عادت و انتخاب - ۳۰ شهریور ۹۱
لیلی رشیدی
کاش به دیدن تئاتر عادت کنیم. کاش بتوانیم عادت تئاتر دیدن را در خود و دیگران تقویت کنیم.
هرچند در ابتدای هر کاری آموزش نقش اصلی را ایفا کند. در مورد تئاترهم کاش آموزش آشنایی و تبلیغات برای تئاتر از طریق رسانهها و در مقیاس کوچکتر از مدارس و موسسات آموزشی و دانشگاهها شروع میشد. کاش رسانهها و دولت خود را موظف میدانستند که برای آشنایی مردم با هنر نمایش، وقت صرف کنند و توضیح دهند که نمایشهای روی پرده چه نوع بیننده و مخاطبی را در نظر میگیرد و ای کاش ما سالنهای تعریف شده داشتیم به این معنا که سالنهای مختلفی وجود داشت که برای دیدن هر نوع ژانری میشد به آنجا مراجعه کرد، سالنهایی برای تئاترخانوادگی، برای درام، برای فلسفه و عرفان و.
کاش به دیدن تئاتر عادت کنیم. کاش بتوانیم عادت تئاتر دیدن را در خود و دیگران تقویت کنیم.
هرچند در ابتدای هر کاری آموزش نقش اصلی را ایفا کند. در مورد تئاترهم کاش آموزش آشنایی و تبلیغات برای تئاتر از طریق رسانهها و در مقیاس کوچکتر از مدارس و موسسات آموزشی و دانشگاهها شروع میشد. کاش رسانهها و دولت خود را موظف میدانستند که برای آشنایی مردم با هنر نمایش، وقت صرف کنند و توضیح دهند که نمایشهای روی پرده چه نوع بیننده و مخاطبی را در نظر میگیرد و ای کاش ما سالنهای تعریف شده داشتیم به این معنا که سالنهای مختلفی وجود داشت که برای دیدن هر نوع ژانری میشد به آنجا مراجعه کرد، سالنهایی برای تئاترخانوادگی، برای درام، برای فلسفه و عرفان و.
لیلی رشیدی
کاش به دیدن تئاتر عادت کنیم. کاش بتوانیم عادت تئاتر دیدن را در خود و دیگران تقویت کنیم.
هرچند در ابتدای هر کاری آموزش نقش اصلی را ایفا کند. در مورد تئاترهم کاش آموزش آشنایی و تبلیغات برای تئاتر از طریق رسانهها و در مقیاس کوچکتر از مدارس و موسسات آموزشی و دانشگاهها شروع میشد. کاش رسانهها و دولت خود را موظف میدانستند که برای آشنایی مردم با هنر نمایش، وقت صرف کنند و توضیح دهند که نمایشهای روی پرده چه نوع بیننده و مخاطبی را در نظر میگیرد و ای کاش ما سالنهای تعریف شده داشتیم به این معنا که سالنهای مختلفی وجود داشت که برای دیدن هر نوع ژانری میشد به آنجا مراجعه کرد، سالنهایی برای تئاترخانوادگی، برای درام، برای فلسفه و عرفان و... چرا که رفتن مداوم به سالنها باعث صمیمیت میان مخاطب و سالن و هنرمندان میشود و همین مساله باعث میشود که بیننده به فضا اعتماد کند و میتوان همیشه در جریان تمام چیزهایی که در سالن مورد نظرت اجرا میشود، بود. (من به طور اخص در مورد تئاتر استاندارد صحبت میکنم و سخنم درباره نمایشهایی که در سالنهای سینما روی صحنه میرود نیست). در مقیاس کوچکتر فرزندان خود را با همین یکی دو مورد انگشتشمار نمایش کودکان با فضای جذاب تئاتر آشنا کنیم، با کودکانمان راجع به تئاتر حرف بزنیم، آنها را با نمایشنامههای معروف جهان آشنا کنیم و خودمان نیز از خواندن نمایشنامههای به روز جهان غافل نمانیم. باید فرهنگ دیدن تئاتر جزو برنامههای اصلی ما قرار بگیرد. راستش نمیشود در ایران برای خانوادهها نمایش انتخاب کرد و گفت که مثلا در فلان سالن همیشه این سبک نمایشی اجرا میشود؛ اما تئاتر ایرانشهر، تالار حافظ، تئاتر شهر و فرهنگسرای نیاوران مکانهای اصلی نمایش استاندارد در ایران هستند و مردم با رفتن به این اماکن شاید بتوانند سلیقه خود را پیدا کنند. من فکر میکنم بیننده تازه وارد باید دیدن تئاتر را با تئاتر خوب شروع کند تا توی ذوقش نخورد و بتواند ارتباط خوبی با نمایش برقرار کند. به خاطر همین به آنها پیشنهاد میدهم که با خواندن روزنامهها و رفتن به مراکزی که تماشاخانهها در آن متمرکز شدهاند، خود را در جریان نمایشها بگذارند و کاش روزنامهها کمک بیشتری به جامعه تئاتر بکنند و نمایشها را به مردم معرفی کنند. خیلی از مردم ما هنوز نمیدانند تالار حافظ کجاست و با خیلی از تماشاخانهها آشنایی ندارند و این به عهده رسانه است که این مجموعهها را به مردم معرفی کند. در ایران خیلی حق انتخاب وجود ندارد؛ اما شاید توجه ویژه به دیدن نمایش برای نویسنده نمایش نامه و گروهی که در آن کار میکنند اتفاق خوبی باشد.
