیث اثر قابلتوجهی را پدید آورده است. آغاز فیلم در فضای سرسبز و با طراوت شمال است. خیلی زود وارد روند درگیریها میشود و کشمکش مادر و دختر به عنوان سوژه محوری فیلم مطرح میشود. ناگهان و بر اثر حادثهای - که حقیقتا از حیث غافلگیری و اثرگذاری بسیار حائز توجه است - سوژه اصلی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. این فیلم، ضمن آنکه به خوبی مقوله اهدای عضو را به دور از کلیشههای مرسوم مطرح کرده، فرصتی را برای قضاوت و راستیآزمایی شخصیتها و مخاطب فراهم آورده و بهخوبی یادآوری میکند که قضاوتهای اخلاقی گاهی چه قدر ساده به نظر میرسند، حال آنکه فرسنگها از حقیقت دورند و بیننده را در مقابل این پرسش اخلاقی قرار میدهد که آیا بخشش میتواند از هزینههای گزافی که ممکن است در آینده هرکسی پدیدار شود، جلوگیری کند یا نه و اساسا جایگاه بخشیدن و انتقام را در مقابل اعتراف یا پنهانکاری به چالش میکشد و از این منظر میتواند فیلمی قابل قبول تلقی شود؛ اما به لحاظ کارگردانی و دیگر جلوههای سمعی و بصری واقعا باید گفت «یکی میخواد باهات حرف بزنه» اثری چشمنواز است. برای بازیگران از گریمهای خوش رنگ و لعاب استفاده نشده و به جای آن میتوان به هماهنگی رنگها (رنگ غالب آبی است) و مناظر بدیع و زیبای کارت پستالی شمال کشور دل خوش کرد. نمای دریا و صدای امواج، کوهستان مهآلود، باران غمانگیز و فضای نیمه کویری شهر مخروبهای که لیلا به آن سفر میکند همه حاصل ذوق هادی است. او حتی تضاد را در فضا هم به تصویر کشیده و نشان داده از قاببندی و میزانسن سر در میآورد. دیدن این فیلم را به شما پیشنهاد میکنم.
بازیگر برنده سیمرغ نقش مکمل
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» برای من سرشار از خاطرات خوش است. فیلمی است که در آن بازی من به عنوان بازیگر نقش مکمل دیده شد و من توانستم خودم را در این فیلم خوب «منوچهر هادی» درکنار بازیگرانی چون شهاب حسینی و آنا نعمتی نشان دهم. حالا فیلم چندهفتهای میشود که به شبکه نمایش خانگی آمده و من را هنوز هیجانزده میکند.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» درامی است اجتماعی که در آن به طور خاص به مقوله پیوند اعضا اشاره شده است؛ هرچند بر خلاف کلیشهای که فیلمهای مرتبط با پیوند اعضا با آن دست و پنجه نرم میکنند - که همان دشواری والدین در اعطای رضایت است - منوچهر هادی این درونمایه را با حوادثی دیگر پیوند زده و از این حیث اثر قابلتوجهی را پدید آورده است. آغاز فیلم در فضای سرسبز و با طراوت شمال است. خیلی زود وارد روند درگیریها میشود و کشمکش مادر و دختر به عنوان سوژه محوری فیلم مطرح میشود. ناگهان و بر اثر حادثهای - که حقیقتا از حیث غافلگیری و اثرگذاری بسیار حائز توجه است - سوژه اصلی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. این فیلم، ضمن آنکه به خوبی مقوله اهدای عضو را به دور از کلیشههای مرسوم مطرح کرده، فرصتی را برای قضاوت و راستیآزمایی شخصیتها و مخاطب فراهم آورده و بهخوبی یادآوری میکند که قضاوتهای اخلاقی گاهی چه قدر ساده به نظر میرسند، حال آنکه فرسنگها از حقیقت دورند و بیننده را در مقابل این پرسش اخلاقی قرار میدهد که آیا بخشش میتواند از هزینههای گزافی که ممکن است در آینده هرکسی پدیدار شود، جلوگیری کند یا نه و اساسا جایگاه بخشیدن و انتقام را در مقابل اعتراف یا پنهانکاری به چالش میکشد و از این منظر میتواند فیلمی قابل قبول تلقی شود؛ اما به لحاظ کارگردانی و دیگر جلوههای سمعی و بصری واقعا باید گفت «یکی میخواد باهات حرف بزنه» اثری چشمنواز است. برای بازیگران از گریمهای خوش رنگ و لعاب استفاده نشده و به جای آن میتوان به هماهنگی رنگها (رنگ غالب آبی است) و مناظر بدیع و زیبای کارت پستالی شمال کشور دل خوش کرد. نمای دریا و صدای امواج، کوهستان مهآلود، باران غمانگیز و فضای نیمه کویری شهر مخروبهای که لیلا به آن سفر میکند همه حاصل ذوق هادی است. او حتی تضاد را در فضا هم به تصویر کشیده و نشان داده از قاببندی و میزانسن سر در میآورد. دیدن این فیلم را به شما پیشنهاد میکنم.
ارسال نظر