کاش به دیدن تئاتر عادت کنیم. کاش بتوانیم عادت تئاتر دیدن را در خود و دیگران تقویت کنیم.
هرچند در ابتدای هر کاری آموزش نقش اصلی را ایفا کند. در مورد تئاترهم کاش آموزش آشنایی و تبلیغات برای تئاتر از طریق رسانهها و در مقیاس کوچکتر از مدارس و موسسات آموزشی و دانشگاهها شروع میشد. کاش رسانهها و دولت خود را موظف میدانستند که برای آشنایی مردم با هنر نمایش، وقت صرف کنند و توضیح دهند که نمایشهای روی پرده چه نوع بیننده و مخاطبی را در نظر میگیرد و ای کاش ما سالنهای تعریف شده داشتیم به این معنا که سالنهای مختلفی وجود داشت که برای دیدن هر نوع ژانری میشد به آنجا مراجعه کرد، سالنهایی برای تئاترخانوادگی، برای درام، برای فلسفه و عرفان و... چرا که رفتن مداوم به سالنها باعث صمیمیت میان مخاطب و سالن و هنرمندان میشود و همین مساله باعث میشود که بیننده به فضا اعتماد کند و میتوان همیشه در جریان تمام چیزهایی که در سالن مورد نظرت اجرا میشود، بود. (من به طور اخص در مورد تئاتر استاندارد صحبت میکنم و سخنم درباره نمایشهایی که در سالنهای سینما روی صحنه میرود نیست). در مقیاس کوچکتر فرزندان خود را با همین یکی دو مورد انگشتشمار نمایش کودکان با فضای جذاب تئاتر آشنا کنیم، با کودکانمان راجع به تئاتر حرف بزنیم، آنها را با نمایشنامههای معروف جهان آشنا کنیم و خودمان نیز از خواندن نمایشنامههای به روز جهان غافل نمانیم. باید فرهنگ دیدن تئاتر جزو برنامههای اصلی ما قرار بگیرد. راستش نمیشود در ایران برای خانوادهها نمایش انتخاب کرد و گفت که مثلا در فلان سالن همیشه این سبک نمایشی اجرا میشود؛ اما تئاتر ایرانشهر، تالار حافظ، تئاتر شهر و فرهنگسرای نیاوران مکانهای اصلی نمایش استاندارد در ایران هستند و مردم با رفتن به این اماکن شاید بتوانند سلیقه خود را پیدا کنند. من فکر میکنم بیننده تازه وارد باید دیدن تئاتر را با تئاتر خوب شروع کند تا توی ذوقش نخورد و بتواند ارتباط خوبی با نمایش برقرار کند. به خاطر همین به آنها پیشنهاد میدهم که با خواندن روزنامهها و رفتن به مراکزی که تماشاخانهها در آن متمرکز شدهاند، خود را در جریان نمایشها بگذارند و کاش روزنامهها کمک بیشتری به جامعه تئاتر بکنند و نمایشها را به مردم معرفی کنند. خیلی از مردم ما هنوز نمیدانند تالار حافظ کجاست و با خیلی از تماشاخانهها آشنایی ندارند و این به عهده رسانه است که این مجموعهها را به مردم معرفی کند. در ایران خیلی حق انتخاب وجود ندارد؛ اما شاید توجه ویژه به دیدن نمایش برای نویسنده نمایش نامه و گروهی که در آن کار میکنند اتفاق خوبی باشد.
ارسال نظر